بیش از ۲۰۰هزار سال پیش انسانها وقتی علمی نداشتند و به محیط اطرافشان تسلطی نداشتند از اتفاقهای اطرافشان مانند بارانهای سیل آسا زلزله رعد و برق طوفان تگرگ تاریکی و غیره ترس بسیاری داشتند.
عده ای سودجو و تیزهوش برای تسلط به مردمان از ایت اتفاقات و بلایای طبیعی استفاده کردند و نیروی نامریی و ترسناکی بنام خدا اختراع کردند. انسانهای ساده لوح با این خدای ترسناک و ساختگی بزرگ شدن و باور کردن و این خدا به نسلهای بد با زور و ستم تحمیل شد. چند هزار سال بعد افرادی با بکار برده القابی و صفاتی دیگر هم خوب هم بد این خدای ناقص را کامل کردند.
و تا به امروز هم این خدا کاملتر و کاملتر می شود و هر چیزی را که برای انسانها قابل درک نبود به خدا ربط می دادند.
امروزه علم در جهان حکمرانی می کند و هیچ کس حتی مذهبیون علم را رد نمی کنند بلکه در مواقع نیاز به علم پناه می برند.
من هیچ چیز تازه یا دین دیگری ندارم و نمی آورم.
عده ای از دوستان عزیز سوالی کرده اند به این عنوان که ما چه چیزی را جایگزین خدا کنیم؟
من جوابی را که برای خودم قانع کننده بود را برای شما دارم:
انسانها هیچ نیازی به خدا یا موجودی نامریی یا پیامبر ندارند.
طبیعت در حال انجام کارهای عادی خود است و هیچ چیز در دست انسان نیست انسان ساخته شده طبیعت است و طبیعت هم او را به جایی که دوست دارد می برد.
هرگونه طبیعت بخواهد انسان رفتار می کند یا عکس العمل نشان می دهد. بطور مثال انسان اختیار غذا خوردن یا نخوردن یا تشنگی و گرسنگی را ندارد نفس کشیدن خوابیدن استراحت کردن در دست انسان نیست و این طبیعت است که انسان را مجبور به این اعمال می کند.
طبیعت باران دارد انسان سقف درست می کند. طبیعت سرما دارد و انسان آتش را کشف و بخاری را اختراع می کند. طبیعت گرما دارد و انسان از راه یخ و برف و کولر و یخچال گرما را تا حدی مهار می کند. طبیعت مریضی را به انسان می دهد و این انسان است که در فکر درمانش است و داروهای مختلف را کشف می کند.
در کل انسان مطیع طبیعت اطرافش است.
انسان چیزی را پرستش بکند یا نکند طبیعت کار خودش را انجام می دهد اما اگر انسان محیط اطرافش را بخوبی بشناسد و با خودسازی دیدگاهش را وسیعتر کند هیچ احتیاجی به خدا و پیامبر ندارد. بشر هرچه را احتیاج داشته باشد کشف می کند و چندین سال پیش خدا را از روی ترس خود اختراع کرد و حالا این خدا برای ما شناخته شده است پس دلیلی نمی بینم که خدایی را که روزی انسان از روی ترس اختراع کرد و بعدها به دلیل حکومت بر مردم تکامل یافت را پرستش کنم.
ولی در عوض به خرد و اندیشه و علم می توان امید داشت.
انسانهایی که نمی خواهند با واقعیتهای دنیای پیرامونشان روبرو شوند و ترجیح می دهند در اتاق تاریک فکری خود زندکی کنند بهتر است بجای خدا حقیقت و خردشان را جایگزین خدا کنیم که اصلا نبود نیست نخواهد بود.
عده ای سودجو و تیزهوش برای تسلط به مردمان از ایت اتفاقات و بلایای طبیعی استفاده کردند و نیروی نامریی و ترسناکی بنام خدا اختراع کردند. انسانهای ساده لوح با این خدای ترسناک و ساختگی بزرگ شدن و باور کردن و این خدا به نسلهای بد با زور و ستم تحمیل شد. چند هزار سال بعد افرادی با بکار برده القابی و صفاتی دیگر هم خوب هم بد این خدای ناقص را کامل کردند.
و تا به امروز هم این خدا کاملتر و کاملتر می شود و هر چیزی را که برای انسانها قابل درک نبود به خدا ربط می دادند.
امروزه علم در جهان حکمرانی می کند و هیچ کس حتی مذهبیون علم را رد نمی کنند بلکه در مواقع نیاز به علم پناه می برند.
من هیچ چیز تازه یا دین دیگری ندارم و نمی آورم.
عده ای از دوستان عزیز سوالی کرده اند به این عنوان که ما چه چیزی را جایگزین خدا کنیم؟
من جوابی را که برای خودم قانع کننده بود را برای شما دارم:
انسانها هیچ نیازی به خدا یا موجودی نامریی یا پیامبر ندارند.
طبیعت در حال انجام کارهای عادی خود است و هیچ چیز در دست انسان نیست انسان ساخته شده طبیعت است و طبیعت هم او را به جایی که دوست دارد می برد.
هرگونه طبیعت بخواهد انسان رفتار می کند یا عکس العمل نشان می دهد. بطور مثال انسان اختیار غذا خوردن یا نخوردن یا تشنگی و گرسنگی را ندارد نفس کشیدن خوابیدن استراحت کردن در دست انسان نیست و این طبیعت است که انسان را مجبور به این اعمال می کند.
طبیعت باران دارد انسان سقف درست می کند. طبیعت سرما دارد و انسان آتش را کشف و بخاری را اختراع می کند. طبیعت گرما دارد و انسان از راه یخ و برف و کولر و یخچال گرما را تا حدی مهار می کند. طبیعت مریضی را به انسان می دهد و این انسان است که در فکر درمانش است و داروهای مختلف را کشف می کند.
در کل انسان مطیع طبیعت اطرافش است.
انسان چیزی را پرستش بکند یا نکند طبیعت کار خودش را انجام می دهد اما اگر انسان محیط اطرافش را بخوبی بشناسد و با خودسازی دیدگاهش را وسیعتر کند هیچ احتیاجی به خدا و پیامبر ندارد. بشر هرچه را احتیاج داشته باشد کشف می کند و چندین سال پیش خدا را از روی ترس خود اختراع کرد و حالا این خدا برای ما شناخته شده است پس دلیلی نمی بینم که خدایی را که روزی انسان از روی ترس اختراع کرد و بعدها به دلیل حکومت بر مردم تکامل یافت را پرستش کنم.
ولی در عوض به خرد و اندیشه و علم می توان امید داشت.
انسانهایی که نمی خواهند با واقعیتهای دنیای پیرامونشان روبرو شوند و ترجیح می دهند در اتاق تاریک فکری خود زندکی کنند بهتر است بجای خدا حقیقت و خردشان را جایگزین خدا کنیم که اصلا نبود نیست نخواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر