درباره ریشه یابی واژه الله تاریخ نویسان و اسلام شناسان به بحثهای بی پایانی دست زده اند و روی هم رفته شمار بیست عقیده درباره واژه الله در نوشته های آنها به به چشم می خورد.
مهمترین نظری که درباره ریشه واژه الله ذکر شده است انست که الله وجه وصفی مجهول واژه ایلاهو به معنی پرستش کردن می باشد. عبداله بن عمر بیضاوی در کتاب انورالتنزیل و اسرارالتاویل چاپ قاهره 1344-1924 صفحه های5و6 می نویسد وازه الله از ریشه ایلاها که معنی در شگفت بودن می دهد مشتق شده است. زیرا هنگامی که مغز انسان درباره وجود ذات الهی به اندیشه می پردازد دچار شگفتی می شود. در زبان فارسی و هندی برابر واژه الله کلمه خدا می باشد.دلیل گزینش این واژه برای الله آنست که خدا از واژه خود گرفته می شود و واژه خدا مفهوم وجود ذاتی را می دهد که خود به خود وجود دارد.
بدیهی است که برخی از کارشناسان الهیات اسلامی ریشه یابی واژه الله را کفر می دانند زیرا باور دارند که چون الله از وجود دیگری زاییده نشده از اینرو نام ابدی او پیش از آفرینش جهان وجود داشته و هر یک از حروف آن دارای مفهوم مرموزی است که نمی تواند از ریشه ای مشتق شده باشدو کارشناسان یاد شده باور دارند نام الله برای نخستین بار به محمد وحی شده و او از سوی الله مامور گردید که نام وی را به تازیان عربستان ابلاغ کند.
ولی برخلاف عقیده بالا تمام نوشتارهای تاریخی بدون هیچ تردیدی نشان می دهند که تازیهای مشرک عربستان پیش از ظهور محمد واژه الله را برای بتهای بزرگ خود بکار می بردند و حتی برای آن فروزه یگانگی قائل بودند. سوابق تاریخی پیش از ظهور محمد نشان می دهد هر زمانی که بت پرستان عربستان خدایی برای خود نشان می ساختند نام آن را ایلاه می گذاشتند و این واژه سپس به الله که کوتاه شده واژه ال ایلاه می باشد تبدیل شده است. تازیهای مشرک عربستان واژه الله را برای بزرگترین خدای پرسشتگاههای خود بکار می بردند. در خانه کعبه بیش از سیصد و شصت بت وجود داشت که بزرگترین آنها الله نامیده می شد.هرودوت تاریخ نگار سالهای 496-420 پیش از میلاد می نویسد در زمان او تازیهای عربستان دو بت داشتند که یکی اوروتال و دیگری ال ایلات نامیده می شدند. واژه اوروتال بدون تردید شکل درهم ریخته الله تعالی به معنی خدای متعال بوده که در فرهنگ مذهبی مسلمانان مورد استعمال فراوان دارد و دومی همان اللات می باشد که کتاب قرآن از آن به عنوان بت مشرکین نام برده است.
نوشتارهای تاریخی نویسندگان عرب در زمان جاهلیت تردیدی باقی نمی گذارد که پیش از ظهور محمد و اسلام تازیها به وجود خدایی بنام الله اعتقاد داشتند و او را می پرستیدند و از اینرو اللهی که محمد در قرآن اختراع کرد و آنرا خدای اسلام نامید همان ادامه وجود الله بت پرستان عربستان پیش از ظهور اسلام بوده است.
دو تن از شاعران مشرک عربستان به نامهای نبیگه و لبید هر دو واژه الله را به عنوان خدای بزرگ به کرات در اشعار خود ذکر کرده اند. نبیگه که پیش از زمان هجرت درگذشته است در یکی از اشعار خود در کتاب دیوان شعر اول بندهای23و24 می گوید الله به آنها مهر و محبت وبژه ای کرده ولی خدایان دیگر چنین کاری انجام نداده اند. پناهگاه آنها وجود خدا ال ایلاه و مذهب آنها تواناست.
لبید نیز در اشعار خود می گوید آنهایی که با سنگ اندازی و یا تماشای پرندگان به انجام فرایض مذهبی می پردازند از قدرت آفرینش الله آگاهی بایسته ندارند. لبید بن ربیعه در یکی از اشعار خود می گوید:آگاه باشید که هر چیزی غیر از الله بیهوده و بی اساس است و تمام نعمت ها هم زوال پذیر می باشند.
ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی افضل الدین صدر ترکه اصفهانی،الملل و النحل(تهران1321) می گوید برخی از تازیهای مشرک عربستان به تئوری خالق و خلقت عقیده داشتند ولی در همان حال خدایان قلابی را نیز می پرستیدند و باور داشتند که خدایان یاد شده در دنیای دیگر بین آنها و الله شفاعت و میانجیگری خواند کرد.عبدالملک ابن هشام در کتاب زندگی محمد جلد دوم تنظیم از ابلاغ(1887) که یکی از شرح حال نویسان محمد بود آشکارا می نویسد طایفه های کنعانه و قریش در هنگام انجام تشریفات مذهبی و ستایش الله پیش از ظهور اسلام می گفتند:ای الله ما برای ستایش تو آماده ایم . ت. بجز صفت ترسناکت شریک و انبازی نداری. آن وجود ترسناکت و هر چه متعلق به اوست نیز متعلق به تو و در اختیار تو می باشد.
و سرانجام دلیل مهمتر از همه فرنودهایی که تا کنون درباره و جود الله پیش از اسلام اختراعی او ، خانه کعبه و یا معبد بت پرستان در مکه بوسیله تازیهای عربستان بیت الله یعنی خانه الله نامیده می شد و نه بت اللهه که مفهوم خانه بتها و با خدایان دارد.
نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت آنست که پیش از ظهور محمد و اسلام در مکه یک گروه اصلاح طلب مذهبی بنام حنیف که به یگانگی وجود الله اعتقاد داشت و همین گروه مذهبی بود که راه را برای ترویج سیاست اسلام مذهبی محمد درباره یگانگی وجود الله هموار کرد. بزرگترین دلیل این امر آیه77سوره حج است که دین حنیف را ریشه و بنیاد دین اسلام می داند و خطاب به مومنان می گوید:کیش شما کیش پدرتان ابراهیم است که شما را مسلمان نام نهاد.
با توجه به اهمیت زیادی که واژه حنیف و پیوند آن با کیش ابراهیم و دین اسلام دارد بی مناسبت نیست در این باره توضیح بیشتری داده شود.واژه حنیف در زبان عربی و نیز زبانهای عبری و سریانی به معنی لنگ به کار می رفته و بعدها به شکل مجازی درباره افرادی که دین و آیین خود را ترک می کردند بکار برده شده است. بنابراین می توان گفت که واژه حنیف نخست دارای مفهوم منفی و ناپسند بوده است. و اما چگونگی تبدیل مفهوم منفی این واژه از لنگ به معنی مثبت یگانه پرستی به شرح زیر بوده است:
در ابتدای سده هفتم میلادی یعنی کمی پیش از ظهور محمد و اسلام گروهی از اعراب و بویژه چهار نفر از افراد برجسته مکه به نامهای ورقه و زید بن عمر و عبیدالله و عثمان از آیین اجدادی بت پرستی خود روی گردان شده و به گونه سری با یکدیگر پیمان بستند، دین جدیدی که بر پایه یکتا پرستی الله استوار باشد بنیاد نهاد. در زمانی که چهار نفر یاد شده برای جامه عمل پوشانیدن به هدف خود مشغول بررسی بودند به برخی روایات سنتی برخوردند که حاکی بود ابراهیم نیای بزرگ قوم عرب در زادگاه خود بر ضد بت پرستی قیام کرده و به تبلیغ پرستش الله یکتا پرداخته بود و به همین جهت تازیها آن زمان او را به عنوان یک فرد حنیف یعنی برگشته از دین از سرزمین خود بیرون رانده بودند. این چهر نفر برآن شدند که برای اجرای هدف خود آیین یکتاپرستی ابراهیم را گزینش کنند و در راه انجام این برنامه مشغول تبلیغ آیین یکتا پرستی الله شدند.
هنگامی که اهالی سنتی و کهنه پرست مکه که با هرگونه نوآوری در آیین مذهبی سنتی خود مخالف بودند در برابر تبلیغات چهار نفر یاد شده قرار گرفتند با بهره برداری از مفهوم منفی حنیف که معنی نااستواری در دین می داد، آن چهار نفر را حنیف یعنی برگشته از دین خواندند و انها را از جامعه خود طرد کردند. ولی آن چهار نفر انتساب فروزه حنیف را به خود و آیین جدیدشان مناسب تشخیص دادند و به تبلیغ آیین جدید خود که پرستش وجود یگانه الله بود پرداختند. از این زمان است که مفهوم واژه حنیف از مفهوم منفی پیشین خود که لنگ و نااستواری در دین بود، به مفهوم مثبت یگانه پرستس الله تبدیل گردید.
هنگامی که افراد طایفه قریش در نتیجه رویداد بالا با چهار نفر مورد بحث به دشمنی و ناسازگاری پرداختند برجسته ترین فرد آن گروه که زیدبن عمر بود به کوه حرا پناهنده شد.باید توجه داشت که در مکه رسم بود که اهالی این شهر دست کم هر سال یکبار برای گوشه نشینی و پاکیزه کردن نفس خود و یا یک اقامت ییلاقی به کوه حرا می رفتند.
تاریخ نویسان عرب نوشته اند محمد نیز در جهت وجود همین رسم هر سال مدت یک ماه روزگار خود را در کوه حرا می گذرانید و در یکی از سالهای پیش از ادعای پیامبری هنگامی که به کوه حرا رفته بود با زیدبن عمر که به گونه ای که شرح داده شد او نیز به سبب گریز از دشمنی اهالی مکه به کوه حرا پناهنده شده بود همنشین گردید. در این دیدار محمد و زید بن عمر درباره عقیده حنیف یعنی یکتاپرستی وجود الله با یکدیگر به گفتگو پرداختند و محمد به آیین حنیف بسیار علاقهمند شد و آنرا برای آیین خود پذیرفت و بعدها آنرا فروزه اصلی دین اسلام قرار داد. زید بن عمر که براستی می توان او را بنیانگذار عقیده یکتاپرستی الله در اسلام دانست در سال607میلادی یعنی مدت پنج سال پیش از اینکه محمد ادعای پیامبری بکند درگذشت، ولی محمد عقیده و آیین او را برای دینی که ادعا می کرد جبرئیل از سوی الله به او وحی کرده است، گزینش کرد.به همین جهت است که محمد در آیه30سوره رم که کمی پس از ادعای پیامبری بوجود آورد دین اسلام را حنیف به معنی یکتاپرستی الله خواند. این آیه می گوید(پس رویت را برای دین حنیف راست گردان. آنست دینی که الله انسان را برای آن آفرید و آفرینش الله را تغیری نیست. آنست دین راست و درست) از ان پس آیه های بسیاری در قرآن به کرات از ابراهیم بنام حنیف نام می برد و بویژه آیه ها و سوره های زیر به شدت تاکید می کنند که دین اسلام دارای صفت حنیف و آیین ابراهیم می باشد. آیه ها و سوره های یاد شده عبارتند از:آیه129بقره آیه های60-89آل عمران آیه162انعام آیه122نحل آیه5بینه آیه105یونس آیه31حج.
نولدوکه اسلام شناس شهیر آلمانی باور دارد که محمد درباره گزینش نامی برای الله در تردید بود و در ابتدا قصد داشت نام الرحمان را به جای الله برای خدا انتخاب کند زیرا نام رحمان برای مشرکین عربستان بسیار آشنا بود و آنها آنرا برای بتهای خود بکتر می بردند. رحمان بوسیله عبریها نیز مورد استفاده قرار می گرفت و کلیمی های عربستان آنرا برای خدا بکار می بردند. در آثار تاریخی مسیحیان در یمن که بوسیله ادئارد گلاسر کشف شده نیز نام الله پیش از ظهور محمد و اسلام بکار برده شده است.
بزرگترین دلیل وجود الله پیش از ظهور اسلام و محمد آیه های خود قرآن استو در قرآن آیه هایی وجود دارد که نشان می دهد اعراب دوره جاهلیت الله را خدای خود می شناختند و برای او چنان عظمت و توانی قائل بودند که محمد از سرسختی انها در پذیرش اللهی که او به آنها ارائه می کرد به شگفت افتاده بود. بهمین دلیل محمد در آیه 61سوره عنکبوت می گوید(اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفرید و خورشید و ماه را در اختیار خود گرفت به یقین پاسخ خواهند داد الله پس روشن نیست که چرا اکنون آنها از حقیقت روی گردانند.)همچنین محمد در آیه 63 سوره عنکبوت می گوید اگر از انها بپرسی چه کسی باران را فرو می فرستد وزمین را پس از مرگ زنده می کند ، پاسخ خواهند داد، «الله » آیه های 86 تا 92 سوره مومنون نیزمی گوید، از آنها بپرس ،زمین و آنچه که در آن است از آن چه کسی است ؟ بزودی پاسخ خواهند داد ، « الله » از آنها پرسش کن ،مالک همه چیز دنیا و پناه همه در این دنیا چه کسی است ، پاسخ خواهند داد ، « الله» سپس محمد با شگفتی می گوید، پس چگونه است که در برابر چنین اعتقاد ژرفی که آنها به عظمت « الله » دارند ، پند نمی گیرند وخود را فریب میدهند ؟ بهمین ترتیب ، قرآن در آیه 31 سوره لقمان و آیه 65 سوره عنکبوت می گوید ، هنگامی که اعراب در دریا گرفتار موج وطوفان می شوند ویا هنگامی که سوار کشتی می شوند ، تنها به الله پناه می برند و دین و ایمان خود را به او ویژگی می دهند .آیه 38 سوره نحل و آیه 40سوره فاطر می گوید ، اعراب سخت ترین سوگندها را به نام «الله » یاد می کردند.
مدلول آیه های یاد شده نشان میدهد که مفهوم « الله » در قرآن و اسلام ، یک پدیده نو و بدون سابقه نیست ودر عصر جاهلیت و پیش از ظهور محمد و اسلام نیز در فرهنگ معتقدات متافیزیکی اعراب ، گسترش زیادی داشته است ، ولی محمد وجود «الله » را یگانه کرد واو را بر تمام شئون زندگی فردی واجتماعی این جهان و زندگی ابدی آن جهان حاکم نمود. به گونه ای که تمام امور زندگی انسان از هنگام زایش تا لحظه مرگ دراختیار «الله » است ودر آن جهان نیز بر سرنوشت انسان کنترل خود کامه دارد.
نتیجه آنچه که دراین گفتار تجزیه و تحلیل می شود ناگریز انسان را به این واقعیت رهنمون می شود که الله قرآن واسلام حتی برای مردم تازی پدیده جدیدی نبوده و محمدنام الله را اذیت های مشرکین سرزمین عربستان اقتباس کرده است.
مهمترین نظری که درباره ریشه واژه الله ذکر شده است انست که الله وجه وصفی مجهول واژه ایلاهو به معنی پرستش کردن می باشد. عبداله بن عمر بیضاوی در کتاب انورالتنزیل و اسرارالتاویل چاپ قاهره 1344-1924 صفحه های5و6 می نویسد وازه الله از ریشه ایلاها که معنی در شگفت بودن می دهد مشتق شده است. زیرا هنگامی که مغز انسان درباره وجود ذات الهی به اندیشه می پردازد دچار شگفتی می شود. در زبان فارسی و هندی برابر واژه الله کلمه خدا می باشد.دلیل گزینش این واژه برای الله آنست که خدا از واژه خود گرفته می شود و واژه خدا مفهوم وجود ذاتی را می دهد که خود به خود وجود دارد.
بدیهی است که برخی از کارشناسان الهیات اسلامی ریشه یابی واژه الله را کفر می دانند زیرا باور دارند که چون الله از وجود دیگری زاییده نشده از اینرو نام ابدی او پیش از آفرینش جهان وجود داشته و هر یک از حروف آن دارای مفهوم مرموزی است که نمی تواند از ریشه ای مشتق شده باشدو کارشناسان یاد شده باور دارند نام الله برای نخستین بار به محمد وحی شده و او از سوی الله مامور گردید که نام وی را به تازیان عربستان ابلاغ کند.
ولی برخلاف عقیده بالا تمام نوشتارهای تاریخی بدون هیچ تردیدی نشان می دهند که تازیهای مشرک عربستان پیش از ظهور محمد واژه الله را برای بتهای بزرگ خود بکار می بردند و حتی برای آن فروزه یگانگی قائل بودند. سوابق تاریخی پیش از ظهور محمد نشان می دهد هر زمانی که بت پرستان عربستان خدایی برای خود نشان می ساختند نام آن را ایلاه می گذاشتند و این واژه سپس به الله که کوتاه شده واژه ال ایلاه می باشد تبدیل شده است. تازیهای مشرک عربستان واژه الله را برای بزرگترین خدای پرسشتگاههای خود بکار می بردند. در خانه کعبه بیش از سیصد و شصت بت وجود داشت که بزرگترین آنها الله نامیده می شد.هرودوت تاریخ نگار سالهای 496-420 پیش از میلاد می نویسد در زمان او تازیهای عربستان دو بت داشتند که یکی اوروتال و دیگری ال ایلات نامیده می شدند. واژه اوروتال بدون تردید شکل درهم ریخته الله تعالی به معنی خدای متعال بوده که در فرهنگ مذهبی مسلمانان مورد استعمال فراوان دارد و دومی همان اللات می باشد که کتاب قرآن از آن به عنوان بت مشرکین نام برده است.
نوشتارهای تاریخی نویسندگان عرب در زمان جاهلیت تردیدی باقی نمی گذارد که پیش از ظهور محمد و اسلام تازیها به وجود خدایی بنام الله اعتقاد داشتند و او را می پرستیدند و از اینرو اللهی که محمد در قرآن اختراع کرد و آنرا خدای اسلام نامید همان ادامه وجود الله بت پرستان عربستان پیش از ظهور اسلام بوده است.
دو تن از شاعران مشرک عربستان به نامهای نبیگه و لبید هر دو واژه الله را به عنوان خدای بزرگ به کرات در اشعار خود ذکر کرده اند. نبیگه که پیش از زمان هجرت درگذشته است در یکی از اشعار خود در کتاب دیوان شعر اول بندهای23و24 می گوید الله به آنها مهر و محبت وبژه ای کرده ولی خدایان دیگر چنین کاری انجام نداده اند. پناهگاه آنها وجود خدا ال ایلاه و مذهب آنها تواناست.
لبید نیز در اشعار خود می گوید آنهایی که با سنگ اندازی و یا تماشای پرندگان به انجام فرایض مذهبی می پردازند از قدرت آفرینش الله آگاهی بایسته ندارند. لبید بن ربیعه در یکی از اشعار خود می گوید:آگاه باشید که هر چیزی غیر از الله بیهوده و بی اساس است و تمام نعمت ها هم زوال پذیر می باشند.
ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی افضل الدین صدر ترکه اصفهانی،الملل و النحل(تهران1321) می گوید برخی از تازیهای مشرک عربستان به تئوری خالق و خلقت عقیده داشتند ولی در همان حال خدایان قلابی را نیز می پرستیدند و باور داشتند که خدایان یاد شده در دنیای دیگر بین آنها و الله شفاعت و میانجیگری خواند کرد.عبدالملک ابن هشام در کتاب زندگی محمد جلد دوم تنظیم از ابلاغ(1887) که یکی از شرح حال نویسان محمد بود آشکارا می نویسد طایفه های کنعانه و قریش در هنگام انجام تشریفات مذهبی و ستایش الله پیش از ظهور اسلام می گفتند:ای الله ما برای ستایش تو آماده ایم . ت. بجز صفت ترسناکت شریک و انبازی نداری. آن وجود ترسناکت و هر چه متعلق به اوست نیز متعلق به تو و در اختیار تو می باشد.
و سرانجام دلیل مهمتر از همه فرنودهایی که تا کنون درباره و جود الله پیش از اسلام اختراعی او ، خانه کعبه و یا معبد بت پرستان در مکه بوسیله تازیهای عربستان بیت الله یعنی خانه الله نامیده می شد و نه بت اللهه که مفهوم خانه بتها و با خدایان دارد.
نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت آنست که پیش از ظهور محمد و اسلام در مکه یک گروه اصلاح طلب مذهبی بنام حنیف که به یگانگی وجود الله اعتقاد داشت و همین گروه مذهبی بود که راه را برای ترویج سیاست اسلام مذهبی محمد درباره یگانگی وجود الله هموار کرد. بزرگترین دلیل این امر آیه77سوره حج است که دین حنیف را ریشه و بنیاد دین اسلام می داند و خطاب به مومنان می گوید:کیش شما کیش پدرتان ابراهیم است که شما را مسلمان نام نهاد.
با توجه به اهمیت زیادی که واژه حنیف و پیوند آن با کیش ابراهیم و دین اسلام دارد بی مناسبت نیست در این باره توضیح بیشتری داده شود.واژه حنیف در زبان عربی و نیز زبانهای عبری و سریانی به معنی لنگ به کار می رفته و بعدها به شکل مجازی درباره افرادی که دین و آیین خود را ترک می کردند بکار برده شده است. بنابراین می توان گفت که واژه حنیف نخست دارای مفهوم منفی و ناپسند بوده است. و اما چگونگی تبدیل مفهوم منفی این واژه از لنگ به معنی مثبت یگانه پرستی به شرح زیر بوده است:
در ابتدای سده هفتم میلادی یعنی کمی پیش از ظهور محمد و اسلام گروهی از اعراب و بویژه چهار نفر از افراد برجسته مکه به نامهای ورقه و زید بن عمر و عبیدالله و عثمان از آیین اجدادی بت پرستی خود روی گردان شده و به گونه سری با یکدیگر پیمان بستند، دین جدیدی که بر پایه یکتا پرستی الله استوار باشد بنیاد نهاد. در زمانی که چهار نفر یاد شده برای جامه عمل پوشانیدن به هدف خود مشغول بررسی بودند به برخی روایات سنتی برخوردند که حاکی بود ابراهیم نیای بزرگ قوم عرب در زادگاه خود بر ضد بت پرستی قیام کرده و به تبلیغ پرستش الله یکتا پرداخته بود و به همین جهت تازیها آن زمان او را به عنوان یک فرد حنیف یعنی برگشته از دین از سرزمین خود بیرون رانده بودند. این چهر نفر برآن شدند که برای اجرای هدف خود آیین یکتاپرستی ابراهیم را گزینش کنند و در راه انجام این برنامه مشغول تبلیغ آیین یکتا پرستی الله شدند.
هنگامی که اهالی سنتی و کهنه پرست مکه که با هرگونه نوآوری در آیین مذهبی سنتی خود مخالف بودند در برابر تبلیغات چهار نفر یاد شده قرار گرفتند با بهره برداری از مفهوم منفی حنیف که معنی نااستواری در دین می داد، آن چهار نفر را حنیف یعنی برگشته از دین خواندند و انها را از جامعه خود طرد کردند. ولی آن چهار نفر انتساب فروزه حنیف را به خود و آیین جدیدشان مناسب تشخیص دادند و به تبلیغ آیین جدید خود که پرستش وجود یگانه الله بود پرداختند. از این زمان است که مفهوم واژه حنیف از مفهوم منفی پیشین خود که لنگ و نااستواری در دین بود، به مفهوم مثبت یگانه پرستس الله تبدیل گردید.
هنگامی که افراد طایفه قریش در نتیجه رویداد بالا با چهار نفر مورد بحث به دشمنی و ناسازگاری پرداختند برجسته ترین فرد آن گروه که زیدبن عمر بود به کوه حرا پناهنده شد.باید توجه داشت که در مکه رسم بود که اهالی این شهر دست کم هر سال یکبار برای گوشه نشینی و پاکیزه کردن نفس خود و یا یک اقامت ییلاقی به کوه حرا می رفتند.
تاریخ نویسان عرب نوشته اند محمد نیز در جهت وجود همین رسم هر سال مدت یک ماه روزگار خود را در کوه حرا می گذرانید و در یکی از سالهای پیش از ادعای پیامبری هنگامی که به کوه حرا رفته بود با زیدبن عمر که به گونه ای که شرح داده شد او نیز به سبب گریز از دشمنی اهالی مکه به کوه حرا پناهنده شده بود همنشین گردید. در این دیدار محمد و زید بن عمر درباره عقیده حنیف یعنی یکتاپرستی وجود الله با یکدیگر به گفتگو پرداختند و محمد به آیین حنیف بسیار علاقهمند شد و آنرا برای آیین خود پذیرفت و بعدها آنرا فروزه اصلی دین اسلام قرار داد. زید بن عمر که براستی می توان او را بنیانگذار عقیده یکتاپرستی الله در اسلام دانست در سال607میلادی یعنی مدت پنج سال پیش از اینکه محمد ادعای پیامبری بکند درگذشت، ولی محمد عقیده و آیین او را برای دینی که ادعا می کرد جبرئیل از سوی الله به او وحی کرده است، گزینش کرد.به همین جهت است که محمد در آیه30سوره رم که کمی پس از ادعای پیامبری بوجود آورد دین اسلام را حنیف به معنی یکتاپرستی الله خواند. این آیه می گوید(پس رویت را برای دین حنیف راست گردان. آنست دینی که الله انسان را برای آن آفرید و آفرینش الله را تغیری نیست. آنست دین راست و درست) از ان پس آیه های بسیاری در قرآن به کرات از ابراهیم بنام حنیف نام می برد و بویژه آیه ها و سوره های زیر به شدت تاکید می کنند که دین اسلام دارای صفت حنیف و آیین ابراهیم می باشد. آیه ها و سوره های یاد شده عبارتند از:آیه129بقره آیه های60-89آل عمران آیه162انعام آیه122نحل آیه5بینه آیه105یونس آیه31حج.
نولدوکه اسلام شناس شهیر آلمانی باور دارد که محمد درباره گزینش نامی برای الله در تردید بود و در ابتدا قصد داشت نام الرحمان را به جای الله برای خدا انتخاب کند زیرا نام رحمان برای مشرکین عربستان بسیار آشنا بود و آنها آنرا برای بتهای خود بکتر می بردند. رحمان بوسیله عبریها نیز مورد استفاده قرار می گرفت و کلیمی های عربستان آنرا برای خدا بکار می بردند. در آثار تاریخی مسیحیان در یمن که بوسیله ادئارد گلاسر کشف شده نیز نام الله پیش از ظهور محمد و اسلام بکار برده شده است.
بزرگترین دلیل وجود الله پیش از ظهور اسلام و محمد آیه های خود قرآن استو در قرآن آیه هایی وجود دارد که نشان می دهد اعراب دوره جاهلیت الله را خدای خود می شناختند و برای او چنان عظمت و توانی قائل بودند که محمد از سرسختی انها در پذیرش اللهی که او به آنها ارائه می کرد به شگفت افتاده بود. بهمین دلیل محمد در آیه 61سوره عنکبوت می گوید(اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفرید و خورشید و ماه را در اختیار خود گرفت به یقین پاسخ خواهند داد الله پس روشن نیست که چرا اکنون آنها از حقیقت روی گردانند.)همچنین محمد در آیه 63 سوره عنکبوت می گوید اگر از انها بپرسی چه کسی باران را فرو می فرستد وزمین را پس از مرگ زنده می کند ، پاسخ خواهند داد، «الله » آیه های 86 تا 92 سوره مومنون نیزمی گوید، از آنها بپرس ،زمین و آنچه که در آن است از آن چه کسی است ؟ بزودی پاسخ خواهند داد ، « الله » از آنها پرسش کن ،مالک همه چیز دنیا و پناه همه در این دنیا چه کسی است ، پاسخ خواهند داد ، « الله» سپس محمد با شگفتی می گوید، پس چگونه است که در برابر چنین اعتقاد ژرفی که آنها به عظمت « الله » دارند ، پند نمی گیرند وخود را فریب میدهند ؟ بهمین ترتیب ، قرآن در آیه 31 سوره لقمان و آیه 65 سوره عنکبوت می گوید ، هنگامی که اعراب در دریا گرفتار موج وطوفان می شوند ویا هنگامی که سوار کشتی می شوند ، تنها به الله پناه می برند و دین و ایمان خود را به او ویژگی می دهند .آیه 38 سوره نحل و آیه 40سوره فاطر می گوید ، اعراب سخت ترین سوگندها را به نام «الله » یاد می کردند.
مدلول آیه های یاد شده نشان میدهد که مفهوم « الله » در قرآن و اسلام ، یک پدیده نو و بدون سابقه نیست ودر عصر جاهلیت و پیش از ظهور محمد و اسلام نیز در فرهنگ معتقدات متافیزیکی اعراب ، گسترش زیادی داشته است ، ولی محمد وجود «الله » را یگانه کرد واو را بر تمام شئون زندگی فردی واجتماعی این جهان و زندگی ابدی آن جهان حاکم نمود. به گونه ای که تمام امور زندگی انسان از هنگام زایش تا لحظه مرگ دراختیار «الله » است ودر آن جهان نیز بر سرنوشت انسان کنترل خود کامه دارد.
نتیجه آنچه که دراین گفتار تجزیه و تحلیل می شود ناگریز انسان را به این واقعیت رهنمون می شود که الله قرآن واسلام حتی برای مردم تازی پدیده جدیدی نبوده و محمدنام الله را اذیت های مشرکین سرزمین عربستان اقتباس کرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر