رویداد غرانیق که در واقع شرم پذیرش ناپذیری بر چهره محمد و الله او نشانده است بر اثر یکی از نخستین درگیریهای محمد و افراد طایفه قریش بوجود آمد. بدین شرح که گروهی از افراد طایفه قریش مسلمانان را در دره مکه پیروی می کردند و در هنگامی که آنها مشغول برگزاری نماز بودند بدانها حمله بردند. مسلمانان در برابر حمله آنها به دفاع پرداختند و در این گیرودار سعدبن ابووقاص با استخوان آرواره شتر یکی از مهاجمان را زخمی کرد. این رویداد نشان داد که مسلمانان از آن پس نمی توانستند از ایمنی جانی برخوردارباشند. از اینرو محمد تصمیم گرفت پیروانش را به حبشه بفرستد تا از آزار طایفه قریش در امان باشند. در جهت اجرای این تصمیم محمد به نجاشی پادشاه حبشه نامه ای نوشت و از او درخواست کرد به مسلمانان در سرزمین خود پناه دهد و نامه را بوسیله جعفربن ابیطالب برای او ارسال داشت و مسلمانان را روانه حبشه کرد تا در آنجا به اجرای آئین دین تازه خود بپردازند. با این وجود افراد طایفه قریش از آزار دادن باقیمانده پیروان محمد دست بردار نبودند.
افراد طایفه قریش در ذات مردمی آرام و مسالمت جو بودند ولی هنگامی که محمد آنها را از پرستش خدایانشان منع کرد نفرت شدیدی نسبت به او در آنها بوجود آمد. ابن اسحاق در این باره می نویسد: تا انجا که من آگاهی دارم هنگامی که محمد خود را رسول و پیامبر الله نامید مردم قریش از او رنجشی حاصل نکردند ولی زمانی که خدایان آنها را مورد اهانت قرار داد مردم قریش به استثنای شمار ناچیزی که محمد پیوسته بودند به اتفاق آراء برای شورش بر ضد او آماده شدند.
دلیل اینکه مردم قریش تا این اندازه با آموزشهای محمد درباره خودداری از پرستش بتهایشان مخالف بودند آن بود که پرستش بنات الله و یا دختران الله که به سه بت مقدس لات منات عزی اطلاق می شد زیر بنای زندگی فردی و اجتماعی مردم عربستان را تشکیل می داد و سبب همبستگی و یگانگی آنها بود. مردم عربستان تا زمان ظهور محمد فکر می کردند که خدایانشان نگهبان و پاسدار زندگی و داراییهایشان است ولی اکنون یکی از تازیهای عربستان بنام محمد از کرانه های بینامی و تاریکی سر به در آورده و مقدسترین سرمایه های معنوی آنها را مورد اهانت و تازش قرار داده بود و این عمل بیهیچوجه برای تازیهای عربستان نمی توانست قابل درک و پذیرش باشد. محمد خود به خوبی به این واقعیت آگاه بود و می دانست که تغییر دادن معتقدات مردم یکشبه کار آسانی نیست. هنگامی که محمد به مردم مکه آموزش داد که از پرستش بتهای خود دست برداشته و تنها الله را مورد پرستش قرار دهند در واقع به همه مردم ساکن آن منطقه آگهی نبرد داده بود.
باید در نظر داشت که تا زمانی که کسی با معتقدات سنتی مردم عامی کاری نداشته باشد و تنها خدایی به خدایان آنها بیافزاید مردم در برابر پذیرش یک بت و یا یک خدای اضافه بازتاب شدیدی نشان نخواهند داد ولی زمانی که کسی بخواهد عامل جدیدی را جانشین مقدسات سنتی آنها بکند چنین عاملی به آسانی برای مردم قابل پذیرش و تحمل نخواهد بود. محمد تازی گمنام ولی باهوش و درایتی که با دست آویز دین تازه اش خیال پیامبرشاهی در سر می پرورانید این واقعیت را به خوبی درک کرد و تصمیم گرفت برای جلب توجه مردم قریش و انصراف آنها از آزار و اذیت کردن پیروانش به بنات الله و یا بتهای سه گانه لات منات عزی کرنش کند و حتی شفاعت آنها را مورد پذیرش قرار دهد.و چون همیشه به نبال آنچه که در مغز محمد می گذشت از طرف الله آیه ای بوسیله جبرئیل به او الهام و به عنوان فرمان اللهی از زبانش جاری می شد این بار نیز به دنبال تصمیم به تسلیم شدن به بتهای سه گانه اعراب محمد آیه 19و20سوره نجم را که وانمود می کرد جبرئیل از سوی الله به وی الهام کرده است در جوار کعبه برای مردم خواند و سپس در برابر بتهای سه گانه یاد شده به سجده اقتاد و همه افراد حاضر نیز چه مسلمان و چه غیر مسلمان همراه او به بنات الله سجده کردند. تنها دو نفر از افراد طایفه قریش به سبب شدت سالخوردگی نتوانستند مانند دیگران در برابر بتها به سجده روند. این دو نفر یکی ولیدبن مغیره و دیگری سعیدبن العاص بودند که برای همگامی با دیگران تنها کمی از خاک زمین را برداشتند و به پیشانی خود مالیدند.
تاریخ طبری جلد سوم صفحه های881تا883 و تفسیر شریف لاهیجی جلد سوم صفحه 201 می نویسد: مردم قریش از این حرکت محمد و اینکه او بتهای سنتی آنها را مورد ستایش قرار داده و به اصطلاح کتاب آسمانی قران بتهای آنها را در شمار الله برشمرد و وجود آنها را تایید کرده بود شاد و خشنود شدند و این خبر شگفت انگیز را با هیجان در تمام شهر پراکنده کردند.
آیه های 19و20نجم میگوید:آیا بتهای لات و عزی و بت سومی دیگر منات را دیدید؟ آن بتها بزرگ اند و همانا شفاعت آنها پذیرفته است.
این عمل محمد یعنی ستایش بت های سه گانه سنتی اعراب و پرستش شفاعت و میانجیگری آنها برای رستگاری مردم افراد طایفه قریش را شاد کرد و به همین جهت سبب آنها از شکنجه و آزار مسلمانان دست برداشتند. مسلمانانی نیز که از ترس جانشان به حبشه رفته بودند به مکه بازگشتند.
پس از رویداد یاد شده گروهی از پیروان محمد او را مورد سرزنش قرار دادند و به وی گفتند در حالیکه او آیین تک خداپرستی بوده و ستایش وجود یگانه الله را هدف رسالت خود قرار داده پس چگونه است که در برابر بنات الله و یا بتهای سه گانه اعراب به سجده اقتاده و شفاعت آنها را پذیرا شده است؟
کلیمی ها و مسیحی ها نیز محمد را به باد انتقاد گرفتند سرانجام محمد به آیین اجدادی و قومی اش که بت پرستی بوده بازگشت کرده است. محمد نیز خود در این باره اندیشید و بنابر روش معمولی که برای خود برگزیده بود این بار هم اراده الله تخیلی و الهامات اللهی او به زبان محمد جاری گشت و وی آیات 73تا76 سوره اسراء را در رد آیه غرانیق نازل نمود.
پس از اینکه محمد به اشتباه بزرگ تاریخی خود درباره نزول آیه غرانیق پی برد و به شدت از کرده ناشایست خود پشیمان شد آیه غرانیق را به بهانه اینکه از سوی شیطان به او الهام و بر زبانش جاری شده است از قران حذف و تلاوت آنرا ممنوع کرد.
پس از حذف آیه غرانیق از قران آیه های21و22و23نجم جانشین آیه یاد شده گردید.
در رویدادهای زندگی محمد و تاریخ اسلام دلایل بیشماری وجود دارد که محمد را یک فرد قدرت طلب نشان می دهد و ثابت می کند که ادعای پیامبری او بهانه ای برای بدس آوردن قدرت و فرمانروایی در پوشش یک پیامبرشاه مذهبی بوده و هرگونه پنداری را درباره رسالت محمد از ریشه نابود می سازد ولی هرگاه تمام دلایلهای یاد شده نادیده گرفته شوند رویداد آیه غرانیق به تنهایی کافی است ثابت کند که پندار پیامبری محمد یک شوخی تاریخی بیهوده ای بیش نیست.
بدیهی است که برخی از مفسران و تاریخ نویسان رویداد غرانیق و وجود آیه مربوطه به آنرا دلیل بر ناهماهنگی بعضی از آیه های قران می دانند. ولی گروه دیگری از کارشناسان الهیات متن آیه غرانیق را دلیل نیرنگ بازیهای محمد و بهره برداری او از هر فرصت مناسبی برای استوار کردن قدرت پیامبرشاهی اش می دانند.
پس از اینکه محمد بر اثر نزول آیه غرانیق مورد سرزنش و نکوهش قرار گرفت و از کرده اش پشیمان شد برای اصلاح اشتباه بزرگش به آوردن آیه های52و53حج پرداخت.
تاریخ طبری جلد سوم صفحه1192و کتاب تصحیح دخویه ئالطبقات الکبری جلد اول صفحه های 139و137 می نویسند: پس از اینکه محمد به قرائت آیه غرانیق پرداخت شبی جبرئیل بر او نازل شد و به وی اظهار داشت محمد آیا می دانی چه کردخ ای؟ تو برای افراد طایفه قریش آیه هایی را خواندی که من هیچگاه آنها را از سوی الله برای تو نیاورده ام و تو مطالبی را به افراد قریش گفتی که آنها الهامات الله نبوده است. محمد از اشتباه ملامت باری که در آوردن آیه غرانیق مرتکب شده بود سخت دلتنگ گردید. ولی جبرئیل دوباره بر او نازل شد و برای تسکین محمد به او مژده داد که الله القاء شیطان را به او نسخ خواهد کرد.
طبری درباره آیه غرانیق از قول ابوالعلیه نیز حدیثی نقل می کند مبنی بر اینکه طایفه قریش از توانمند شدن روزافزون محمد به وحشت افتاده و سخت کوشش می کردند به محمد بقبولانند که اگر او موافقت کند با ادای سخنان شایسته ای بتهایشان را مورد پرستش قرار دهد آنها نیز به حاکمیت نسبی او در محافل درونی شهر مکه گردن خواهند نهاد. محمد پیشنهاد اهالی قریش را با آغوش باز پذیرا شد و در این جهت به آوردن و خواندن آیه غرانیق دست زد و ضمن ستایش از بتهای سه گانه لات منات و عزی به آنها سجده کرد و شفاعت آنها را مورد تایید قرار داد. ولی پس از عمل یاد شده متوجه شد که آیه های غرانیق بوسیله شیطان به او الهام شده بوده است.
مولوی نیز درباره رویداد غرانیق می گوید:
بت ستودن بهر دام عامه را همچنان دان کالغرانیق العلی
نکته جالبی که در این قسمت باید مورد توجه قرار بگیرد مفهوم واژه غرانیق است. غرانیق در زبان عربی جمع واژه غرنیق و غرنوق به معنی پرنده ای ویژه می باشد. بدین ترتیب غرانیق در زبان تازی معنی پرنده می دهد. تاریخ نویسان اسلامی نوشته اند غرانیق پرنده هایی بوده اند که در زمانهای پیشین در شهری بنام نومی دریا که در حدود کشور فعلی الجزایر واقع بوده زندگی میکرده است و از همه حیوانات بلند پروازتر بوده اند. بنابراین هنگامی که محد غرانیق را در ردیف بنات الله و یا بتهای سه گانه لات منات عزی قرار داده در واقع خواسته است تا اندازه ممکن درجه احترام و ستایش خود را نسبت به بتهای یاد شده نشان دهد و تا آنجا که ممکن است رضایت و پشتیبانی افراد طایفه قریش را به خود و موضوع نبوتش جلب سازد. اگر چه محمد این کار را در چارچوب یک اقدام سیاسی برای جلب رضایت قریشیان انجام داده ولی دست زدن او به این کار از معتقدات ذهنی اش نیز زیاد دور نبوده است. زیرا کسی که به موجودات غیر مرئی جن شیطان و فرشته عقیده داشته و حتی پیش از ادعای نبوت بت عزی را پرستش می کرده به آسانی می توانسته است به وجود خدایانی که دست کم دارای وجود فیزیکی و مادی هستند نیز معتقد باشد.
رویداد غرانیق در تاریخ اسلام و قران به نام آیه های شیطانی خوانده شده و بر پایه نوشته طبری در جلد سوم صفحه1192 محمد پس از رد آیه غرانیق خود عنوان آیه های شیطانی را برای آیه غرانیق بکار برده است. بنابراین احمد سلمان رشدی نویسنده کتاب آیه های شیطانی در سال1988که روح الله خمینی به مناسبت نگارش کتاب یاد شده فرمان قتل او را صادر نمود عنوان کتابش را از ماجرای غرانیق اقتباس کرده و در گزینش این عنوان ابتکاری بکار نبرده است.
درباره این رویداد شرمگانه و فریبنده تاریخ اسلام و ناتوانی الله و محمد در کنترل و اداره موجود فرومایه و رانده شده ای بنام شیطان که قران با ناهمگونی در آیه50کهف او را جن و درآیه 34بقره و 11اعراف و31حجر و آیه61بنی اسرائیل وی را فرشته خوانده است باید چند نکته را یادآور شد:
1-بدون تردید می توان گفت که هیچ دین و مذهبی به اندازه آیین اسلام محمد خدای خود را خوار و بیمقدار نکرده است. محمد انسان قدرت خواه و فرصت طلبی که هر زمانی که نادانیهایش او را به اشتباه می انداخت بیدرنگ گناه اندیشه های پوچ و منش های بیخردانه اش را به گرده الله خود آفریده اش می انداخت درباره رویداد غرانیق نیز از همین روش استفاده نمود. بدین شرح که پس از آگاهی از نتایج کردار شرم گونه اش درباره سجده به بتهای سه گانه و پذیرش شفاعت آنها برای اینکه حیثیت از دست رفته نزد پیروانش را دوباره سازی کند الله خود ساخته و سر به فرمانش را بکار گرفت و این الله همیشه آماده به خدمت به تسکین و تسلی و اصلاح اشتباه نابخردانه آفریدگارش درآمد و با دیکته آیه های52و53حج در گوشهای محمد اظهار داشت ناراحت مباش پیامبران پیش از تو نیز قربانی وسوسه های شیطان شده اند ولی ما آن آیه ها را باطل کرده ایم.
2-شاید هم در ماجرای غرانیق مکانیسم آیه های 39و40حجر کاربرد داشته است.اگر مفهوم این آیه ها درست باشد می توان با یقین کامل باور داشت که محمد در شمار بندگان صالح و پاک الله نبوده است زیرا اگر محمد از زمره بندگان صالح و پاک الله بشمار می رفت شیطان بر پایه آیه های یاد شده نا یاری و توان گمراه کردن او را در ذات دارا می بود و نه اینکه جرات چنین عملی را در خود احساس می نمود. بنابراین بدون تردید محمد در شمار بندگان صالح و پاک الله نبوده که شیطان موفق به فریب او شده است.
3-کتاب قران در 2500مورد از الله نام می برد. الله آفریده شده بوسیله محمد در قران دارای دو صفت ناهمگون است. از یک سو الله آلت اراده پیامبرش بوده و هر زمانی که مصلحت پیامبرش ایجاب کند در فرازی که بالا و پایین بوده آن برایش فرقی ندارد برای خدمتگذاری به آفریدگار خود یعنی محمد جامه کار به تن مبی کند. برای مثال در آیه51احزاب منشی خوابگاه محمد می شود و برای همخوابگی محمد با همسرانش نوبت تعیین می کند. در آیه37احزاب به محمد توصیه می کند بر خلاف رسم سنتی اعراب با همسر پسر خوانده اش ازدواج کند. در آیه12مجادله در نقش کارگزار روابط عمومی محمد به پیروانش دستور می دهد هنگامی که محمد به آنها می گوید در مجلسی که نشسته اند برای دیگران جا باز کنند باید دستور او را انجام دهند و هنگامی که به آنها می گوید برخیزند پس آنها باید برخیزند. در آیههای 1تا5حجرات به پیروان محمد توصیه می کند که صدایشان را از صدای محمد بلندتر نکنند. در آیه53احزاب به مسلمانان سفارش می کند بدون دعوت و اجازه محمد به خانه او نروند و هنگامی که سر سفره غذا نشسته اند به ظروف غذا خیره نشوند و پس از خوردن غذا زود بروند. و در آیه1لهب الله در نقش یک موجود ناتوان و لگد خورده به ابولهب دشمن محمد توهین و نفرین می کند که دستش بریده باد. و نباید فراموش کنیم که تا زمان مرگ ابولهب به دستان او هیچ آسیبی وارد نمی آید و الله در این جیغی که برای نفرین به ابولهب می زند تنها خودش را بی آبرو می کند.
4-اگر شایسته باشد فرض کنیم که محمد در برابر وسوسه های شیطان چاره و اختیار و توانی نداشته و ناچار از آوردن و قرائت آیه غرانیق شده است. آیا اختیار حرکت های بدنی نیز از او سلب شده بوده که در برابر بنات الله و یا سه بت سجده کرده است؟ آیا محمد پیش از انجام سجده به بنات الله یعنی عملی که صد در صد مخالف هدف رسالت نبوی و الهی اش بوده نمی توانسته است کمی در این باره بیندیشد و ببیند به چه کار نکوهیده و نابخردانه ای دست می زند؟ و آیا عمل سجده به بتهای سه گانه سنتی اعراب برای الله محمد اهانت آور نبوده است؟ آیا محمد درایت آنرا نداشته است که فکر کند اللهی که او را برای یکتاپرستی وجود خود به پیامبری رسالت بخشیده هیچگاه چنین فرمان نابخردانه ای را به او نخواهد داد؟ اگر براستی محمد پیامبر پایانی الله بوده چرا با وسوسه های شیطان فریب خورده و بین خواست اللهی و نیرنگ شیطان نتوانسته است تفاوت بگذارد؟ و از همه مهمتر اینکه آیا در کلمات آیه غرانیق هیچ اشاره ای به سجده کردن به بتهای خانه کعبه وجود داشته که محمد به این عمل احمقانه دست زده است؟
پاسخ همه این چیستانها را با دو پندار می توان بازنمود کرد: یکی اینکه محمد انسان فرصت جو قدرت طلب و نیرنگ بازی بوده که برای جلب پشتیبانی طایفه قریش به منظور به دست آوردن قدرت پیامبرشاهی به بتهای آنها سجده کرده و بنت به نوشته طبری که در پیش شرح داده شد حتی از پیش با سران طایفه قریش درباره انجام این عمل توافق کرده بوده است.بنابراین عمل او در سجده کردن به بنات الله با قصد و تصمیم ژیشین و خودآگاهی کامل انجام پذیرفته است.
پندار دوم اینست که اگر الله توان آنرا نداشته است که از اقدام پلید شیطان که یک مخلوق فاسد و رانده شده بوده در فریب دادن پیامبر خود و گمراه کردن بندگانش جلوگیری کند براستی وی همان الله بت چوبی و سنتی تازیهای زمان جاهلیت بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر