فقها و نویسندگان اسلام درباره وجود الله به این نتیجه رسیده اند که وجود الله دارای شکل ویژه ای نیست نه بدن دارد و نه روح ولی با این حال همه جا هست و بر حرکت هر موجودی در جهان هستی خواه با جان و خواه بی جان نظارت و کنترل دارد. امام ابوحامدغزالی در این باره می گوید: الله نه دارای بدن بوده و نه اینکه ذاتی دارد که دارای حد و اندازه باشد. همچنین وجود او با بدن سایر موجوداتی که قابل اندازه گیری و توجیه هستند هیچ شباهتی ندارد. وجود الله نه دارای ذات است و نه اینکه ذاتی در او وجود دارد. وجود او نه تصادفی ایجاد شده و نه اینکه پیش آمدهای زندگی در وجود او تاثیری دارند. وجود او نه با سایر اشیاء موجود شباهتی دارد و نه هیچ موجود دیگری می تواند شبیه وجود الله باشد. نه نزدیکی او مانند نزدیکی سایر بدنهاست و نه اینکه ذات او مانند ذات سایر بدنها می باشد. او نه در هیچ موجود دیگری وجود دارد و نه اینکه هیچ موجود می تواند در او وجود داشته باشد.بدیهی است که برای فیلسوف اندیشمندی مانند غزالی شرح شکل وجود الله بوسیله بازی کردن با مشتی واژه ها و مفاهیم فلسفی بی معنی و پیچاندن نوشته های بیهوده قرآن درباره وجود الله و دگردیس کردن مطالب بیهوده آن کاری آسان ولی این عمل برای محمد یعنی یک انسان عامی اما با هوش و درایتی که در جستجوی دسترسی به قدرت و پایگاه پیامبرشاهی است کار آسانی نبودخ است. به همین جهت در کتاب قرآن آیات بسیاری وجود دارد که الله را دارای جسم فیزیکی نشان می دهد و تردید نیست که محمد ناخودآگاه هنگام کوشش برای نشان دادن بزرگی و جبروت وجود الله تمام صفات و مشخصات انسانی را در ساختمان وجود الله بکار برده تا جایی که الله را از رده تنزیه خارج و او را در مرتبه تشبیه قرار داده است. چون سخن از تنزیه و تشبیه به میان آمد بی مناسبت نیست این دو صفت را به گونه بسیار کوتاه تعریف کنیم. در قرآن فلسفه اساسی علم لاهوت یهنی خداشناسی بر پایه تنزیه در برابر تشبیه قرار داده شده است. به عبارت دیگر اساس فلسفه اصل تنزیه در قرآن این است که الله پاک و منزه است و همانگونه که امام غزالی گفته نه الله شبیه چیزی است و نه اینکه چیزی شبیه الله می باشد. بخشی از آیه 11شوری در این باره می گوید:هیچ چیزی در دنیا وجود ندارد که مانند او باشد....برخی از آیه های دیگر قرآن که دلالت بر وجود جسمانی الله می کنند این است:در کتاب قرآن 54آیه وجود دارد که می گوید: الله هم می شنود و هم می بیند....در آیه46طه می گوید: هیچ نترسید که من با شما هستم و شما را یاری می کنم و همه گفتار و رفتار شما را با او(منظور فرعون است) می شنوم و میبینم. آیه75ص می گوید: الله به شیطان گفت ای ابلیس ترا چه مانعی شد که موجودی را که من با دو دست خود ساختم سجده کنی؟ آیه73مائده نیز آشکارا از دو دست الله سخن می آورد. آیه10فتح می گوید دست الله بالای دست شماست.آیه27رحمان می گوید: چهره الله دارای جلال و اکرام است. آیه164نساءآیه253بقره و آیه143اعراف دلالت بر سخن گفتن الله می کنند و به گونه ای آشکارمی گویند الله به سخن گفتن پرداخت.آیه77آل عمران می گوید الله در روز قیامت کافران را از شنیدن سخنان خود محروم می کند. بخشی از آیه255بقره می گوید نه الله را چرت فرا می گیرد و نه اینکه خواب بر او چیره می شود. آیه3یونس آیه2رعد آیه5طه آیه59فرقان آیه4سجده آیه4حدید همه می گویند الله بر عرش نشست.آنچه از مفاهیم آیه های بالا بر می آید آنست که الله دارای وجود فیزیکی و حواسی ایت نظیر بدن و حواس انسان. آنجا که الله می شنود و می بیند بدون تردید با گوش میشنود و با چشم می بیند از این رو دارای گوش و چشم است. در جایی که الله از دو دست خود سخن می گوید به یقین مانند انسان و حیوان دست دارد. آنجا که الله می گوید من با شما هستم بدون شک دارای بدن می باشد و انجا که به چهره الله اشاره می شود و یا حاکی از نشستن روی عرش می باشد همه دیلیل بر آن است که الله دارای تمام مشخصات بدن و حواس انسان می باشد.در حالیکه محمد سخت کوشش می کرد الله را موجودی به پیروانش شناختگری کند که دارای قدرت بالای پندار انسان باشد تا بدینوسیله برشان و ابهت خود به عنوان پیامبر او بیفزاید چون خود انسانی بود که فرهنگ و دانایی اش از تازیهای آغاز سده هفتم میلادی فراتر نمی رفت نه تنها صفات و مشخصات افراد بشر را در سازمان روانی اخلاقی و حتی جسمی الله کارسازی کرد بلکه در زمانهایی که در حالت خشم و کینه توزی و غضب به آیه سازی می پرداخت شان و مقام و ارزشهای اخلاقی الله را در راستای یک موجود فرونهاد بددهن بی فرهنگ و بدخواه پایین آورده است. برای اثبات این امر اتنها به ذکر چند آیه از قرآن به شرح زیر می پردازم:آیه های 48تا50مدثرمی گوید:پس چرا از یاد آن روز سخت روی می گردانند گویی خران گریزانی هستندکه از شیر درنده می گریزند.آیه67انبیاء می گوید: تف بر شما و بر آنچه بجز الله یکتا می پرستید. آیا شما عقل خود را هیچ بکار نمی بندید.آیه های1تا4مسد می گوید:بریده باد دستان ابولهب و مرگ باد او را...و عیالش حمال چوب است.آیا هیچ خرد و منطقی می تواند حتی پندار کند خدای بزرگ این جهان لایتناهی که بقول گفتار قرآن و نوشته های نویسندگان مذهبی دانش و آگاهی اش از آسمان و زمین فراتر می رود با بددهنی به بنده ناتوان خود بگوید تف بر تو آیا این در خور شایستگی الله است که به یکی از بندگان کافر خود آنهم در یک کتاب مقدس دینی که باید از هر جهت پاک و منزه و آموزنده باشد فحش و ناسزا کرده و بعه او بگوید:دستهایت بریده باد و عیالت حمال چوب است؟ و نیز آیا این اللهی که علم و دانایی اش فراتر از مغز انسان است و ناگزیر در ادب و متانت نیز برای بنده هایش یاید نمونه باشد تشبیه دیگری غیر از الاغ و خر به نظرش نرسیده که باید بنده هایش را با الاغ و خر شبیه و برابر کند؟بدیهی است کخ نبود پاسخی برای پرسشهای بالا را باید از آثار و نتایج ورشکستگی واقع گرایی افراد افسون شده ای دانست که زحمت خواندن و درک و ارزشیبابی اینهمه سخنان یاوه و بیهوده را در کتابی که محتویاتش را مقدس می دانند به خود نمی دهند و عمری را در تاریکی خرافات موروثی بسر می آورند. افسونهای متافیزیکی آنچنان نیروی درک و درایت این افرادی را که نموده که دهها سال زندگی و تجربه در این دنیا قادر نیست بین درک و درایت آنها در لحظه ای که از زهدان مادر جدا شده و زمانی که زندگی این دنیا را پشت سر می گذارند تفاوتی بوجود آورد. این افراد باهوش و خرد ولی افسون شده با همان درک و درایت نارسایی از این دنیا رخت بر می بندند که از زهدان مادر پا به پهنه وجود هستی گذاشته اند.
۳/۰۵/۱۳۸۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر