صفحات

۶/۲۱/۱۳۸۸

تئوری گناه در اسلام

در فرهنگ ملت های گوناگون دنیا گناه به رفتار و کرداری می گویند که با ارزشهای اخلاقی فرد انسان و جامعه بشر منافات و ناهمگونی داشته باشد. ولی در کتاب قران پدیده گناه با اراده الله و پیامبرش پیوند داشته و پیروی از خواست الله و پیامبرش در ایجاد گناه بیش از رعایت اصول و ارزشهای اخلاقی نقش آفرین هستند. برای اثبات این نکته بی مناسبت نیست نخست تئوری گناه را از نظر فرهنگ اخلاق و ارزشهای انسانی مورد بررسی قرار دهیم.
در اسلام و قران گناه با واژه اثم بکار برده شده و بیشتر جنبه و مفهوم مذهبی داشته و حاکی از نافرمانی و شورش در برابر الله می باشد.
مخالفت و نافرمانی در برابر الله دارای مفهوم گسترده ای بوده و هم درباره افرادی بکار می رود که بکلی منکر وجود الله باشند هم آنهایی که برای الله شریک قائل باشند و هم افرادی که در اجرای مراسم مذهبی دقت و توجه معمول ندارند. در کتاب قران واژههایی دیده می شود که مفهوم آنها در ردیف اثم می باشد. این واژه ها عبارتند از:معاصی، فواحش، سیآت، ذنوب، منهیات، و منکرات. ولی نه هیچیک از این واژه ها تعریف شده نه اینکه درباره تفاوت آنها با یکدیگر سخنی گفته شده است.
فقهای اسلامی برپایه آیه32سوره نجم گناه را به دو دسته تقسیم کرده اند. گناهان کبیره و گناهان صغیره. در آیه32نجم و همچنین در آیه22نساء گناهان بزرگ با عبارت کبائرالاثم و در برابر آن لمم آمده که مفسران آنرا به گناه صغیره تعبیر کرده اند. ولی کتاب قران هیچیک از این دو گناه را نه تعریف کرده و نه در طبقه بندی می آورد.گناهان صغیره از طبیعت انسان ناشی می شوند و فقهای اسلامی معتقدند این دسته از گناهان عبارتند از : دروغگویی، فریب، خشم، شهوت و مانند آنها. اگر انسان از ارتکاب گناهان کبیره دوری جوید و به برخی اعمال نیک دست بزند گناهان کوچک آن به آسانی بخشوده خواهند شد.درباره گناهان کبیره بین فقهای اسلامی اختلاف نظر وجود دارد با این وجود همه آنها معتقدند که در اسلام هفت گناه بزرگ وجود دارد. این گناهان عبارتند از: قائل شدن شریک برای الله، قتل، بستن اتهام زنا به فرد دیگر، نافرمانی از پدر و مادر، ربا خواری، فریب، و اغفال یتیمان و سوء استفاده از دارایی آنها و خودداری از شرکت در جهاد اسلامی. گروهی از فقها گناهان دیگری را به فهرست بالا می افزایند. این گناهان عبارتند از:دزدی، غفلت در برگزاری نماز جمعه خودداری از روزه گرفتن در ماه رمضان، قمار بازی، نوشیدن مشروبات الکلی، شهادت دروغ، ناامیدی به رحمت الهی و جادوگری است.
در فقه اسلامی بزرگترین گناه شرک و یا شریک گرفتن برای الله است. به همین جهت اگر چه آیه32نجم از الله بنام آمرزنده بزرگ نام برده است ولی در اسلام هرگونه گناهی قابل بخشش است، مگر شریک گرفتن برای الله. دلیل فلسفی و روانی بزرگی گناه شرک را باید در خودخواهی و جاه طلبی محمد و هدف او برای کسب قدرت جستجو کرد نه احترام به الله در جهت مثبت و یا بی اعتنایی به او در جهت منفی. در قران در بیشتر موارد الله و پیامبر در کنار و ردیف یکدیگر بکار رفته و بویژه در بسیاری از آیات قران از عبارت از الله و پیامبرش فرمانبرداری کنید بکرات به چشم می خورد.برخی از این آیات133آل عمران،59-66-69-80نساء، 20-33-46انفال، 95مائده، 21تغابن. در بسیاری از آیات دیگر الله از محمد به عنوان پیامبر خود نام می برد و خود و محمد را در یک ردیف قرار می دهد:29توبه، 47-48-50-51-52-62نور.
متون قران و احادیث اسلامی نشان می دهد که اگر چه محمد برای بزرگ نمایی خود به عنوان پیامبر الله کوشش می کند که جلال و شکوه الله را در سطحی بالای پندار قرار دهد ولی در بسیاری موارد الله از دیگ الله سازی محمد ناپخته نارسا یر بدر می آورد. یکی از این موارد صفت تقدس و دادگری الله است که محمد به آن اشاره ای ننموده است. دلیل این عقیده به گونه ای که از بررسی متون و احکام قران بر می آید آنست که محمد به نهاد گناه و نتایج آن توجهی نداشته است.
قران نه تنها درباره طبیعت و نهاد گناه سکوت کرده است بلکه درباره منشاء گناه نتیجه و چگونگی پیشگیری از گناه سخنی به میان نیاورده است. تا جایی که ملنکتون در پیش گفتاری که در یکی از قرانهایی که به لاتین شده می نویسد به نظر می رسد که محمد در آوردن متون و احکام قران زیر نفوذ وسوسه های شیطان قرار گرفته است زیرا او از طبیعت و نهاد گناه سخنی به میان نمی آورد و به علل و جهات رنجها و گرفتاریهای افراد بشر اشاره ای نمی کند.
کتاب قران در آیات زیر از گناه بحث می کند:2-283-286بقره، 120انعام، 31-48-107-111-112نساء، 100اعراف، 42ابراهیم، 2محمد، 32نجم، 37حاقه. در هیچیک از آیات یاد شده کتاب قران از نهاد گناه تعریفی به دست نمی دهد. آنچه که بگونه غیر مستقیم از آیه های یاد شده می توان دریافت اینست که: گناه یک تخلف ارادی از قواعد و قوامین شناخته شده است. حال اگر چنین تعریف سخاوتمندانه ای را برای گناه از کتاب قران برداشت کنیم با این وجود می بینیم که عامل نادانی از قوامین و مقررات جاری و شناخته شده که از عوامل حیاتی و اساسی هر لغزشی بشمار می رود در ساختمان تعریف یاد شده نیامده است. این کوتاهی قران در تعریف گناه بویژه از این جهت مهم است که قران در آیه59انعام می گوید: هیچ تر و خشکیوجود ندارد که قران آنرا مورد بحث قرار نداده باشد.
در کتاب قران گناه به گونه مستقیم با خواست و اراده الله پیوند دارد نه با رویگردانی از اصول و قواعد اخلاقی و یا حقوقی. به همین سبب هنگامی که قران از گناه سخن می گوید پیوسته واژه ها و عبارتی مانند آنچه اجازه داده شده و یا اعمالی که منع و نهی شده بکار می برد نه شرح رفتار و کرداری که با اصول و ارزشهای اخلاقی مباینت داشته باشد. و این موارد مجاز و یا اعمال منع شده بستگی به اراده و خواست الله دارد نه اینکه دلالت بر شکستن قواعد و اصول شناخته شده اخلاقی داشته باشد. برای مثال آیه31نساء هنگام بحث درباره گناه می گوید:اگر شما از گناهان بزرگی که نهی شده دوری گزینید... آیه107همان سوره حاکی است: الله گناهکاران را دوست ندارد.آیه17یونس نیز به جای شرح نهاد و عوامل تشکیل دهنده گناه به سادگی می گوید: هیچکس گناهکارتر از کسی که به الله دروغ بدهد و آیات او را تکذیب کند نیست.
هر اندیشه و عملی را که الله نیکو بدارد دانستن آن اندیشه و یا انجام آن عمل نیکو و واجب است اگرچه بر خلاف مصلحت افراد بشر باشد. بهترین مثال برای نشان دادن این تئوری موضوع تعدد زوجات در اسلام است.
گذشته از آن اسلام بین لغزشهای جزیی که بیشتر مربوط به تشریفات انجام آداب و رسوم مذهبی است و گناهان بزرگ تفاوتی قائل نمی شود. احادیث زیادی از محمد نقل شده که همه حاکی از اثبات این موضوع می باشد. برای مثال محمد در مشکات المصابح گفته است: یک درهم پول که فردی از ربا بدست آورد گناهش بیشتر از 36مرتبه زنا می باشد و هر کس که از پول ربا تغذیه کند جایش در جهنم است. همچنین: خوردن ربا هفتاد نوع گناه برای انسان ایجاد می کند که کمترین آن مانند آنست که ربا خوار با مادر خود زنا کرده باشد. حدیث دیگری از محمد روایت شده که می گوید: شلوار مرد باید تا وسط ساقهای پاهای او را بپوشاند...حال هرچقدر که بالاتر باشد آن قسمت در آتش جهنم خواهد سوخت.
در قران و اسلام قواعد و مقررات اخلاقی بر حسب زمان و مکان تغییر می یابند. در قران بارها گفته شده که الله هر عملی که اراده کند می تواند انجام دهدو مسلمانان باور دارند هر عمل و هنجاری که الله انجام می دهد عادلانه خواهد بود. به همین دلیل هنگامی که مسلمانان در آیه30انفال می خوانند که الله بهترین مکاران است به وجود او افتخار می کنند. قران پر از آیه هایی است که می گوید الله هر کسی را که بخواهد هدایت و یا گمراه می کند. در حالیکه افراد عادی مردم فریب مکر حیله و ریا را به عنوان اهانت و ناسزا و برای پست و خوار کردن به یکدیگر بکار می برند جای بسیار شگفت است که محمد این عناوین را برای منش خود روا و جایز می شمارد. از دگر سو هنگامی که محمد به الله خود در آیه30انفال و آیه54آل عمران لقب بهترین مکاران را نسبت می دهد کاربرد این عناوین برای توجیه اعمال و رفتار خودش زیاد غیر عادی به نظر نمی رسد.
بنابر آنچه که گفته شد محمد هر عملی که برای جامه عمل پوشانیدن به نفسانیت جاه طلبانه اش لازم می دید انجام می داد و آنرا اراده الهی می دانست. در حالیکه ارتکاب همان عمل برای سایر افراد گناه و جرم محسوب می شد. برای مثال هنگامی که محمد می خواست طایفه کلیمی بنی النضیر را نابود کند و آنها را محاصره کرد چون انها در برابر وی تسلیم نشدند دستور داد نخلستانهای انها را قطعه قطعه کنند و انها را بسوزانند. این کار یعنی از بین بردن وسیله امرار و معاش مردم و در فرهنگ تازی عملی غیر اخلاقی و زشت بشمار می رفت.ولی محمد برای از پا در آوردن کلیمیان طایفه بنی النضیر دستور داد بر خلاف اصولی که تا آن زمان در جامعه عرب تقدس داشت نخلستانهای آنها را که از لحاظ باردهی بی نظیر بود بسوزانند. هنگامی که به این عمل غیر اخلاقی و جنایت نهادی محمد ایراد گرفته شد، او بیدرنگ آیه5 سوره حشر را از سوی الله نازل کرد.
یکی دیگر از نکات شگفت انگیز در اسلام درباره گناه آنست که اعمال زشت در قران طبقه بندی نشده و لغزش کوچکی در ردیف جنایت بزرگی بشمار می رود در ردیف لغزشهای کوچکی مانند روزه خواری و یا فرار از میدان جنگ بشمار رفته اند. تمام این موارد غیر منطقی و نابخردانه نشان می دهند که در قران و اسلام گناه عاملی است که نهاد آن با خرد و منطق پویا و ارزشهای اخلاقی و انسانی پیوندی نداشته و تنها به اراده یک هیولای جبار متکبر قابض خافض قوی ممیت منتقم مانع و قهاری که محمد او را الله نامیده واگذار شده است.
در قران موارد بسیاری وجود داردکه حتی مسلمانان را به کشت و کشتار ترغیب می کند(5-29توبه و 61احزاب).
باید تاکید شود که در فرهنگ تازیها قتل و کشتار دیگران هنگامی زشت بشمار می آید که این عمل درباره قبیله خودی و یا عضو یک قبیله دوست و متحد ارتکاب شود. در غیر این صوری کشتن انسان دیگر در اصل زشت و غیر اخلاقی بشمار نمی آید. در اسلام نیز قتل و کشتار دیگران اتها زمانی زشت به نظر می آید که فرد مقتول به اسلام درآمده باشد وگرنه منعی برای این کار وجود ندارد.(جهاد)
از مطالب بالا و نیز دلیل آیه ها و احادیثی که در بالا شرح داده شد چنین نتیجه گرفته می شود که در قران و اسلام گناه و یا عمل زشت رابطه ای با اصول اخلاقی ارزشهای انسانی و بهداشت روانی اجتماعی ندارد بلکه گناه یک پدیده برون ذهنی و خارجی است و نه یک کارداد درون ذاتی. به عبارت دیگر انسان در ارتکاب گناه و یا رفتار زشت و ضد اجتماعی اختیار و مسئولیتی ندارد و این الله قهار و مکار و انتقامجوست که ارتکاب گناه را از پیش در سرنوشت انسان وارد کرده است. اگر چنین باشد از یک سو آن همه کاوک گوییهای محمد و قران درباره وجود بهشت و دوزخ و مجازات و پاداش انسان موضوعی مسخره به نظر می آید و از دگر سو باید به عدل و دادگری الله که گروهی از آفریده هایش را برای سوخته شدن به آتش جهنم می آفریند، آفرین گفت.