چه چیزی مقدس است و کدام عقیده محترم است؟
این پرسشی است که باید فضلای دین و متدین و متعصب پیش از هر سخن ناروا و قبل از هر روترش کردن به آن پاسخ دهند. آیا هر طرز فکری مقدس است؟ آیا هرگونه عقیده را باید محترم شمرد؟ آیا اگر من ادعا کنم و بر این باشم که مرض حصبه به علت خوردن چای داغ عارض می شود نباید به این عقیده ی مسخره ام بخندید؟ پس عقیده چه قداستی دارد؟
من نمی توانم برای خوشامد گویی مرد مغولستان و عربستان انکار حقایق کنم و از وحشیگریهای محمد و علی حسن و حسین و عمر و عثمان و چنگیز سخن نگویم. میلیونها از مردم هند گاو می پرستند آیا گاو را باید مقدس شمرد؟ آیا کشتن گاو و خوردن گوشت آن توسط شش میلیارد مردم دیگر توهین به گاو و مردم هند نیست؟ آیا عقیده اسامه بن لادن و گروه القاعده یا حماس ووو که دیگر مردمان جهان را حربی می دانند و تمام دنیا را تنها برای زیست و استفاده ی خود می خواهند مقدس و محترم است؟
آیا می دانید بروی کره زمین گروهی هم شیطان پرست هستند؟پس ای پیروان آیین ابراهیمی شما که هر روز با لعنت کردن بر شیطان برای خود ثواب می آفرینید و ای حاجیان مسلمان که در مراسم حج با رجم شیطان از خدا اجر می گیرید بدانید که شما با این کار به مقدسات عده ای توهین می کنید.
یهودیان بر این باورند که قوم برگزیده خدای خود یهوه هستند و بهش مال انهاست. مسیحیان تنها ایمان آورندگان به مسیح را بهشتی و بقیه را جهنمی می دانند.مسلمانان هم شیعیان عقیده دارند غیر از شیعه دیگر مردمان کافر هستند و در جهنم خدا خواهند سوخت. بهاالله هم بیش از ۱۰۰سال است که ادعا می کند بقیه ادیان از رده خارج شده اند و همه باید بهایی شوند .
با توجه به این مختصر در بین این چند هزار آیین و باور حق با کیست؟ و آیا این عقاید متضاد و متنافر و سست مایه معتبر و محترمند و نباید به این همه سخافت ایراد گرفت؟
پاسخ این است که هیچ دین و آیینی محترم و مقدس نیست. و مجموعه آنان خرافات و پنداری دروغ هستند.
هیچ عقیده ای محترم نیست. از زمان فیثاغورس و پیشتر از آن هم تا کنون هزاران عقیده فلسفی و از دوره ابراهیم صدها آیین دینی بیان شده است و هر یک مدتی بعد توسط فیلسوف و یا پیامبر بعدی نفی گشته است و قلم بطلان خورده است. حتی در علوم نیز نظریه یجاذبه نیوتون که مدتها فیزیک را تحت الشعاع خود قرار داده بود اکنون به وسیله فرضیه کوانتوم از میدان دانش و فلسفه رخت بربسته است. بنابراین آنچه محترم است انسان تجریدی و صاحب عقیده است و نه عقاید گوناگون انسان. آری نباید آدمی را آزار داد نباید او را در بند کرد و به شخصیتش اهانت کرد و نباید به خاطر عقیده اش او را کشت. یعنی آدمی محترم است نه نوع باور آن. و به قول سعدی(تن آدمی شریف است)
به صرف آنکه فلان کس و یا فلان گروه و قوم چنان باوری دارند نمی توان منکر حقیقت شد و خرد را پایمال کرد منطق را کشت از انتقاد هراسید سخن را در بند کرد و مانع تلاش منتقدین و مصلحین و خردگرایان جوامع گردید.
اصل بنیاد ادیان برخلاف دانش و شعور و خرد است. وقتی در فلسفه ادیان و کتابهای آسمانی خلقت انسان دربست یک یاوه است و بر پایه ی ساخت مجسمه ای از گل و دمیدن روح در آن برسی و تحلیل و باور می شود مسلما بیست و چها جلد کتاب بحارالانوار آخوند ابلهی بنام ملا باقر مجلسی باید بوجود آید.
وقتی به روایت ادیان زمین ساکن است و آسمان سقفی است که مشتی پولک شبنما برآن ریخته شده است باید کتاب حلیت المتقین نوشته شود و باید هر آخوندی برای رسیدن به اجتهاد مزخرفات و لاطائلاتی را به صورت پایان نامه ی تحصیلات و با کپی برداری از چرندیات مجلسی ها به اسم رساله برای تحمیق عوام به چاپ سپارند. در حیطه ی پندارهای بی ماخذ باید پیغمبر سازی رواج گیرد و حتی در اواخر قرن نوزدهم نیز میرزا بهاء پیغمبر شود. آری اصل خرافات همان گفته های سست و بی ماخذ کتابهای آسمانی است که هزاران کتاب شبیه را بوجود آورده است.
این پرسشی است که باید فضلای دین و متدین و متعصب پیش از هر سخن ناروا و قبل از هر روترش کردن به آن پاسخ دهند. آیا هر طرز فکری مقدس است؟ آیا هرگونه عقیده را باید محترم شمرد؟ آیا اگر من ادعا کنم و بر این باشم که مرض حصبه به علت خوردن چای داغ عارض می شود نباید به این عقیده ی مسخره ام بخندید؟ پس عقیده چه قداستی دارد؟
من نمی توانم برای خوشامد گویی مرد مغولستان و عربستان انکار حقایق کنم و از وحشیگریهای محمد و علی حسن و حسین و عمر و عثمان و چنگیز سخن نگویم. میلیونها از مردم هند گاو می پرستند آیا گاو را باید مقدس شمرد؟ آیا کشتن گاو و خوردن گوشت آن توسط شش میلیارد مردم دیگر توهین به گاو و مردم هند نیست؟ آیا عقیده اسامه بن لادن و گروه القاعده یا حماس ووو که دیگر مردمان جهان را حربی می دانند و تمام دنیا را تنها برای زیست و استفاده ی خود می خواهند مقدس و محترم است؟
آیا می دانید بروی کره زمین گروهی هم شیطان پرست هستند؟پس ای پیروان آیین ابراهیمی شما که هر روز با لعنت کردن بر شیطان برای خود ثواب می آفرینید و ای حاجیان مسلمان که در مراسم حج با رجم شیطان از خدا اجر می گیرید بدانید که شما با این کار به مقدسات عده ای توهین می کنید.
یهودیان بر این باورند که قوم برگزیده خدای خود یهوه هستند و بهش مال انهاست. مسیحیان تنها ایمان آورندگان به مسیح را بهشتی و بقیه را جهنمی می دانند.مسلمانان هم شیعیان عقیده دارند غیر از شیعه دیگر مردمان کافر هستند و در جهنم خدا خواهند سوخت. بهاالله هم بیش از ۱۰۰سال است که ادعا می کند بقیه ادیان از رده خارج شده اند و همه باید بهایی شوند .
با توجه به این مختصر در بین این چند هزار آیین و باور حق با کیست؟ و آیا این عقاید متضاد و متنافر و سست مایه معتبر و محترمند و نباید به این همه سخافت ایراد گرفت؟
پاسخ این است که هیچ دین و آیینی محترم و مقدس نیست. و مجموعه آنان خرافات و پنداری دروغ هستند.
هیچ عقیده ای محترم نیست. از زمان فیثاغورس و پیشتر از آن هم تا کنون هزاران عقیده فلسفی و از دوره ابراهیم صدها آیین دینی بیان شده است و هر یک مدتی بعد توسط فیلسوف و یا پیامبر بعدی نفی گشته است و قلم بطلان خورده است. حتی در علوم نیز نظریه یجاذبه نیوتون که مدتها فیزیک را تحت الشعاع خود قرار داده بود اکنون به وسیله فرضیه کوانتوم از میدان دانش و فلسفه رخت بربسته است. بنابراین آنچه محترم است انسان تجریدی و صاحب عقیده است و نه عقاید گوناگون انسان. آری نباید آدمی را آزار داد نباید او را در بند کرد و به شخصیتش اهانت کرد و نباید به خاطر عقیده اش او را کشت. یعنی آدمی محترم است نه نوع باور آن. و به قول سعدی(تن آدمی شریف است)
به صرف آنکه فلان کس و یا فلان گروه و قوم چنان باوری دارند نمی توان منکر حقیقت شد و خرد را پایمال کرد منطق را کشت از انتقاد هراسید سخن را در بند کرد و مانع تلاش منتقدین و مصلحین و خردگرایان جوامع گردید.
اصل بنیاد ادیان برخلاف دانش و شعور و خرد است. وقتی در فلسفه ادیان و کتابهای آسمانی خلقت انسان دربست یک یاوه است و بر پایه ی ساخت مجسمه ای از گل و دمیدن روح در آن برسی و تحلیل و باور می شود مسلما بیست و چها جلد کتاب بحارالانوار آخوند ابلهی بنام ملا باقر مجلسی باید بوجود آید.
وقتی به روایت ادیان زمین ساکن است و آسمان سقفی است که مشتی پولک شبنما برآن ریخته شده است باید کتاب حلیت المتقین نوشته شود و باید هر آخوندی برای رسیدن به اجتهاد مزخرفات و لاطائلاتی را به صورت پایان نامه ی تحصیلات و با کپی برداری از چرندیات مجلسی ها به اسم رساله برای تحمیق عوام به چاپ سپارند. در حیطه ی پندارهای بی ماخذ باید پیغمبر سازی رواج گیرد و حتی در اواخر قرن نوزدهم نیز میرزا بهاء پیغمبر شود. آری اصل خرافات همان گفته های سست و بی ماخذ کتابهای آسمانی است که هزاران کتاب شبیه را بوجود آورده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر