بعد از آنکه خوارج سرکوب شدند، در سال 40 هجری 3تن از خوارج تصمیم به قتل علی معاویه و عمروعاص گرفتند که متهم به مفسدفی الارض، باعث تفرقه و اختلاف بین مسلمانان بودند.مامور قتل معاویه او را زخمی و مجروح کرد که این زخمها باعث مرگ وی نشد و ضارب خود کشته شدمامور قتل عمر و عاص نیز بجای او اشتباها کس دیگه ای را کشتاما مامور قتل علی که نام وی عبدالرحمن بن ملجم بود در سحرگاه 19 رمضان با شمشیری علی را مجروح نمود که سرانجام باعث مرگ وی شد.بقول سیوطی: قبر علی را از ترس اینکه خوارج آنرا نبش نکنند از دید مردم پنهان کرده اند اما بقولی دیگر جسدش را با شتری به مدینه فرستادند تا در کنار قبر محمد به خاک سپرده شود ولی در بین راه شتر گم میشود و کسی ندانست شتر به کجا رفت و گروهی دیگر معتقدند آن شتر گم شده را قبیله بنی طی گرفتنمد و جسد وی را دفن کردند ولی علمای فقه شیعه و مورخانشان به این اعتقاد دارند که علی در نجف دفن شده است.پس از مرگ علی خوارج متحد شدند و قدرت یافتند آنها بنام ازارقه،شبیبیه، اباقیه، بیهسیان و صفریان در سراسر قلمرو اسلامی از جمله ایران با حکومت های وقت به مبارزه پرداختند.*منبع:تاریخ طبری-ج6-صص2645-2549-2681-2693تاریخ یعقوبی-ج2-ص100-----مروج الذهب-ج1-ص706
۳/۰۹/۱۳۸۸
زن از دیدگاه اسلام
حق و حقوق زن از نظر قرآن،محمد و علی یک نظر تبعیض نژادانه و غیر انسانی است.زن جایگاهی در اجتماع ندارد ولی روحانیون مذهبی برای ادامه بقای زندگی سیاسی و مذهبی خود زن را بالا می برند تا آنجایی که بهشت زیر پای زنان قرار می گیرد.زن در اسلام و قران چه جایگاهی دارد؟از نظرخدا و محمد زنان کشتزار مردان هستند و مرد به عنوان مالک زن شناخته می سود و مرد حق هرگونه تصرف و مالکیتی را نسبت به زن دارد.البته این نوع تعرضات و تبعیضات از نظر قران و محمد و علی نظر و احکام آسمانی است.کتک زدن زنان و تنبیه زنان امری عادی و واجب و اصولی خدایی در قران آمده است.همچنین روابط جنسی و زناشویی با کنیزان یا زنان مشرک و کافر را با زنان یا کنیزان مسلمان داده است.نظر علی نسبت به زنان در نوع خود جالب است.علی زنان را به عنوان مار ،کژدم،شیطان و ناقص العقل یاد میکندو در نهج البلاغه به زنان کلی حال داده و به شدت محکوم می کند. این محکومیت به جایی می رسد که علی میگوید:از زنان گناهکار و ناپاک دوری کنید و به حرف زنان پاک گوش ندهید چرا که باعث می شود زن درخواست بدی را از شوهر یا مردی بکن.علی تاکیید می کند زنان به سه علت قابل انسان بودن نیستند!؟زنها از ایمان ارث عقل کم بهره اندنقص ایمانشان به خاطر نخواندن نماز در دوران حیض استعقل زنان به خاطر گواهی دادن دو زن در برابر یک مرد دانستهارث هم به خاطر حقی که در قران داده سهم دو زن برابر یک مرد استقوامین اسلامی نیز در تمامی موارد مانند طلاق ارث قضاوت ازدواج عدم تساوی زن و مرد را تایید می کند.در یک کلام برتری مرد نسبت به زن از دیدگاه خدایی واحد است.لازم به یادآوری است که در قران سوره نسا آیه3 تعدات زوجات را برای یک مرد بینهایت دانسته(2-2 یا 3-3- یا 4-4- اگر جا داشت 1000-1000 یا 2000-2000)*منبع:بقره223-228-221و نسا11-34-138-25و مومنون5-6و معارج29-30 و توبه160 و نور 31-34تاریخ یعقوبی-ج1-ص506------نهج الفصاحه -صص291-292-301ابن خلدون-ج1-ص464----نهج البلاغه-ج1-صص179-180-ج6-ص1114-1192-1193
کشتار ایرانیان به دست علی حسن حسین
مردم گیلان.طبرستان و دیلمستان سالها در برابر هجوم سپاهیان اسلام مقاومت کردند و در حقیقت اعراب مسلمان هیچگاه نتوانستند گیلان.طبرستان و دیلمستان را تصرف کنن. در زمان عثمان اعراب برای فتح طبرستان و تلاش بسیار زیادی کردند و سعید بن عاص به دستور عثمان به سوی طبرستان روانه شدند و در این هجوم حسین و حسن فرزندان علی نیز با سعید بن عاص همراه بودند!*منبع: مختصر البلدان-ابن فقیه-ص152----------تاریخ طبری-ج5-ص2116--------فتوح البلدان-بلاذری-ص303
فریاد آزادی بزن ای هموطن
فریاد آزادی بزن ای کشور ویران من ای کشور ویرانه ها ای میهنم ایران من
ای سرزمین آریا ای میهن بی انتها برخیز و خود را زنده کن ای کشور افسانه ها
هم دین و هم جانم تویی همواره ایمانم تویی این را بگویم تا ابد فریاد وجدانم تویی
روح پریشانت منم سرباز بی جانت منم این را بدانتا روز مرگ تنها نگهبانت منم
رستم نمی آید دگر ای مردمان در به در این یاوه گویی های ما هرگز ندارد یک اثر
فرزند خاک آریا در این جهنم شد رها فریاد آزادی بزن ای کشور بی انتها
فریاد ایرانی چنان آتش زند اسلامشان این دینشان آخر شود چون شعله ء آتشفشان
ای سرزمین آریا ای میهن بی انتها برخیز و خود را زنده کن ای کشور افسانه ها
هم دین و هم جانم تویی همواره ایمانم تویی این را بگویم تا ابد فریاد وجدانم تویی
روح پریشانت منم سرباز بی جانت منم این را بدانتا روز مرگ تنها نگهبانت منم
رستم نمی آید دگر ای مردمان در به در این یاوه گویی های ما هرگز ندارد یک اثر
فرزند خاک آریا در این جهنم شد رها فریاد آزادی بزن ای کشور بی انتها
فریاد ایرانی چنان آتش زند اسلامشان این دینشان آخر شود چون شعله ء آتشفشان
۳/۰۸/۱۳۸۸
پیامبرانی که خدا به آنها وحی کرد ولی از بد روزگار معروف نشداند!
۱)اسود عنسی
اسود عنسی نخستین کسی بود که در اسلام مرتد شد و خود را رحمان الیمن خواند و ادعای پیغمبری کرد.
او به کمک پیروانش سرزمین تجران را تصرف کرد و سپس طایفه مندحج را مطیع خود ساخت و به صنعا حمله برد و کسانی را که عهده دار کارهای یمن بودند ترسیدند و در این باب نامه ای به پیغمبر اسلام نوشتند.........اسود عنسی عاقبت در جنگهای متعدد شکست خورد و به قتل رسید.
*منبع:الفرق بین الفرقُ بغدادیُ ص ۲۹۴---تاریخ طبریُ ج۴ ُصص۱۳۱۲-۱۳۱۳-۱۳۶۵-۱۳۶۹
۲)طلیحه
در روایت عماره بی فلان اسدی آمده است که:پیغمبر خدا زنده بود که طلیحه از دین برگشت و ادعای پیغمبری کرد. از ان هنگام تعداد مسلمانان کاسته شد و مردم به سوی طلیحه می رفتند و طلیحه کارش بالا گرفت.
خواند میر می نویسد: و طلیحه در زمان حیات محمد بر علیه روایح الصلواه و فوایح التسلیمات به مدینه شتافت...... و بنابر تسویلات شیطانی بنی اسد ترک مسلمانی کرده و به رسالت او اقرار نمود.
*منبع:تاریخ طبریُ ج۴ ُ صص ۱۳۸۱-۱۳۸۶-----حبیبالسیرُ ج ۱ ُص۴۴۹
۳)مسیله
همزمان با خروج طلیحه و برگشتن او از اسلام مسیله نیز بار دیگر ادعای پیغمبری نمود و مدعی شد که از آسمان بر او وحی نازل می شود.......ابوبکر سپاهی بزرگ برای سرنگونی مسیله به همراهی خالد بن ولید فرستاد.
یاران مسیله در میدان جنگ مقاومت سختی کردند. در این جنگ رحال (فرستاده مرتد محمد) پیشاپیش سپاه مسلیه بود. مقاومت سپاه مسلیه بقدری بود که نزدیک بود سپاه مسلمانان را شکست دهند. اما سرانجام مسیله فراری و به قتل رسید.
*منبع:تاریخ فخریُ ص ۱۰۱ ُ-----کاملُ ج۲ ُص ۹۲------تاریخ سیاسی اسلامُ ج۱ ُصص۲۲۹-۲۳۰
۴)سباح
سبح دختر عارث بن سویدُاندکی پس از مرگ محمد دعوی رسالت و پیغمبری کرد............و طایفه هزیل دعوت او را پذیرفتند و از مسیحی گری خارج شدند.
سران قوم با او متحد شدند تا با ابوبکر خلیفه مسلمانان جنگ نمایند.
ابن اشیر و ابن طقطقی می نویسد: سباح پیغمبر استو وحی از آسمان نازل می شود.
علاوه بر اینها تاریخ نویسان از ارتداد و مردم بحرین-حصلم-قبایل طرب-مردمان عمان-یمن-مهره قبیله عک-شعریانو مردم حضرالموت نام برده اند.
جنگ های فراوان و خونین رده(برگشتی از دین)که در سراسر دوران حکومت ابوبکر و دیگران خلفای نخستین مسلمانان ادامه داشتُ برای سرکوب این شورشهای ارتدادی و برای مسلمان سازی دوباره مردم بود بطوریکه ابوبکر و علی فرمان دادند تا هر که از دین برگشته باشد با شمشیر گردن زنند و به آتش بسوزانند و زن و بچه اش را اسر کنند.
*منبع:تاریخ طبریُ ج۴ ُصص۱۳۷-۱۳۸۰-۱۴۰۷-۱۴۱۰----تاریخ طبریُ ج۶ ُص۲۶۶۵
تاریخه طبریُ ج۴ ُص۱۴۲۷------روضه الصفاُ ج۲ ُصص۶۰۸۷-۶۱۲
تاریخ فخریُ ص۱۰۱ ُ----کاملُ ج۲ ُ صص۵۵-۳۷-۸۳-۱۷۷
روضه الصفاُ ج۴ ُصص۶۰۳-۶۱۴---------تاریخ طبریُ ذج۴ ُصص۱۳۵۴-۱۴۶۴
********************************
وقتی بچه تر بودم در مغزمان فرو کرده بودند محمد آخرین پیامبر خدا هست و هیچ کسی بعد از آن حضرت هرگز پیامبر نبود؟؟؟؟؟
در قران آمده هر کس از دین خارج شود مرتد است و خونش حلالُ شاید این آیه از جای دیگری آب می خورد برای اینکه اسلام باقی بماند و پول مسلمانان در جیب آقایانی از محمد گرفته تا خامنه ای و غیره ریخته شود.
اگر هم کسی بلند میشد میگفت من پیامبر هستم همان طور که خواندید عده ای ادعای پیامبری کردند و میکنند و پیرو هم دارن ولی از بد روزگار و قدرت طرف سرکوب می شوند الان ما چند پیامبر داشتیم؟؟؟؟و این آیه هم که من آخرین پیامبر هستم احتمال داره از جای دیگه ای آب خورده باشد برای حفظ قدرت دین و حکومت...
پاینده ایران ---با سپاس فراوان
اسود عنسی نخستین کسی بود که در اسلام مرتد شد و خود را رحمان الیمن خواند و ادعای پیغمبری کرد.
او به کمک پیروانش سرزمین تجران را تصرف کرد و سپس طایفه مندحج را مطیع خود ساخت و به صنعا حمله برد و کسانی را که عهده دار کارهای یمن بودند ترسیدند و در این باب نامه ای به پیغمبر اسلام نوشتند.........اسود عنسی عاقبت در جنگهای متعدد شکست خورد و به قتل رسید.
*منبع:الفرق بین الفرقُ بغدادیُ ص ۲۹۴---تاریخ طبریُ ج۴ ُصص۱۳۱۲-۱۳۱۳-۱۳۶۵-۱۳۶۹
۲)طلیحه
در روایت عماره بی فلان اسدی آمده است که:پیغمبر خدا زنده بود که طلیحه از دین برگشت و ادعای پیغمبری کرد. از ان هنگام تعداد مسلمانان کاسته شد و مردم به سوی طلیحه می رفتند و طلیحه کارش بالا گرفت.
خواند میر می نویسد: و طلیحه در زمان حیات محمد بر علیه روایح الصلواه و فوایح التسلیمات به مدینه شتافت...... و بنابر تسویلات شیطانی بنی اسد ترک مسلمانی کرده و به رسالت او اقرار نمود.
*منبع:تاریخ طبریُ ج۴ ُ صص ۱۳۸۱-۱۳۸۶-----حبیبالسیرُ ج ۱ ُص۴۴۹
۳)مسیله
همزمان با خروج طلیحه و برگشتن او از اسلام مسیله نیز بار دیگر ادعای پیغمبری نمود و مدعی شد که از آسمان بر او وحی نازل می شود.......ابوبکر سپاهی بزرگ برای سرنگونی مسیله به همراهی خالد بن ولید فرستاد.
یاران مسیله در میدان جنگ مقاومت سختی کردند. در این جنگ رحال (فرستاده مرتد محمد) پیشاپیش سپاه مسلیه بود. مقاومت سپاه مسلیه بقدری بود که نزدیک بود سپاه مسلمانان را شکست دهند. اما سرانجام مسیله فراری و به قتل رسید.
*منبع:تاریخ فخریُ ص ۱۰۱ ُ-----کاملُ ج۲ ُص ۹۲------تاریخ سیاسی اسلامُ ج۱ ُصص۲۲۹-۲۳۰
۴)سباح
سبح دختر عارث بن سویدُاندکی پس از مرگ محمد دعوی رسالت و پیغمبری کرد............و طایفه هزیل دعوت او را پذیرفتند و از مسیحی گری خارج شدند.
سران قوم با او متحد شدند تا با ابوبکر خلیفه مسلمانان جنگ نمایند.
ابن اشیر و ابن طقطقی می نویسد: سباح پیغمبر استو وحی از آسمان نازل می شود.
علاوه بر اینها تاریخ نویسان از ارتداد و مردم بحرین-حصلم-قبایل طرب-مردمان عمان-یمن-مهره قبیله عک-شعریانو مردم حضرالموت نام برده اند.
جنگ های فراوان و خونین رده(برگشتی از دین)که در سراسر دوران حکومت ابوبکر و دیگران خلفای نخستین مسلمانان ادامه داشتُ برای سرکوب این شورشهای ارتدادی و برای مسلمان سازی دوباره مردم بود بطوریکه ابوبکر و علی فرمان دادند تا هر که از دین برگشته باشد با شمشیر گردن زنند و به آتش بسوزانند و زن و بچه اش را اسر کنند.
*منبع:تاریخ طبریُ ج۴ ُصص۱۳۷-۱۳۸۰-۱۴۰۷-۱۴۱۰----تاریخ طبریُ ج۶ ُص۲۶۶۵
تاریخه طبریُ ج۴ ُص۱۴۲۷------روضه الصفاُ ج۲ ُصص۶۰۸۷-۶۱۲
تاریخ فخریُ ص۱۰۱ ُ----کاملُ ج۲ ُ صص۵۵-۳۷-۸۳-۱۷۷
روضه الصفاُ ج۴ ُصص۶۰۳-۶۱۴---------تاریخ طبریُ ذج۴ ُصص۱۳۵۴-۱۴۶۴
********************************
وقتی بچه تر بودم در مغزمان فرو کرده بودند محمد آخرین پیامبر خدا هست و هیچ کسی بعد از آن حضرت هرگز پیامبر نبود؟؟؟؟؟
در قران آمده هر کس از دین خارج شود مرتد است و خونش حلالُ شاید این آیه از جای دیگری آب می خورد برای اینکه اسلام باقی بماند و پول مسلمانان در جیب آقایانی از محمد گرفته تا خامنه ای و غیره ریخته شود.
اگر هم کسی بلند میشد میگفت من پیامبر هستم همان طور که خواندید عده ای ادعای پیامبری کردند و میکنند و پیرو هم دارن ولی از بد روزگار و قدرت طرف سرکوب می شوند الان ما چند پیامبر داشتیم؟؟؟؟و این آیه هم که من آخرین پیامبر هستم احتمال داره از جای دیگه ای آب خورده باشد برای حفظ قدرت دین و حکومت...
پاینده ایران ---با سپاس فراوان
ایران وقف اعراب مسلمان
تا حالا فکر کرده اید اسلام در عربستان ظهور کرد.محمد در مکه بود.امامان در سامره کربلا مدینه کوفه مکه به دنیا آمده اند.چرا در عربستانی که مهد اسلام است هیچ امامزاده ای پیدا نمی شود و یا هیچ شیخ سنی خواب نما نمی شود و در انجا امامزاده یا تکیه در ست نمی شود و فقط و فقط و فقط در ایران امامزاده کشف یا درست می شود و آخوندها هر شب خواب نما می شوند و در هر روستایی از ایران یک تکیه یا امامزاده وجود دارد؟
این امام زمانی که وجود ندارد و اسمش امام زمان هست در سامرا بوده و در سردابی که در آنجا خیکهای روغن نگه داری می شود رفت و حالا چرا از ایران یا بعضی از شهرهای ایران مانند کرمانشاه یا قم یا رشت سر درآورده؟
راستی چرا نامه هایی که مردم برای امام زمان می اندازند باید از کاغذ و خودکاری که در همان محلها به فروش می رود نوشته شود وامام میخواند؟ و کسی که خودش کاغذ و خودکار دارد یا در جای دیگری نوشته اجازه انداختن نامه را ندارد؟
این امام زمانی که وجود ندارد و اسمش امام زمان هست در سامرا بوده و در سردابی که در آنجا خیکهای روغن نگه داری می شود رفت و حالا چرا از ایران یا بعضی از شهرهای ایران مانند کرمانشاه یا قم یا رشت سر درآورده؟
راستی چرا نامه هایی که مردم برای امام زمان می اندازند باید از کاغذ و خودکاری که در همان محلها به فروش می رود نوشته شود وامام میخواند؟ و کسی که خودش کاغذ و خودکار دارد یا در جای دیگری نوشته اجازه انداختن نامه را ندارد؟
خدا کیست؟و چیست؟
پرسش همیشگی خدا چیست تنها در بین باورمندان به خدا مطرح است وگرنه جستجوی ماهیت خدا در میان ناباوران به خدا که در بسیاری از کشورهای جهان مانند چین روسیه کره شمالی انگلیس آمریکا ایتالیا اسپانیا و بخشی از اروپای شرقی و حتی بسیاری از مردمان کشورهای مذهبی زندگی می کنند اصلا مطرح نیست.
باورمندان به خدا که بایستی آنچه را که می پرستند خوب بشناسند خود در برزخ ندانستن خدا چیست و خدا کجاست و بسیاری از پرسشهای دیگر سرگردان و گرفتار شک و تردید فراوانی هستند. گوناگونی صفات خدای خود ساخته انسان که صفات و اعمال او همان خصوصیات یک انسان معمولی است جنان دگرگون ناهمگون و وارونه است که همه خداپرستان را سر در گم و شکاک کرده است.
در جایی خدا رحمان و رحیم است در جایی مکارو جبار می شود و در همان حال این خدا نه جسم است و نه روح در دینی با یکی از پیامبران کشتی میگیرد و در آن دین زنی را حامله می کند. این خدای عجیب و غریب در تدارک برپایی مکانی است که مخلوق خودش را در آتشی بس وحشتناک بسوزاند ویا بهشتی را وعده میدهد که بمانند محله های بدنام مکانی برای خوشگذرانی رفع عطش مسائل جنسی و شهوانی انسان است.
واقعا خدا کیست؟ فیلسوف نامدار جهان ایل چی لی خدا را چنین تعریف می کند:
یکی از بزرکترین معماها و دائمی ترین پرسشهای تاریخ بشر درباره خدا می باشد.
خدا چیست و او را چگونه تعریف می کنند؟ پرسشی است که نوابغ جستجوگر را با بهترین تفسیرها و عالیترین تحقیق های روشنگری به ژرف ترین ناامیدی ها راهنمایی کرده است. پاسخ های گوناگون به این پرسش ایجاد برخوردها و رنج های فراوانی در اطراف و اکناف جهان برای مردم داشته است.
آنچه که ثابت کردنی است وما امروز به آن رسیده ایم خدا محدودیت ها و ناامیدی های ما را تعیین و تعریف می کند.
زمانی که انسان در گهواره تمدن هر چیز در حول و حوش خودش را خدا می نامید و هر درخت و سنگ و گل و برگ خدایی داشت که آن را محافظت می کرد.
در پشت هر پدیده مانند بتد و باران و آتش یک خدا وجود داشت که دگرگونی های فاجعه آمیز طبیعت اوامر خدا برای ترس و احترام به او بود.
انسان با ناشناخته ها محاصره شده بود به مجرد اینکه کارکرد های ورای هر ناشناخته را آموخت و آن ناشناخته شناخته شد و معلومات او توسعه یافت به همان اندازه هم نفوذ خدایان رو به نقصان گذارد و انسان تشخیص داد که تا چه اندازه به دانستن بیشتر نیاز دارد.
در این مسیر بزرگترین تشخیص ها درک نادانی خود انسان بود هرچه هوش انسان رشد می نمود بیشتر تشخیص می داد که به پرسش های بیشتری نیاز دارد(چرا آسمان آبی است و بی انتها؟ چرا در کهکشانها این همه ستاره وجود دارد؟ و در نهایت من که هستم و چرا اینجا هستم؟) در حقیقت خدا نماینده محدودیت های معلومات انسان شد.
هنگامی که عقل و هوش ما نقصان می گیرد خدا حکمرانی می کند ما مجموعه امیدهای غیرممکن و رویای خود را خدا می نامیم.
هر زمانی که بتوانیم کاری را انجام دهیم خود انجام می دهیم و زمانی که نتوانیم از خدا کمک میخواهیم که آن را برایمان انجام دهد.
زمانی که تشنه هستیم و آب در دسترس است از خدا آب نمی خواهیم اما هنگامی که با کمبود آب یا باران روبرو می شویم دست به دعا و نماز بلند می کنیم.
با چنین روشی خدا برآورنده خواسته هایی است که ما خودمان نمی توانیم آن را بدست آوریم این است که خدا در اولویت آرزوهای ما رشد می کند. خدا به همان اندازه که در خواسته های دست نیافتنی مانفوذ می کند انرژی چنین خواسته هایی هم به او قدرت و اعتبار می بخشد.
در حقیقت خدا تنها یک واژه کاربردی است نه موجودی پرستیدنی و این واژه کاربردی است که بجای خواسته ها و آرزوهای دست نیافتنی ما می نشیند و هیچگونه کاربردی ندارد.
کتابهاب تولدی دیگر یا آنسوی سراب به هضم این قضیه کمک بسیاری می کند تا بتوانیم بودن یا نبودن خدا را تحلیل کنیم.
باورمندان به خدا که بایستی آنچه را که می پرستند خوب بشناسند خود در برزخ ندانستن خدا چیست و خدا کجاست و بسیاری از پرسشهای دیگر سرگردان و گرفتار شک و تردید فراوانی هستند. گوناگونی صفات خدای خود ساخته انسان که صفات و اعمال او همان خصوصیات یک انسان معمولی است جنان دگرگون ناهمگون و وارونه است که همه خداپرستان را سر در گم و شکاک کرده است.
در جایی خدا رحمان و رحیم است در جایی مکارو جبار می شود و در همان حال این خدا نه جسم است و نه روح در دینی با یکی از پیامبران کشتی میگیرد و در آن دین زنی را حامله می کند. این خدای عجیب و غریب در تدارک برپایی مکانی است که مخلوق خودش را در آتشی بس وحشتناک بسوزاند ویا بهشتی را وعده میدهد که بمانند محله های بدنام مکانی برای خوشگذرانی رفع عطش مسائل جنسی و شهوانی انسان است.
واقعا خدا کیست؟ فیلسوف نامدار جهان ایل چی لی خدا را چنین تعریف می کند:
یکی از بزرکترین معماها و دائمی ترین پرسشهای تاریخ بشر درباره خدا می باشد.
خدا چیست و او را چگونه تعریف می کنند؟ پرسشی است که نوابغ جستجوگر را با بهترین تفسیرها و عالیترین تحقیق های روشنگری به ژرف ترین ناامیدی ها راهنمایی کرده است. پاسخ های گوناگون به این پرسش ایجاد برخوردها و رنج های فراوانی در اطراف و اکناف جهان برای مردم داشته است.
آنچه که ثابت کردنی است وما امروز به آن رسیده ایم خدا محدودیت ها و ناامیدی های ما را تعیین و تعریف می کند.
زمانی که انسان در گهواره تمدن هر چیز در حول و حوش خودش را خدا می نامید و هر درخت و سنگ و گل و برگ خدایی داشت که آن را محافظت می کرد.
در پشت هر پدیده مانند بتد و باران و آتش یک خدا وجود داشت که دگرگونی های فاجعه آمیز طبیعت اوامر خدا برای ترس و احترام به او بود.
انسان با ناشناخته ها محاصره شده بود به مجرد اینکه کارکرد های ورای هر ناشناخته را آموخت و آن ناشناخته شناخته شد و معلومات او توسعه یافت به همان اندازه هم نفوذ خدایان رو به نقصان گذارد و انسان تشخیص داد که تا چه اندازه به دانستن بیشتر نیاز دارد.
در این مسیر بزرگترین تشخیص ها درک نادانی خود انسان بود هرچه هوش انسان رشد می نمود بیشتر تشخیص می داد که به پرسش های بیشتری نیاز دارد(چرا آسمان آبی است و بی انتها؟ چرا در کهکشانها این همه ستاره وجود دارد؟ و در نهایت من که هستم و چرا اینجا هستم؟) در حقیقت خدا نماینده محدودیت های معلومات انسان شد.
هنگامی که عقل و هوش ما نقصان می گیرد خدا حکمرانی می کند ما مجموعه امیدهای غیرممکن و رویای خود را خدا می نامیم.
هر زمانی که بتوانیم کاری را انجام دهیم خود انجام می دهیم و زمانی که نتوانیم از خدا کمک میخواهیم که آن را برایمان انجام دهد.
زمانی که تشنه هستیم و آب در دسترس است از خدا آب نمی خواهیم اما هنگامی که با کمبود آب یا باران روبرو می شویم دست به دعا و نماز بلند می کنیم.
با چنین روشی خدا برآورنده خواسته هایی است که ما خودمان نمی توانیم آن را بدست آوریم این است که خدا در اولویت آرزوهای ما رشد می کند. خدا به همان اندازه که در خواسته های دست نیافتنی مانفوذ می کند انرژی چنین خواسته هایی هم به او قدرت و اعتبار می بخشد.
در حقیقت خدا تنها یک واژه کاربردی است نه موجودی پرستیدنی و این واژه کاربردی است که بجای خواسته ها و آرزوهای دست نیافتنی ما می نشیند و هیچگونه کاربردی ندارد.
کتابهاب تولدی دیگر یا آنسوی سراب به هضم این قضیه کمک بسیاری می کند تا بتوانیم بودن یا نبودن خدا را تحلیل کنیم.
وای بر ما
ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ماعرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی ار دشمنان ما هم بدتر است.ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.منبع:حسین بن علی،امام سوم شیعیان،سفینهالبحار و مدینه الاحکام والاثار،نوشته حاج شیخ عباس قمی صفحه164....................................................................................................................................واقعا ما کی بودیم کی هستیم و کی میشیم؟چرا ما که بیش از 10000 سال تمدن داریم باید این طور و به این روز بشینیم.ما باید به غلامی اعراب گماشته بشیم؟؟؟زنان مارو باید به همخابگی اعراب رسوند؟؟؟راستی هر ایرانی چرا از هر اعرابی بهتر است؟؟؟با سپاس فراوان
جایگزینی برای دین؟!!
عده ای می گویند حالا که ما دین را پدیده ای زیان آور دشمن ساز و بی پایه و اساس می خوانیم برای انسانهای ضعیف که همواره می خواهند به یک نیروی نادیده متکی باشند تا در هنگام پیشامدها دست به دامان آن بشوند چه چیز را جایگزین دین و خدا معرفی می کنید؟
پیش از آنکه جایگزینی برای خدا و دین ارائه دهیم باید بدانیم هرآنچه را انسان از ادیان و خدا شنیده است تلقین ها و آموزشهایی است که طی سده ها و هزاره ها طبقه بندی و بنام مردان خدا با ایجاد ترس بطور دائم به گوش انسانها خوانده اند و انسانها هم بدلایل گوناگون که مهمترین آنها نا آگاهای است چشم بسته این ادعاهای بی اساس را پذیرفته اند و هیچ برهانی بر درستی ادعاهای آنان تاکنون بدست نیامده است.
باورهای اکتسابی تا زمانی که با چشم علم و خرد دیده نشوند باور های بیهوده و افسانه های غیر راستین هستند که هیچ گونه تاثیری بر زندگی انسانها ندارد. خیلی از مردم دین شان را عوض می کنند و یا از با خدایی به بی خدایی میروند که کوچکترین اتفاقی رخ نمی دهد.
و اما چه چیزی می تواند و بایستی جایگزین این باورهای بیهوده گردد که از ترس و وحشت انسانها بکاهد؟
برای رسیدن به این پاسخ ناگزیر با آوردن یک مثال واقعی می شویم.
فرض کنید فرزند یکی از همین انسانهای مذهبی که همواره متکی به یک نیروی نادیدنی است و او راپشت و پناه خود می داند در یک سانحه بزرگ اتومبیل به سختی آسیب ببیند و به مزگ نزدیک شود. پرسش نخست این اسن اگر این انسان گرفتار شده و دردمند شخصی بدون گرایش مذهبی و بی دین بود در چنین رخدادی دست به دامن چه کسی یا چه چیزی می شد؟
همانطور که میدانید بیش از نصف مردم جهان که در کشورهای مختلف زندگی می کنند خدا را نمی پرستند بی گمان این اکثریت بزرگ در هنگام گرفتاری های سخت مانند مثال بالا و یا بیماری های بدون درمان تنها به پزشک چیره دست و آخرین داروهای کشف شده می اندیشند و بس. وحتی آنها هم باورهای تند مذهبی دارند در هنگام بروز چنین پیش آمدهایی دلگرمی نخستشان یک پزشک است تا خدا و پیامبر و امام و غیره حتی اگر به ظاهر خدا خدا کنند محال است فرزند خود را بجای بردن به یک درمانگاه به مهمترین مرکز مذهبی خودشان ببرند(خانه خدا)
آنها در چنین هنگامی فرزند آسیب دیده را نزد یک حکیم باشی بی سواد می برند ولی به نزد یک مرجع بزرگ مذهبی نخواهند برد.
خود این مراجع مذهبی که شب و روز هم به ظاهر با خدا در ارتباط است و راز و نیاز می کند به محض بیمار شدن بجای رفتن به سوی حرم مطهر و آویزان شدن به ضریح مقدس به سوی بیمارستان و پزشک روانه می شود.
چون آنها بهتر از مقلدین خود از پشت پرده فلسفه مذهب آگاهی دارند. و هیچ انسانی در زندگی خود ندیده که به التماس و نیایش کسی که خدایش یک دانه باران ببارد یک بیمار را شفا دهد بدهکاری کسی را بپردازد جلوی جنگی را بگیرد در هنگام زلزله و جریان سیل از کشتار و خرابی جلوگیری کند وغیره...
از این رو انسانها بایستی بجای اتکاء به باورهای مذهبی که هیچ نیرویی ندارند به نیروی اخلاق به نیروی دانش و از آنها گرانمایه تر به نیروی همبستگی و یاری بین انسانها بتور پیدا کند.
شوربختانه از باورهای مذهبی بیهوده تنها سیاستمداران زیرک و ملایان فریبکار سود می برند و بس. در صورتی که با پیشرفت دانش و صنعت می توان اتومبیلی ساخت که در سخت ترین پیش آمدها گزندی به سرنشین آن نرسد و یا با کشف دارو برای کلیه بیماریهای انسانی که اینک بدون درمان است مرگ و میرهای ناشی از بیماری و سوانح را تقریبا از میان برداشت که بالاخره روزی چنین خواهد شد.
در چنین حالتی است که توجه انسان ضعیف مذهبی از سوی نیروهای نادیده و موهوم بسوی نیروهای دیدنی و راستین که همه در دست خود انسانهاست بر می گردد و نیروی خرد و اندیشه جایگزین نیروهای گمراه کننده و خرافی مذاهب و خدای ساختگی ادیان می شود.
پیش از آنکه جایگزینی برای خدا و دین ارائه دهیم باید بدانیم هرآنچه را انسان از ادیان و خدا شنیده است تلقین ها و آموزشهایی است که طی سده ها و هزاره ها طبقه بندی و بنام مردان خدا با ایجاد ترس بطور دائم به گوش انسانها خوانده اند و انسانها هم بدلایل گوناگون که مهمترین آنها نا آگاهای است چشم بسته این ادعاهای بی اساس را پذیرفته اند و هیچ برهانی بر درستی ادعاهای آنان تاکنون بدست نیامده است.
باورهای اکتسابی تا زمانی که با چشم علم و خرد دیده نشوند باور های بیهوده و افسانه های غیر راستین هستند که هیچ گونه تاثیری بر زندگی انسانها ندارد. خیلی از مردم دین شان را عوض می کنند و یا از با خدایی به بی خدایی میروند که کوچکترین اتفاقی رخ نمی دهد.
و اما چه چیزی می تواند و بایستی جایگزین این باورهای بیهوده گردد که از ترس و وحشت انسانها بکاهد؟
برای رسیدن به این پاسخ ناگزیر با آوردن یک مثال واقعی می شویم.
فرض کنید فرزند یکی از همین انسانهای مذهبی که همواره متکی به یک نیروی نادیدنی است و او راپشت و پناه خود می داند در یک سانحه بزرگ اتومبیل به سختی آسیب ببیند و به مزگ نزدیک شود. پرسش نخست این اسن اگر این انسان گرفتار شده و دردمند شخصی بدون گرایش مذهبی و بی دین بود در چنین رخدادی دست به دامن چه کسی یا چه چیزی می شد؟
همانطور که میدانید بیش از نصف مردم جهان که در کشورهای مختلف زندگی می کنند خدا را نمی پرستند بی گمان این اکثریت بزرگ در هنگام گرفتاری های سخت مانند مثال بالا و یا بیماری های بدون درمان تنها به پزشک چیره دست و آخرین داروهای کشف شده می اندیشند و بس. وحتی آنها هم باورهای تند مذهبی دارند در هنگام بروز چنین پیش آمدهایی دلگرمی نخستشان یک پزشک است تا خدا و پیامبر و امام و غیره حتی اگر به ظاهر خدا خدا کنند محال است فرزند خود را بجای بردن به یک درمانگاه به مهمترین مرکز مذهبی خودشان ببرند(خانه خدا)
آنها در چنین هنگامی فرزند آسیب دیده را نزد یک حکیم باشی بی سواد می برند ولی به نزد یک مرجع بزرگ مذهبی نخواهند برد.
خود این مراجع مذهبی که شب و روز هم به ظاهر با خدا در ارتباط است و راز و نیاز می کند به محض بیمار شدن بجای رفتن به سوی حرم مطهر و آویزان شدن به ضریح مقدس به سوی بیمارستان و پزشک روانه می شود.
چون آنها بهتر از مقلدین خود از پشت پرده فلسفه مذهب آگاهی دارند. و هیچ انسانی در زندگی خود ندیده که به التماس و نیایش کسی که خدایش یک دانه باران ببارد یک بیمار را شفا دهد بدهکاری کسی را بپردازد جلوی جنگی را بگیرد در هنگام زلزله و جریان سیل از کشتار و خرابی جلوگیری کند وغیره...
از این رو انسانها بایستی بجای اتکاء به باورهای مذهبی که هیچ نیرویی ندارند به نیروی اخلاق به نیروی دانش و از آنها گرانمایه تر به نیروی همبستگی و یاری بین انسانها بتور پیدا کند.
شوربختانه از باورهای مذهبی بیهوده تنها سیاستمداران زیرک و ملایان فریبکار سود می برند و بس. در صورتی که با پیشرفت دانش و صنعت می توان اتومبیلی ساخت که در سخت ترین پیش آمدها گزندی به سرنشین آن نرسد و یا با کشف دارو برای کلیه بیماریهای انسانی که اینک بدون درمان است مرگ و میرهای ناشی از بیماری و سوانح را تقریبا از میان برداشت که بالاخره روزی چنین خواهد شد.
در چنین حالتی است که توجه انسان ضعیف مذهبی از سوی نیروهای نادیده و موهوم بسوی نیروهای دیدنی و راستین که همه در دست خود انسانهاست بر می گردد و نیروی خرد و اندیشه جایگزین نیروهای گمراه کننده و خرافی مذاهب و خدای ساختگی ادیان می شود.
دین چیست؟
دین یک امر تحمیلی و اجباری است. هیچ کس دین خود را انتخاب نمی کند بلکه دین به او داده میشود و تحمیل می گردد. در واقع آدمی با دین پدر و مادر به دنیا می آید مثلا من در خانواده مسلمان به دنیا آمدم مسلمان شدم و اگر در خانواده مسیحی یا دین دیگری همان دین را داشتم.
از روزی که بچه به دنیا می آید مغز شویی دینی می شود. مراسم و آئین مذهبی و کتاب مذهبی تعلیمات دینی اصول دین فروع دین پیغمبر امام گناه صواب جهنم بهشت خدا رسول زیارت نماز روزه صدقه ذکر و هزاران چیز دیگه مانند بمبی در مغزمان منفجر می شود و در مغزمان حک می شود. ذهن پاک بچه از این خرافات پر می شود.
مثلا مسلمانان می گویند اسلام آخرین دین و کامل ترین و بزرکترین دین دنیاست و هرکس این دین را نداشته باشد کافر است و از خدا بیخبر و نجس است و جهنمی وووو از همان دوران نخست تخم بدبینی و دشمنی را در دل بچه ها می کارند.
در کرمان فرقه ایست بنام شیخیه که مسلمان شیعه هستند و گروه دیگری بنام بالاسری که آنها هم شیعه هستند وجود دارد. این دو گروه از قدیم و ندیم با هم مشکل و جنگ دارن و چشم دیدن همدیگر را ندارند. دشمنی آنها هم ظاهرا از این بابت است که شیخیها می گویند انسانها در روز قیامت به صورت روح ظاهر می شوند و بالاسریها به صورت جسم را قبول دارند و جنگ آنها هم سر هیچ و پوچ است.
این تنها یک نمونه کوچکش ایت که اختلافی که باورمندان همدین با هم دارند خودتان حساب کنید وای به حال دینهای متضاد هم.
بدنیست چند مورد پند آموز خنده دار و بی هدف و بی معنا را از گوشه یک دین برایتان بطور خیلی خلاصه بیان کنم اصول دین اسلام توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت است. البته در شیعه
در توحید مسلمانان خدایی نیست جز الله خدای یگانهُ این خدا هر کاری دلش خواست با ینده خود می کند هر بدبختی و گرفتاری در دنیا داشته باشیم کار همین خداست و باید قبول کنیم میلیونها انسان گرسنه و بیمار و عقب مانده ذهنب در دنیا وجود دارد که بازم کار این خداست و باید قبول داشته باشیم؟.
بعد از توحید نبوت است که این هم شاهکار دین سازان و دکانداران دین است. نبوت پیامبر محمد را جانشین خدا در روی زمین می داند که آن خداچنینپیامبری هم باید داشته باشد در بخش نبوت جانشین های پیامبر امام ها هم پس از پیامبر جانشین خدا هستند و باید اوامر آنها اجرا شود.و به ترتیب آیت الله و حجت الله هستند که هر غلطی دلشان خواست سر مردم بیارند و ما هم بگویم بعبعبعبعبع
بهد از نبوت معاد است که شاید از همه اصول مضحک تر باشد بموجب این اصل مسلمانان در روز قیامت دوباره زنده می شوند تا حساب پس بدهند و پس از شفاعت امام هایی که در آن روز به دلالی و پارتی بازی مشغولند عده ای به بهشت و عده ای به جهنم بروند که در این مورد دکانداران دین برای ترساندن مردم و دوشیدن آنها نمایشنامه بسیار مفصل و رنگارنگی ساخته اند و چه بسیار آدم های عوام و برخی خواص هم آن را باور کردند.
عدل هم چهارمین اصل در اسلام است که اصل بامسمایی است کدام عدل؟ در چه موردی؟ در کجا و کی؟
این خدایی که مباشران اسلام معرفی می کنند یک دیکتاتور به تمام معنی است درست همانند صاحبان امر در روی زمین! که ظلم را به نهایت می رسانند آیا خدا عادل است که به یک نفر همه چیز می دهد و به دیگری هیچ؟
یکی ضعیف است و یکی نیرومند یکی باهوش و دیگری کم عقل یکی زیبا و یکی دیگر زشت؟
میرسیم به امامت اصل پنجم یعنی اینکه بعد از پیامبر که فرستاده خدا است کسان دیگری به عنوان امام جانشین پیامبر می شوند که در قسمت نبوت از آن خواندیم دوازده تا از این امام ها از یک خانواده بطور ارثی جانشین پیامبر آمده اند که البته دوازدخمی رفته جایی گل بچینه هنوز نیامده است.
از روزی که بچه به دنیا می آید مغز شویی دینی می شود. مراسم و آئین مذهبی و کتاب مذهبی تعلیمات دینی اصول دین فروع دین پیغمبر امام گناه صواب جهنم بهشت خدا رسول زیارت نماز روزه صدقه ذکر و هزاران چیز دیگه مانند بمبی در مغزمان منفجر می شود و در مغزمان حک می شود. ذهن پاک بچه از این خرافات پر می شود.
مثلا مسلمانان می گویند اسلام آخرین دین و کامل ترین و بزرکترین دین دنیاست و هرکس این دین را نداشته باشد کافر است و از خدا بیخبر و نجس است و جهنمی وووو از همان دوران نخست تخم بدبینی و دشمنی را در دل بچه ها می کارند.
در کرمان فرقه ایست بنام شیخیه که مسلمان شیعه هستند و گروه دیگری بنام بالاسری که آنها هم شیعه هستند وجود دارد. این دو گروه از قدیم و ندیم با هم مشکل و جنگ دارن و چشم دیدن همدیگر را ندارند. دشمنی آنها هم ظاهرا از این بابت است که شیخیها می گویند انسانها در روز قیامت به صورت روح ظاهر می شوند و بالاسریها به صورت جسم را قبول دارند و جنگ آنها هم سر هیچ و پوچ است.
این تنها یک نمونه کوچکش ایت که اختلافی که باورمندان همدین با هم دارند خودتان حساب کنید وای به حال دینهای متضاد هم.
بدنیست چند مورد پند آموز خنده دار و بی هدف و بی معنا را از گوشه یک دین برایتان بطور خیلی خلاصه بیان کنم اصول دین اسلام توحید و نبوت و معاد و عدل و امامت است. البته در شیعه
در توحید مسلمانان خدایی نیست جز الله خدای یگانهُ این خدا هر کاری دلش خواست با ینده خود می کند هر بدبختی و گرفتاری در دنیا داشته باشیم کار همین خداست و باید قبول کنیم میلیونها انسان گرسنه و بیمار و عقب مانده ذهنب در دنیا وجود دارد که بازم کار این خداست و باید قبول داشته باشیم؟.
بعد از توحید نبوت است که این هم شاهکار دین سازان و دکانداران دین است. نبوت پیامبر محمد را جانشین خدا در روی زمین می داند که آن خداچنینپیامبری هم باید داشته باشد در بخش نبوت جانشین های پیامبر امام ها هم پس از پیامبر جانشین خدا هستند و باید اوامر آنها اجرا شود.و به ترتیب آیت الله و حجت الله هستند که هر غلطی دلشان خواست سر مردم بیارند و ما هم بگویم بعبعبعبعبع
بهد از نبوت معاد است که شاید از همه اصول مضحک تر باشد بموجب این اصل مسلمانان در روز قیامت دوباره زنده می شوند تا حساب پس بدهند و پس از شفاعت امام هایی که در آن روز به دلالی و پارتی بازی مشغولند عده ای به بهشت و عده ای به جهنم بروند که در این مورد دکانداران دین برای ترساندن مردم و دوشیدن آنها نمایشنامه بسیار مفصل و رنگارنگی ساخته اند و چه بسیار آدم های عوام و برخی خواص هم آن را باور کردند.
عدل هم چهارمین اصل در اسلام است که اصل بامسمایی است کدام عدل؟ در چه موردی؟ در کجا و کی؟
این خدایی که مباشران اسلام معرفی می کنند یک دیکتاتور به تمام معنی است درست همانند صاحبان امر در روی زمین! که ظلم را به نهایت می رسانند آیا خدا عادل است که به یک نفر همه چیز می دهد و به دیگری هیچ؟
یکی ضعیف است و یکی نیرومند یکی باهوش و دیگری کم عقل یکی زیبا و یکی دیگر زشت؟
میرسیم به امامت اصل پنجم یعنی اینکه بعد از پیامبر که فرستاده خدا است کسان دیگری به عنوان امام جانشین پیامبر می شوند که در قسمت نبوت از آن خواندیم دوازده تا از این امام ها از یک خانواده بطور ارثی جانشین پیامبر آمده اند که البته دوازدخمی رفته جایی گل بچینه هنوز نیامده است.
جمله ای برای اندیشیدن
در دنیایی که گاو مقدس است چرا پاپ نباشد.روحانیون به این دلیل لباس های بلند و گشاد می پوشند که پول پارچه را دیگران پرداختند.اگر خدا میدانست پیامبرانش کاری از پیش نخواهند برد چرا از اول فکر بهتری نکرد.زمین لرزه به همان اندازه روسپی خانه را ویران می کند که کلیسا و مسجد را .از نظر روحانیون اگر مردم ایمان داشته باشند کافی است ولی اگر شعور نداشته باشند اشکالی ندارد.نویسندگان کتابهای آسمانی نمیدانستند زمین گرد است به عمق نادانی آنها پی ببرید.پیدایش دین بیش از اختراع باروت سبب کشتار انسانها شده است.کتابهای آسمانی برای آن پر فروش هستند که برای عوام نوشته شده است.انسان یا روشنفکر است یا مذهبی.ساده ترین کارها دعا خواندن و سخت ترین کارها اندیشیدن است.از بهم پیوستن جویبارهای خرافات رود دین پدید می آید.دیندار عاقل کسی است که پس از دعا خواندن به خود بخندد.معجزه دین همین است که ناآگاهان آن را باور دارند.هدفم خندانیدن شما نیست اما بد نیست کتابهای آسمانی را بخوانید.
یکتا بوده خدا چه مزیتی دارد؟
یکی از افتخارات دین های توحیدی آن است که کشف کرده اند آفریننده جهان یعنی خدا یکی است ولی استدلال نمی کنند که یکتا بودن خدا چه مزیتی و افتخاری دارد و چطور ثابت شده که خدا یکیست؟بیشتر پدیده های هستی از نتیجه تعادل دو نیروی کاملا مخالف شکل می گیرد و بدون بودن نیروی مخالف نیروی اولیه مفهومی ندارد اگر روشنایی در برابر تاریکی نباشد روشنایی خود مفهوم و اثری ندارد و اثر آن هنگامی مشخص می شود که نیروی مخالف آن وجود داشته باشد.همینطور است روز و شب سرما و گرما نر و ماده الکترون و پروتن مثبت و منفی در ملکول و مادهبنابراین اگر فرض کنیم که جهان آفریدگاری دارد به عقل نزدیکتر خواهد بود که بجای یک خدا دو خدا وجود داشته باشد تا حالت طبیعی دو نیروی لازم و ملزوم در اینجا هم دیده شود.جالب است که می بینیم خود یکتا پرستان در برابر خدا نیروی مخالف او را پدید آورده و آن را به نام شیطان معرفی کرده اند که همان نیرو و توان خدا را دارد از این یکتا پرستان باید پرسید شیطان را چه کسی آفریده اگر این دردسر بزرگ را نیز خدا برای انسان .آفریده آیا باز هم باید بپذیریم که یکتا پرستی افتخار است؟ و یا اینکه چنین باوری یک ناآگاهی مسلم و نشانه ای از تاریک اندیشی و ندانستن های بسیار می باشد.چنین خدایی که خداوند ادیان توحیدی است با توجه به نوشته های کتابها و دستورات دینی فقط می تواند یک خود پرست پر مدعا و دشمن زمین و مردمان آن باشد و بس.ضمنا پیشینه یکتا پرستی بر خلاف ادعای ادیان سامی به بیش از 6هزار سال می کشد که چینی ها 3400سال پیش بدلیل خالی بودن منطق و عاری بودن از معیارهای علمی یکتا پرستی را کنار زده و به اخلاق و کنفوسیوس روی آوردند و این کاری است که بالاخره جهان بشرین بطور نهایی به آن خواهد رسید.
مرگ پیغمبر اسلام و ظهور اختلافات
در سال یازدهم هجری محمد بر اثر سمی که یک زن یهودی در غذای او ریته بود و محمد هم مانند ......غذا را خورد مرد. درست در اولین روز مرگ او تضادهای درونی حکومت اسلامی ظاهر شد یعنی هنوز مراسم کفن و دفن پیامبر اسلام انجام نشده بود که نزدیکترین یاران و اصحاب پیامبر برای کسب قدرت و اموال او در مغز همدیگر می کوفتند.یا بقوا کتاب اعمال الشیعه نوشته محمد امین عاملی در صفحات 262-263 گفته شده جسد پیغمبر را رها کرده و هیچ کدام جز علی و خانواده اش بر سر جنازه پیغمبر حاضر نبودند......و هیچگاه احترامی برای رسول خدا قائل نشدند و منتظر کفن و دفن او نیز نشدند و هنوز جنازه اش بخاک نسپرده بودن که برای خلافت به مبارزه برخواستند.واقعا خیلی جالب است پیامبری که ما از علم و بزرگی و معرفت و یاران او و خدایی که آن را در طی 23 سال پیامبری تنها نذاشته بود شنیده بودیم چطور بعد از مرگ وی کسی حتی خدا کاری صورت نداد ؟؟؟؟؟؟من که همچین خدایی را محل سگ هم نمی زارم
با سپاس
با سپاس
خرافات و بانوان ایرانی
آیا تا بحال بانوان گرامی میهن ما دریافته اند که خرافات دینی بیشترین ضربه های خود را بسوی بانوان پرتاب کرده و به آنها آسیبهای فراوانی رسانیده است.و آیا توجه کرده اند زشت ترین اهانتها بیشترین ستم ها در زیر سایه ادیان بر آنها روا گردیده و آنها را جنس دست دوم پس از مرد شناخته است؟شگفتا که بیشتر زنان ایرانی خود ترویج دهنده این اندیشه واپسگرا در اشکال مختلف خرافات هستند و از پشتیبانهای اصلی قشر آخوند و روضه خوان ها این قشر سربار جامعه می باشندپرسش من از بانوان ایرانی این است که آیا براستی شما باور دارید که در هر موردی کمتر از مردها هستید؟ و سهم ارث شما بایستی نصف مرد باشد؟ در هنگام شهادت دو زن برابر یک مرد به حساب آیید؟آیا شما زنان ایرانی تا کنون اعتراضی ایرادی انتقادی بر سوره نسا آیه34کرده اید که دستور کتک زدن زنان را به مردها می دهد و آیا چنین دستوری ناجوانمردانه و احمقانه را فرمان خدا می دانید؟ و اگر این ستمها را بر خود روا نمی دانید چرا چنین کتابی را به مغز آدمها و مردهایی که آن را قبول دارند نمی کوبید؟آیا این شما بانوان ایرانی نیستید که سفره هایی به نام رقیه و سکینه وزینب و عباس و غیره می اندازید که هیچ گونه بهره و نتیجه ای بجز برپایی یک مهمانی و شکمبارگی برای یک عده غیر نیازمند ندارد؟ و اگر خود نمی اندازید جلوی کسانی را که به این اعمال خرافی دست میزنند گرفته و با آنها گفتگو میکنید؟و آیا شما آگاه هستید که ادامه چنین کارهای خرافی در منزل شما و یا دوستانتان به رفتار و عادت های فرزندان و نسل آینده انتقال میابد و این اعمال غیر خردمندانه تا ابد ادامه پیدا می کند؟من مطمئن هستم بانوان ایرانی همانطور که ثابت کرده اند به مانند مردها می توانند به درجات بالای علمی دانشگاهی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برسند و حتی جلو بزنند که در گذشته رسیده بودند انها توانایی آن را هم دارند که کشور ما را از شر خرافات نجات دهند و فرزندانی خردمند بجای نسلی خرافات بپرورند من از بانوان آگاه ایرانی مصرانه و ملتمسانه می خواهم که برای رهایی از دست خرافات جنبش آینده ساز خرافه زدایی را نیرو مند کرده تا ایران وآینده آن را از دست گرفتاریهای حاصله از ناآگاهی و رشد خرافات برهانند.با آرزوی توجه ویژه بانوان فهیم ایرانی به این نوشته و گرفتن تماس با این سایت خرافه زدایی برای ساختن ایرانی سرفراز و پیشرفته به انتظار میمانم تا ببینم خدمندی بانوان ایرانی ما نسبت به مردها چقدر بیشتر است.
آداب زناشویی در اسلام از دید امامان و رسول خدا
آماده شدن برای جماع و اعمال قبل از دخول روایت شده است که پیامبر اکرم با همسران خود در وقت جماع بازی می کرده و آنان را می بوسید در سنن ابوداوود روایت شده است پیامبر عایشه را می بوسید و زبانش را میمکید جابربن عبدالله هم نقل کرده است که رسول اکرم نزدیکی قبل از بازی کردن با زن را تهی فرمود در بین مساحقه لواط و جماع از پشت از امام صادق سوال شده در مورد آیه شریفه با دستش این چنین مسح کردن یکی از شما دیگری را حضرت فرمود:مراد این است که زنی با زن دیگر فرج خود را به همدیگر بمالند زنی خدمت حضرت صادق آمد و عرض کرد زنانی که با یکدیگر مساحقه میکنند حدشان چیست؟ امام فرمود:حد زنا است یکصد تازیانه به راستی چون قیامت شود آنها را می آورند و لباسهایی از آتش بریده شده بر تن آنان می کنند و مقنعه های آتشین بر سرشان می بندند و زیر جامعه های آتشین به بدنشان می پوشانند و عمودهای آتشین در جوفشان فرو می کنند و آنها را در جهنم می اندازند.حلیم مقوی و موثر در جماع امام صادق فرمود: یکی از پیامبران از سستی بدن و کمی جماع کردن به خدا شکایت کرد خدا به او فرمود که برای این کار و تقویت بدن حلیم بخورد.هفت روز با دختره باکره از امام صادق سوال شد با داشتن همسر اول با دختر باکره ای تزویج می کند وظیفه مرد چیست؟ فرمود هفت روز نزد آن دختر بماند و باید در هر روز با آن جماع داشته باشد.حرمت مقعدامام صادق فرمود حرمت مقعد عظیم تر از حرمت فرج زن است همانا به خاطر حرمت مقعد لواط امتی را هلاک و نابود کرد و به خاطر حرمت فرج زنا آنان را هلاک نکرد.*منبع: قانون قوه باه آداب زناشویی محمد ابراهیم آوازه رضوی ناشر انتشارات سلسله نوبت چاپ دوم تاریخ انتشار1382آدرس:قم خیابان ارم پاساژ قدس طبقه همکف پلاک97
۳/۰۶/۱۳۸۸
المپیک اسلامی
یکهزار و چهارصد سال است شیعیان جهان در مسابقات المپیک کروکورها در رشته حرکت یک ضرب قطع گردن رتبه اول را به دست آورده اند و به چندین مدال دست یافته اند.در مسابقات در آوردن چشم بریدن دست و پا و کشتن زنها با پرتاب سنگ به وسط مغزشان هم شیعیان با خدا مدال های طلا و نقره و برنز و حلبی را درو کرده اند.در رشته تیراندازی پرتاب مین بجای پرتاب دیسک دار کشیدن،بارفیکس اسلامی قهرمانان سرافراز اسلام رتبه های اول تا آخر را نصیب خود کرده اند.در بخش ماراتون ترورهای مذهبی و سیاسی برای صد هزارمین بار به مقام اول رسیده اند و به احتمال زیاد رکورد این رشته از مسابقات را برای همیشه در دست خود نگه خواهند داشت.قهرمانان از جان گذشته اسلام با تلاش و تمرین های فراوان می روند که در رشته ورزش های مدرن اتمی هم به مدالهایی دست پیدا کنند و دست برادران مسیحی و کلیمی خود را از پشت ببندند.به به چه جهان و دنیایی خواهیم داشت که مسلمانان انساندوست شیعی در این ورزش هم دست بالا را داشته باشند و شاخ بشاخ قهرمانان دیگر ادیان به روی سکوی پرتاب بمب های اتمی قرار بگیرند. از این بهتر نمی شود.
تلنگری به مغز
آیا تا به حال به این فکر کرده اید که در کتب آسمانی چرا خدایی که بخشنده و مهربان است دستور به قتل و غارت بنده های دیگر را صادر می کند؟آیا تا به حال یک جمع بندی کلی کرده اید انسانهایی که توسط اشخاص با خدا کشته شده اند چقدر است نسبت به افرادی که به خدا اعتقاد ندارند؟یا کشته شدگانی که توسط دین و به دستور پیامبران یا کتب آسمانی یا مبلغان دینی صورت گرفته چقدر است؟جنگهایی که برای دین گشایی و خوراندن عقاید خود به دیگران دست به چه جنگها و جنایاتی زده اند؟جنگهایی که پادشاهان برای کشور گشایی یا منفعت خود انجام دادن را در نظر بگیرید!حال بیاید یک مقایسه ای انجام بدیم کدام گروه یا افراد بیشتر خون ریختند؟خدا یا انسان؟؟؟؟؟
خدا قصاب است؟!
در ۲۵۰۰سال پیش وقتی کوروش بزرگ منشور حقوق بشر را نوشت و به اجرا درآورد در بسیاری از کشورهای آن زمان نمی دانستند حقوق چیست چه برسد به حقوق بشر ولی ما ایرانی ها به حقوق انسانی هر انسانی با هر عقیده و تفکر احترام می گذاشتیم.
کوروش بزرگ هیچ وقت ادعای پیامبری همانند زرتشت نداشت و خواستار زندگی بهتر بود.
من قران را بارها و بارها خواندم وقتی با دید خرد و اندیشه آیات را نگاه می کنید اثری از برابری یا صلح دوستی نمی بینیم و همیشه فکر می کردم چرا انسانها به چیزی که اعتقاد دارن محل سگ هم نمی گذارند یا حداقل یکبار هم کتاب آسمانیشان را باز نمی کنند تا به زبانی که می فهمند آن را بخوانند خدایی که به جهاد کردن و کشتن انسانها به دست همدیگر و جنگ احتیاج دارد براستی خداست و قابل پرستش نیست و باید چنین حوجود کثیفی را از زندگی و مغزمان پاک کرد تا دیدگاهمان نسبت به زندگی و دنیا و انسانهای دیگر بازتر شود و همدیگر را دوست داشته باشیم هرچند عقایدمان فرق کند.
در خبرها آمده بود در شهر اهواز حکم قطع دست راست و پای چپ یک متهم به سرقت به مرحله اجرا درآمد. ماموران قضایی متهم را در ملاء عام بروی یک برانکار گذاشته و جلادان ایتدا دست راست و بهد پای او را بریدند.
طرفداران حقوق بشر تنها به این جنایت رژیم اسلامی به اعتراضی اکتفا کردند و طبق معمول همیشگی نخواستند و یا جرات نکردند که پا را از این فراتر نهند و به قانونب بتازند که این اجازه را به حاکمان شرع می دهد تا دست به این جنایات مخوف عصر حجری بزنند.
مگر نه اینست که دست بریدن گردن زدن ترور مخافان همه قوانین بسار بدیع و روشن الهی است. اگر باور ندارید به آیاتی از این دست که در قران یعنی کلام خدا آمده توجه فرمایید تا خودتان بهتر قضاوت کنید:
بقره۵۴-۱۹۰-۱۹۱-۱۹۲-۱۹۳-۲۱۶-۲۱۸-نسا۷۴المائده۳۳-۳۵انفال۷۴توبه۱۴-۴۱-۲۰-۳۸-۴۴-۲۹-۷۱-۷۸-۱۲۳نحل۱۱۰فرقان۵۲عنکبوت۶-۶۹حج۷۸حجرات۱۵تحریم۹محمد۴
به نظر من اگر بخود نیاییم نفر بعدی ما هستیم
کوروش بزرگ هیچ وقت ادعای پیامبری همانند زرتشت نداشت و خواستار زندگی بهتر بود.
من قران را بارها و بارها خواندم وقتی با دید خرد و اندیشه آیات را نگاه می کنید اثری از برابری یا صلح دوستی نمی بینیم و همیشه فکر می کردم چرا انسانها به چیزی که اعتقاد دارن محل سگ هم نمی گذارند یا حداقل یکبار هم کتاب آسمانیشان را باز نمی کنند تا به زبانی که می فهمند آن را بخوانند خدایی که به جهاد کردن و کشتن انسانها به دست همدیگر و جنگ احتیاج دارد براستی خداست و قابل پرستش نیست و باید چنین حوجود کثیفی را از زندگی و مغزمان پاک کرد تا دیدگاهمان نسبت به زندگی و دنیا و انسانهای دیگر بازتر شود و همدیگر را دوست داشته باشیم هرچند عقایدمان فرق کند.
در خبرها آمده بود در شهر اهواز حکم قطع دست راست و پای چپ یک متهم به سرقت به مرحله اجرا درآمد. ماموران قضایی متهم را در ملاء عام بروی یک برانکار گذاشته و جلادان ایتدا دست راست و بهد پای او را بریدند.
طرفداران حقوق بشر تنها به این جنایت رژیم اسلامی به اعتراضی اکتفا کردند و طبق معمول همیشگی نخواستند و یا جرات نکردند که پا را از این فراتر نهند و به قانونب بتازند که این اجازه را به حاکمان شرع می دهد تا دست به این جنایات مخوف عصر حجری بزنند.
مگر نه اینست که دست بریدن گردن زدن ترور مخافان همه قوانین بسار بدیع و روشن الهی است. اگر باور ندارید به آیاتی از این دست که در قران یعنی کلام خدا آمده توجه فرمایید تا خودتان بهتر قضاوت کنید:
بقره۵۴-۱۹۰-۱۹۱-۱۹۲-۱۹۳-۲۱۶-۲۱۸-نسا۷۴المائده۳۳-۳۵انفال۷۴توبه۱۴-۴۱-۲۰-۳۸-۴۴-۲۹-۷۱-۷۸-۱۲۳نحل۱۱۰فرقان۵۲عنکبوت۶-۶۹حج۷۸حجرات۱۵تحریم۹محمد۴
به نظر من اگر بخود نیاییم نفر بعدی ما هستیم
سخنانی برای اندیشیدن
دین نوعی بیماری روانی است در سطح جهانی...........ولتر
بی خدایی گناه معدود انسان هوشمند است..........ولتر
خوشگذرانی جاودانی می تواند تعریف عملی جهنم باشد.........برناردشا
تعصب فرزند نادانی است.......ویلیان هنرلیت
خدا کمدینی است که تماشگران جرات خندیدن به او را ندارند........ایج منکن
از کسی که خدایش در آسمانهاست بر حذر باش.........جرج برناردشا
خداشناسی دانش دروغ های آسمانیست........بوکانین
خدا را باور ندارم زیرا موجودی افسانه ای را باور ندارم..........کلارنس دارو
دین اختراع دولت هاست برای ساکت کردن ملت ها...........کری تیاس
دستگاه کلیسا مرگبارترین دشمن علم است..........تامس ها کسلی
همه دینها ساخته و پرداخته انسانند......ناپلئون
دین همیشه دشمن علم اندیشه و پژوهش بوده است.....اینگرسل
ترس از خداوند بخشنده مهربان نوعی خداشناسی است
برای ساختن بزرگترین دروغ سرتاسر تاریخ دوکلمه کافی است:کتاب آسمانی
پیام آور کسی است که بنمایندگی از طرف خدا دروغ بگوید
اختلاف و جنگ بین مسلمانان و یهودیان در دوران پیام آور اسلام فقط بر سر ثروت و قدرت بوده است
از زمانی که به ماهیت پیام آوران پی بردم رابطه ام را با خدای آنان قطع کردم
کسانی که پیش از ظهور امام زمان خود را امام می نامند امکان دارد همان خردجال معروف باشد
سنگ های آسمانی در نتیجه نیروی جاذبه به زمین می آیند و کتاب های آسمانی در نتیجه نیروی حماقت
بی خدایی گناه معدود انسان هوشمند است..........ولتر
خوشگذرانی جاودانی می تواند تعریف عملی جهنم باشد.........برناردشا
تعصب فرزند نادانی است.......ویلیان هنرلیت
خدا کمدینی است که تماشگران جرات خندیدن به او را ندارند........ایج منکن
از کسی که خدایش در آسمانهاست بر حذر باش.........جرج برناردشا
خداشناسی دانش دروغ های آسمانیست........بوکانین
خدا را باور ندارم زیرا موجودی افسانه ای را باور ندارم..........کلارنس دارو
دین اختراع دولت هاست برای ساکت کردن ملت ها...........کری تیاس
دستگاه کلیسا مرگبارترین دشمن علم است..........تامس ها کسلی
همه دینها ساخته و پرداخته انسانند......ناپلئون
دین همیشه دشمن علم اندیشه و پژوهش بوده است.....اینگرسل
ترس از خداوند بخشنده مهربان نوعی خداشناسی است
برای ساختن بزرگترین دروغ سرتاسر تاریخ دوکلمه کافی است:کتاب آسمانی
پیام آور کسی است که بنمایندگی از طرف خدا دروغ بگوید
اختلاف و جنگ بین مسلمانان و یهودیان در دوران پیام آور اسلام فقط بر سر ثروت و قدرت بوده است
از زمانی که به ماهیت پیام آوران پی بردم رابطه ام را با خدای آنان قطع کردم
کسانی که پیش از ظهور امام زمان خود را امام می نامند امکان دارد همان خردجال معروف باشد
سنگ های آسمانی در نتیجه نیروی جاذبه به زمین می آیند و کتاب های آسمانی در نتیجه نیروی حماقت
در اسلام آرامشی نیست.
امر به کشتن موضوعی است که در بسیاری از آیه های قران زیر بنای دین و یا حکومت های اسلامی را تشکیل می دخد برای نمونه به آیه۴سوره محمد یا آیه۱۹۱ سوره بقره یا آیه های ۷۱و۸۹سوره نسا و آیه۲۹سوره توبه می توان مراجعه کرد.
در اسلام اگر کسی بر پایه اصول و مقررات بی پایه ای که دینمردان اسلامی از خود ساخته اند عمل نکند و یا حتی به آنها بی اعتنایی نماید او را گناهکار برشمرده و زیر عنوان محاربه با خدا بوسیله دژخیمان خود که قاضی شرع نام دارند با روشهای غیر انسانی مانند سنگسار کردن بریدن سر قطع انگشتان درآوردن چشم بدون انجام هیچ نوع تشریفات دادرسی محاکمه و مجازات می کنند.
و چنین است که ویکتور خلیل نویسنده مصری می نویسد: اسلام برای تمام اعمال و رفتار بشر روش تعیین کرده به گونه ای که در یک کشوذ اسلامی فرهنگ سیاست و مذهب را نمی توان از یکدیگر جدا نمود به همین دلیل است که در تمام ۲۱کشور اسلامی از مراکش تا سوریه از عراق تا پاکستان و اندونزی حکومت های دیکتاتوری برقرار بوده و در این کشورها نشانه ای از آزادی و دموکراسی وجود ندارد. و نمونه بارزتر آنها جمهوری اسلامی خودمان است که کشور ما را در خفقان سیاه دیکتاتوری و ستمدینی فرو برده است.
در حدیث ۲۸۳ کتاب صحیح البخاری که معتبر ترین کتاب احادیث اسلامی است آمده :اگر مسلمانی یک آدم کافر را به قتل برساند مجازاتی نخواهد داشت.
در اسلام اگر کسی بر پایه اصول و مقررات بی پایه ای که دینمردان اسلامی از خود ساخته اند عمل نکند و یا حتی به آنها بی اعتنایی نماید او را گناهکار برشمرده و زیر عنوان محاربه با خدا بوسیله دژخیمان خود که قاضی شرع نام دارند با روشهای غیر انسانی مانند سنگسار کردن بریدن سر قطع انگشتان درآوردن چشم بدون انجام هیچ نوع تشریفات دادرسی محاکمه و مجازات می کنند.
و چنین است که ویکتور خلیل نویسنده مصری می نویسد: اسلام برای تمام اعمال و رفتار بشر روش تعیین کرده به گونه ای که در یک کشوذ اسلامی فرهنگ سیاست و مذهب را نمی توان از یکدیگر جدا نمود به همین دلیل است که در تمام ۲۱کشور اسلامی از مراکش تا سوریه از عراق تا پاکستان و اندونزی حکومت های دیکتاتوری برقرار بوده و در این کشورها نشانه ای از آزادی و دموکراسی وجود ندارد. و نمونه بارزتر آنها جمهوری اسلامی خودمان است که کشور ما را در خفقان سیاه دیکتاتوری و ستمدینی فرو برده است.
در حدیث ۲۸۳ کتاب صحیح البخاری که معتبر ترین کتاب احادیث اسلامی است آمده :اگر مسلمانی یک آدم کافر را به قتل برساند مجازاتی نخواهد داشت.
اسلام بر سر ایران چه آورد؟
هنگامی که عرب در موج جهانگشایی خود به ایران حمله آورد ۱۴قرن از تاریخ مدون ایران می گذشت امروز نیز۱۴قرن بر دوران اسلامی شده ایران می گذرد.
در کارنامه تاریخ این دوکفه ما قبل اسلامی و اسلامی در سطح هم تراز یکدیگر قرار دارند که براین آسانتر می توان سودها و زیانهای آن را در ترازوی سنجش قرار داد تا از دست داده ها و بدست آمده ها را سنجید.
ایران در هر دو زمینه مادی و معنوی بازنده بوده است یعنی آنچه را که داشته از دست داده و آنچه را که نداشته نیاورده است.
ایرانی را که عرب در سالهای ۱۴تا۳۶ هجری تحویل گرفت یکی از چهار امپراتوری صدر نشین زمان بود با اعتبار سیاسی و رونق اقتصادی و شکوه فرهنگی /و ایرانی که همین عرب در قرن سوم هجری اجبارا تحویل صاحبان آن داد نه هویت ایرانی داشت نه اعتبار سیاسی و نه رونق اقتصادی یا شکوه فرهنگی.
در ۱۴۰۰ ساله نخست تنها چهار سلسله پادشاهی که جملگی ایرانی بودند بر سرزمین ایران سلطنت کردند در ۱۴۰۰ ساله دوم ۳۵ سلسله که تنها ۷ تای آن ایرانی و ۲۸ تای دیگر مغول و ترک و تاتار و ترکمن و افغان بودند در دوره پیش از اسلام تنها یک هجوم موفق بیگانه به ایران صورت گرفت و در دوره حاکمیت اسلام بیش از سی بار از شرق و غرب و شمال و جنوب به ایران حمله آورده شد که تقریبا همه آنها موفق بودند.
در ۱۴۰۰ ساله نخستین تقریبا هرگز خون ایرانی به توسط ایرانی ریخته نشد ولی در دوره ورود اسلام خون ایرانی توسط ایرانی ریخته شد و چشم ایرانی توسط ایرانی درآورده شد.
فروش دختران به کنیزی از برکات اسلام بود که در گذشته ها زنان و دختران در سرفرازی و سروری زندگی می کردند و پس از اسلام آنها را در بازار مدینه فروختند و آنان را سبایا و اسرا خوانند و همه این کارها را در سایه شمشیر و تازیانه انجام دادند و هرگونه اعتراضی را باحد و رجم و قتل و حرق جواب گفتند.
اندک اندک محراب ها و مناره ها جای آتشکده ها را گرفت سرودهای خسروانی با بانک تکبیر و طنین صدای موذن عوض شد ترانه های طرب انگیز باربد و نکیسا به زنگ شتر تبدیل گردید.
در کتاب دو قرن سکوت عبدالحسین زرین کوب میخوانیم :نبردی که ایرانیان در این دو قرن با مهاجمان عرب کردند همه در تاریکی خشمنبود در روشنی دانش و خرد نیز این نبرد ادامه داشت. برخی از همان اول با آیین مسلمانی به مخالفت برخاستند برخی که در ظاهر خود را مسلمان می خواندند در نهان از عرب و آیین او بشدت بیزار بودند که هر روز به بهانه ای قیام می کردند و شورش به پا می شد که عرب را با دینی که آورده از ایران برانند.
و این نبرد را نسلی که انقلاب کرد بایستی تا جایی که اسلام از ایران برافتد ادامه بدهد.
در کارنامه تاریخ این دوکفه ما قبل اسلامی و اسلامی در سطح هم تراز یکدیگر قرار دارند که براین آسانتر می توان سودها و زیانهای آن را در ترازوی سنجش قرار داد تا از دست داده ها و بدست آمده ها را سنجید.
ایران در هر دو زمینه مادی و معنوی بازنده بوده است یعنی آنچه را که داشته از دست داده و آنچه را که نداشته نیاورده است.
ایرانی را که عرب در سالهای ۱۴تا۳۶ هجری تحویل گرفت یکی از چهار امپراتوری صدر نشین زمان بود با اعتبار سیاسی و رونق اقتصادی و شکوه فرهنگی /و ایرانی که همین عرب در قرن سوم هجری اجبارا تحویل صاحبان آن داد نه هویت ایرانی داشت نه اعتبار سیاسی و نه رونق اقتصادی یا شکوه فرهنگی.
در ۱۴۰۰ ساله نخست تنها چهار سلسله پادشاهی که جملگی ایرانی بودند بر سرزمین ایران سلطنت کردند در ۱۴۰۰ ساله دوم ۳۵ سلسله که تنها ۷ تای آن ایرانی و ۲۸ تای دیگر مغول و ترک و تاتار و ترکمن و افغان بودند در دوره پیش از اسلام تنها یک هجوم موفق بیگانه به ایران صورت گرفت و در دوره حاکمیت اسلام بیش از سی بار از شرق و غرب و شمال و جنوب به ایران حمله آورده شد که تقریبا همه آنها موفق بودند.
در ۱۴۰۰ ساله نخستین تقریبا هرگز خون ایرانی به توسط ایرانی ریخته نشد ولی در دوره ورود اسلام خون ایرانی توسط ایرانی ریخته شد و چشم ایرانی توسط ایرانی درآورده شد.
فروش دختران به کنیزی از برکات اسلام بود که در گذشته ها زنان و دختران در سرفرازی و سروری زندگی می کردند و پس از اسلام آنها را در بازار مدینه فروختند و آنان را سبایا و اسرا خوانند و همه این کارها را در سایه شمشیر و تازیانه انجام دادند و هرگونه اعتراضی را باحد و رجم و قتل و حرق جواب گفتند.
اندک اندک محراب ها و مناره ها جای آتشکده ها را گرفت سرودهای خسروانی با بانک تکبیر و طنین صدای موذن عوض شد ترانه های طرب انگیز باربد و نکیسا به زنگ شتر تبدیل گردید.
در کتاب دو قرن سکوت عبدالحسین زرین کوب میخوانیم :نبردی که ایرانیان در این دو قرن با مهاجمان عرب کردند همه در تاریکی خشمنبود در روشنی دانش و خرد نیز این نبرد ادامه داشت. برخی از همان اول با آیین مسلمانی به مخالفت برخاستند برخی که در ظاهر خود را مسلمان می خواندند در نهان از عرب و آیین او بشدت بیزار بودند که هر روز به بهانه ای قیام می کردند و شورش به پا می شد که عرب را با دینی که آورده از ایران برانند.
و این نبرد را نسلی که انقلاب کرد بایستی تا جایی که اسلام از ایران برافتد ادامه بدهد.
راه ثابت کردن یا نکردن خدا؟؟؟!!!
راه ثابت کردن یا نکردن خدا کاری بسیار آسان است.
من به تازگی راهی را پیدا کردم و برام روشن شد که خدایی نیست.
یک خودکار یا لیوان را در گوشه ای از اتاق یا منزلتان بگذارید و به خدا ۱هفته وقت بدید که این جسم را ۱سانتیمتر جا به جا کند اگر انجام شد که خدایی هست ار نشد برید به دنبال خرد.
من به تازگی راهی را پیدا کردم و برام روشن شد که خدایی نیست.
یک خودکار یا لیوان را در گوشه ای از اتاق یا منزلتان بگذارید و به خدا ۱هفته وقت بدید که این جسم را ۱سانتیمتر جا به جا کند اگر انجام شد که خدایی هست ار نشد برید به دنبال خرد.
انسان از چه ساخته شده ؟
دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که هر چیزی را تجزیه کنیم به ماهیت اصلی آن پی می بریم و ترکیبات اولیه آن بدست می آید.
بطور مثال اگر شیشه یا آهن را تجزیه کنیم به مواد اولیه آن می رسیم.
حال بیایید انسان را تجزیه کنیم به چیز جالبی می رسیم به آب
و دانشمندان طبق نظریه داروین به این نتیجه رسیدند که انسان از آب درست شده است.
در قران طریقه درست شدن و مواد اولیه انسان گفته شده است چون خدا انسان را درست کرد حتما می داند انسان را از چه چیز درست کرده .
ولی با کمال تاسف خدا هم در خلقتش شک دارد و در جاهای مختلف هزیانهای زیادی گفته است:
علق۲ از لخته خون--تین۴ از نیکوترین اعتدال--مرسلات۲۰ از آبی پست و بیمقدار--الرحمن۱۴ از گلی خشک مانند سفال--زمر۶ از شکم چهارپایان--ص۷۱ از گل--صافات۱۱ از گلی چسبنده--فاطر۱۱ از خاک--سجده۱و انعام۲ از گل--روم۲۰ از گل--فرقان۵۴ و نور۴۵ از آب--مومنون۱۲ از گلی خالص-- انبیا۳۰ از آب--نحل۴ از نطفه--حجر۲۶ از گلی خشک و لجن بویناک--انسان۲ از نطفه ای آمیخته.
من که گیج شدم انسان از چی ساخته شده شما اگر فهمیدید به منم بگید؟؟!!
بطور مثال اگر شیشه یا آهن را تجزیه کنیم به مواد اولیه آن می رسیم.
حال بیایید انسان را تجزیه کنیم به چیز جالبی می رسیم به آب
و دانشمندان طبق نظریه داروین به این نتیجه رسیدند که انسان از آب درست شده است.
در قران طریقه درست شدن و مواد اولیه انسان گفته شده است چون خدا انسان را درست کرد حتما می داند انسان را از چه چیز درست کرده .
ولی با کمال تاسف خدا هم در خلقتش شک دارد و در جاهای مختلف هزیانهای زیادی گفته است:
علق۲ از لخته خون--تین۴ از نیکوترین اعتدال--مرسلات۲۰ از آبی پست و بیمقدار--الرحمن۱۴ از گلی خشک مانند سفال--زمر۶ از شکم چهارپایان--ص۷۱ از گل--صافات۱۱ از گلی چسبنده--فاطر۱۱ از خاک--سجده۱و انعام۲ از گل--روم۲۰ از گل--فرقان۵۴ و نور۴۵ از آب--مومنون۱۲ از گلی خالص-- انبیا۳۰ از آب--نحل۴ از نطفه--حجر۲۶ از گلی خشک و لجن بویناک--انسان۲ از نطفه ای آمیخته.
من که گیج شدم انسان از چی ساخته شده شما اگر فهمیدید به منم بگید؟؟!!
خدا باعث قتل گمراهی و جنگ می شود؟
در خانواده یا بهتر بگویم در جامعه اگر کسی بخواهد باعث تفرقه شود و دردسر درست کند یا باعث کشته شدن کسی شود قانون آن را بیمار روانی و یک جانی می داند و جای آن را در زندان یا تیمارستان معیین کرده است.
اگر از دید بین المللی بخواهیم نگاه کنیم آن فرد تروریست است و باز هم جای آن در زندان است.
اگر در ایران باشد محکوم به مرگ است.
با این که خیلی سخت است اما باید قبول کنیم جنگهایی که در گذشته و حال و آینده اتفاق می افتد در دست خدا است و جنگهایی که رسول خدا انجام می داد باعث آن همه بدبختی کسی نبود جز خدای دانا و توانا و بخشنده و مهربان.
برای خیلی ها قران بدون نقص و با آیاتی بسیار مهربانانه نازل شده است ولی اگر با دید خرد و اندیشه به قرآن نگاه کنیم واقعا شاخ در می آوریم که چه خدای جلاد و جانی داریم:
بقره۲۵۳-۲۱۶ آل عمران۱۵۲ نسا۷۱-۸۴ المائده۱۴ فتح۱۶ شعرا۲۰۰ حج۷۸ انفال۱۲-۱۳-۱۶-۱۷-۳۹-۶۵-۷۴ توبه۵-۱۴-۳۹-۱۲۳ حدیده۱.
این خدا نیست و لایق پرستش هم نیست.
هیچ خدایی این چنین بدبخت و کثافت نیست اگر من جای خدا بودم خودم و در آتش جهنم می سوزاندم.
اگر از دید بین المللی بخواهیم نگاه کنیم آن فرد تروریست است و باز هم جای آن در زندان است.
اگر در ایران باشد محکوم به مرگ است.
با این که خیلی سخت است اما باید قبول کنیم جنگهایی که در گذشته و حال و آینده اتفاق می افتد در دست خدا است و جنگهایی که رسول خدا انجام می داد باعث آن همه بدبختی کسی نبود جز خدای دانا و توانا و بخشنده و مهربان.
برای خیلی ها قران بدون نقص و با آیاتی بسیار مهربانانه نازل شده است ولی اگر با دید خرد و اندیشه به قرآن نگاه کنیم واقعا شاخ در می آوریم که چه خدای جلاد و جانی داریم:
بقره۲۵۳-۲۱۶ آل عمران۱۵۲ نسا۷۱-۸۴ المائده۱۴ فتح۱۶ شعرا۲۰۰ حج۷۸ انفال۱۲-۱۳-۱۶-۱۷-۳۹-۶۵-۷۴ توبه۵-۱۴-۳۹-۱۲۳ حدیده۱.
این خدا نیست و لایق پرستش هم نیست.
هیچ خدایی این چنین بدبخت و کثافت نیست اگر من جای خدا بودم خودم و در آتش جهنم می سوزاندم.
آشتی با خردمان
هیچ مسلمانی قرآن نمی خواند چون روحانیون دینی از ابتدا مغزمان را تسخیر خود کرده اند وقتی کودک هستیم از مادر و پدرمان قرآن را به عربی می شنویم و می گوید قرآن کلام خداست و نباید بدون وضوع به آن دست زد.
هروقت هم قرآن می خوانند به عربی بود نه ما نه خودشان متوجه می شدند که چه می خوانند.
البته آنها هم از مادرانشان و پدرانشان به ارث برده بودند.
بعضی از خانواده ها قرآن و نماز نمی خوانند ولی اعتقادشان پابرجا هست و تعصب خاصی داشتند مخصوصا در محرم حسابی خودشان را می زنند و در رمضان هم گرسنگی و تشنگی می کشند ولی از دهمشان هر مزخرفی دربیاد مسئله ای ندارد ولی روزه هستند.
وقتی به آخوندی می گسم چرا باید قران و نماز را به عربی خواند میگوید زبان خدا و پیامبر خدا عربی بوده و باید به عربی خواند تا ثوابش را برد.
من متعجبم وقتی درد و مرض یا مشکلی در زندگیمان پیش می آید به فارسی به خدا می گوییم و دعا می خوانیم ولی وقت نماز یا قران خواندن یک دفعه عرب می شویم.
اصلا این خدایی که فقط عربی می فهمد و نیازمند به عربی خواندن من است به چه دردی می خورد؟ وقتی از روحانی می پرسیم چرا در قران این همه آیات تناقض و جنایی و اشتباه نوشته شده می گوید شما بیسواد هستید و عقل درست وحسابی ندارید تا در کار خدا دخالت کنید و اگر بگوییم خدا کیست آنوقت خونمان حلال می شود چون در سوره بقره آیه ۱۰۸ و المائده سوره ۱۰۱و۱۰۲ خداوند سوال کردن را دوست ندارد.
از همه اینها بگذریم جالبی قضیه اینجاست که ما خودمان سر خودمان را کلاه میگذاریم و در واقع خودمان را گول می زنیم. جملاتی مانند حتما حکمتی بوده به ما مربوط نیست در کار خدا دخالت کنیم یا ما که سواد آن را نداریم یا اگر بدانیم کافر می شویم خیالمان را راحت می کنیم یا اگر کسی دیگر از ما سوالی کند می گوییم کفر نگو؟!
روزی در عربستان مردی فقیر زندگی می کرد که خانه ایی داشت بدون برق و امکانات کافی و غذلیی جز خرما نمی خورد مدتی به همین روال پیش رفت تا کاری پیدا کرد مدتی بعد از پولی که بدست آورد چراقی برای منزل خود خرید و در خانه روشن کرد و در حال خرما خوردن دید خرما خراب است اولی را کنار گذاشت دومی را برداشت و دید آن هم خراب است سومی را برداشت آنهم خراب بود چهارمی هم خراب و در آخرشمع را خاموش کرد و کل خرما را هر روز در تاریکی می خورد.
ما ایرانی ها هیچ وقت با تغییر میانه خوبی نداشتیم و از تحقیق و کتاب خواندن حالمان بهم می خورد و اگر هم چیزی به ضرر عقایدمان به ما گفتند هرچند درست خودمان را کور می کنیم .
دین اسلام بر مبنای کتابی به اسم قرآن بنا شده است که هیچ مسلمانی تا به حال لای آنرا هم باز نکرده تا با خرد و اندیشه آنرا بخواند البته به زبانی که می فهمد.
در قرآن اسمی از علی و حسن وحسین و فاطمه نیامده است ولی ما نمی خواهیم این واقعیت را قبول کنیم ما دوست داریم هرچی آخوند بگه را قبول کنیم اگر آخوندی بگه در قرآن نوشته می توان با عمه و خاله ازدواج کرد از فردا همه با خاله و عمه خود ازدواج می کنند بدون اینکه بگوییم این کار غیر اخلاقی است یا اصلا همچین چیزی در قرآن نوشته نشده است.
در قرآن سوره نسا گفته شده مردها می توانند بینهایت زن بگیرند و ما هم فکر می کنیم چون مرد هستیم وظیفه ما زن گرفتن است اصلا دقت نداریم این کار دور از ادب و انسانیت و عشق است و اگر همسر ما این کار را انجام دهد ما کار او را فحشا و محکوم به سنگسار می دانیم.
بیایید با خودمان و خرد و علم آشتی کنیم تا دیگر کسی ما را کم عقل خطاب نکند.
هروقت هم قرآن می خوانند به عربی بود نه ما نه خودشان متوجه می شدند که چه می خوانند.
البته آنها هم از مادرانشان و پدرانشان به ارث برده بودند.
بعضی از خانواده ها قرآن و نماز نمی خوانند ولی اعتقادشان پابرجا هست و تعصب خاصی داشتند مخصوصا در محرم حسابی خودشان را می زنند و در رمضان هم گرسنگی و تشنگی می کشند ولی از دهمشان هر مزخرفی دربیاد مسئله ای ندارد ولی روزه هستند.
وقتی به آخوندی می گسم چرا باید قران و نماز را به عربی خواند میگوید زبان خدا و پیامبر خدا عربی بوده و باید به عربی خواند تا ثوابش را برد.
من متعجبم وقتی درد و مرض یا مشکلی در زندگیمان پیش می آید به فارسی به خدا می گوییم و دعا می خوانیم ولی وقت نماز یا قران خواندن یک دفعه عرب می شویم.
اصلا این خدایی که فقط عربی می فهمد و نیازمند به عربی خواندن من است به چه دردی می خورد؟ وقتی از روحانی می پرسیم چرا در قران این همه آیات تناقض و جنایی و اشتباه نوشته شده می گوید شما بیسواد هستید و عقل درست وحسابی ندارید تا در کار خدا دخالت کنید و اگر بگوییم خدا کیست آنوقت خونمان حلال می شود چون در سوره بقره آیه ۱۰۸ و المائده سوره ۱۰۱و۱۰۲ خداوند سوال کردن را دوست ندارد.
از همه اینها بگذریم جالبی قضیه اینجاست که ما خودمان سر خودمان را کلاه میگذاریم و در واقع خودمان را گول می زنیم. جملاتی مانند حتما حکمتی بوده به ما مربوط نیست در کار خدا دخالت کنیم یا ما که سواد آن را نداریم یا اگر بدانیم کافر می شویم خیالمان را راحت می کنیم یا اگر کسی دیگر از ما سوالی کند می گوییم کفر نگو؟!
روزی در عربستان مردی فقیر زندگی می کرد که خانه ایی داشت بدون برق و امکانات کافی و غذلیی جز خرما نمی خورد مدتی به همین روال پیش رفت تا کاری پیدا کرد مدتی بعد از پولی که بدست آورد چراقی برای منزل خود خرید و در خانه روشن کرد و در حال خرما خوردن دید خرما خراب است اولی را کنار گذاشت دومی را برداشت و دید آن هم خراب است سومی را برداشت آنهم خراب بود چهارمی هم خراب و در آخرشمع را خاموش کرد و کل خرما را هر روز در تاریکی می خورد.
ما ایرانی ها هیچ وقت با تغییر میانه خوبی نداشتیم و از تحقیق و کتاب خواندن حالمان بهم می خورد و اگر هم چیزی به ضرر عقایدمان به ما گفتند هرچند درست خودمان را کور می کنیم .
دین اسلام بر مبنای کتابی به اسم قرآن بنا شده است که هیچ مسلمانی تا به حال لای آنرا هم باز نکرده تا با خرد و اندیشه آنرا بخواند البته به زبانی که می فهمد.
در قرآن اسمی از علی و حسن وحسین و فاطمه نیامده است ولی ما نمی خواهیم این واقعیت را قبول کنیم ما دوست داریم هرچی آخوند بگه را قبول کنیم اگر آخوندی بگه در قرآن نوشته می توان با عمه و خاله ازدواج کرد از فردا همه با خاله و عمه خود ازدواج می کنند بدون اینکه بگوییم این کار غیر اخلاقی است یا اصلا همچین چیزی در قرآن نوشته نشده است.
در قرآن سوره نسا گفته شده مردها می توانند بینهایت زن بگیرند و ما هم فکر می کنیم چون مرد هستیم وظیفه ما زن گرفتن است اصلا دقت نداریم این کار دور از ادب و انسانیت و عشق است و اگر همسر ما این کار را انجام دهد ما کار او را فحشا و محکوم به سنگسار می دانیم.
بیایید با خودمان و خرد و علم آشتی کنیم تا دیگر کسی ما را کم عقل خطاب نکند.
خیام یادت به خیر و نیکی باد
قرآن که مهین کلام خوانند آنرا گه گاه نه بردوام خوانند آنرا
بر گرد پیاله آیتی هست مقیم کاندر همه جا مدام خوانند انرا
ای دل چو زمانه میکند غمناکت ناگه برود ز تن روان پاکت
بر سبزه نشین و خوش بری روزی چند زآن پیش که سبزه برآمداز خاکت
این یک دو سه روزه خویت عمر گذشت چون آب بجویبار و چون باد بدشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت روزی که نیامده است روزیکه گذشت
چون نیست حقیقت و یقین اندر دست نتوان بامید شک همه عمر نشست
هان تا ننهیم جام می از کف دست در بی خبری مرد چه هشیار و چه مست
در پرده اسرار کسی را ره نیست زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست
جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست می خور که چنین فسانه ها کوته نیست
گویند کسان با حور خوش است من می گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیرو دست از آن نسیه بدار آواز دهل شنیدن از دور خوش است
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
عمرت تا کی بخود پرستی گذرد یا در پی نیستی و هستی گذرد
می نوش که عمری که اجل در پی اوست آن به که بخواب یا به مستی گذرد
ای دل توبه اسرار معما نرسی در نکته ز بزرگان دانا نرسی
اینجا به می لعل بهشتی می ساز که آنجا که بهشت است رسی یا نرسی
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه وین عمر بخوشدلی گذرانم یا نه
صبر کن قدح باده که معلوم نیست کاین دم که فرو برم برآرو یا نه
زآمدن و رفتن ما سودی کو و ز تار امید عمر ما پودی کو
چندین سروپای نازنینان جهان میسوزد و خاک میشود دودی کو
گاویست در آسمان نامش پروین یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت بازکن از روی یقین زیرو زبر دو گاو مشتی خربین
قومی متفکرند در مذهب و دین قومی بگمان فتاده در راه یقین
میترسم از آنکه بانگ آید روزی کای بیخبران راه نه آنست نه این
بر گرد پیاله آیتی هست مقیم کاندر همه جا مدام خوانند انرا
ای دل چو زمانه میکند غمناکت ناگه برود ز تن روان پاکت
بر سبزه نشین و خوش بری روزی چند زآن پیش که سبزه برآمداز خاکت
این یک دو سه روزه خویت عمر گذشت چون آب بجویبار و چون باد بدشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت روزی که نیامده است روزیکه گذشت
چون نیست حقیقت و یقین اندر دست نتوان بامید شک همه عمر نشست
هان تا ننهیم جام می از کف دست در بی خبری مرد چه هشیار و چه مست
در پرده اسرار کسی را ره نیست زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست
جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست می خور که چنین فسانه ها کوته نیست
گویند کسان با حور خوش است من می گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیرو دست از آن نسیه بدار آواز دهل شنیدن از دور خوش است
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
عمرت تا کی بخود پرستی گذرد یا در پی نیستی و هستی گذرد
می نوش که عمری که اجل در پی اوست آن به که بخواب یا به مستی گذرد
ای دل توبه اسرار معما نرسی در نکته ز بزرگان دانا نرسی
اینجا به می لعل بهشتی می ساز که آنجا که بهشت است رسی یا نرسی
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه وین عمر بخوشدلی گذرانم یا نه
صبر کن قدح باده که معلوم نیست کاین دم که فرو برم برآرو یا نه
زآمدن و رفتن ما سودی کو و ز تار امید عمر ما پودی کو
چندین سروپای نازنینان جهان میسوزد و خاک میشود دودی کو
گاویست در آسمان نامش پروین یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت بازکن از روی یقین زیرو زبر دو گاو مشتی خربین
قومی متفکرند در مذهب و دین قومی بگمان فتاده در راه یقین
میترسم از آنکه بانگ آید روزی کای بیخبران راه نه آنست نه این
نامه عمر به یزدگرد سوم
از: عمربن الخطاب خلیفه المسلمین به : یزدگرد سوم شاهنشاه پارس یزدگرد! من آینده خوبی برای تو و ملتت نمی بینم مگر اینکه پیشنهاد مرا قبول کرده وبیعت نمایی زمانی سرزمین تو بر نیمی از جهان شناخته شده حکومت می کرد لیکن اکنون چگونه افول کرده است ؟ارتش تو در تمام جبهه ها شکست خورده وملت تو محکوم به فناست من راهی برای نجات به تو پیشنهاد می کنم شروع کن به عبادت خدای یگانه ، یک خدای واحد ، تنها خدایی که خالق همه چیز در جهان است ما پیغام او را برای تو وجهان می آوریم ، او که خدای حقیقی است آتش پرستی را متوقف کن به ملتت فرمان ده آتش پرستی را که کذب می باشد متوقف کنند وبه ما بپیوندند برای پیوستن به حقیقت الله خدای حقیقی را بپرستید ، خالق جهان را الله را پرستش نمایید و اسلام را بعنوان راه رستگاری خود قبول کنید اکنون به راههای شرک و پرستش کذب پایان داده و اسلام را بعنوان ناجی خود قبول کنید با اجرای این تو تنها راه بقای خود و صلح برای پارسیان را پیدا خواهی نمود اگر تو بدانی چه چیزی برای پارسیان بهتر است ، تو این راه را انتخاب خواهی کرد بیعت تنها راه می باشد . الله اکبر محل امضای عمر خلیفه المسلمین عمربن الخطاب پاسخ یزدگرد سوم به نامه عمربن الخطاب از:شاهنشاه : شاه پارس وغیره ، شاه خیلی از کشورها ،شاه آریایی ها وغیر آریایی ها ،شاه پارسها و خیلی دیگر از نژادها ونیز تازیان ، شاهنشاه پارس ،یزدگرد سوم ساسانی به :عمربن الخطاب ،خلیفه تازی به نام اورا مزدا ، آفریننده جان وخرد تو در نامه ات نوشته ای میخواهی ما را بسوی خداوندت الله اکبر هدایت کنی ،بدون دانستن این حقیقت که ما که هستیم وما چه را پرستش می نماییم ! شگفت انگیز است که تو در جایگاه خلیفه تازیان تکیه زده ای ! با اینکه خردت به مانندیک ولگرد پست تازی است ، ولگردی در بیابان تازیان ، ومانند یک مرد قبیله ای بادیه نشین! مردک ! تو به من پیشنهاد می کنی که یک ایزد یگانه ویکتا را پرستش نمایم بدون اینکه بدانی هزاران سال است که پارسها ایزد یکتا را پرستش نموده اند و پنج در روز او را عبادت می نمایند ! سالهاست که در این سرزمین فرهنگ وهنر ،این راه عادی زندگی بوده است . زمانیکه ما سنت میهمان نوازی وکردارهای نیک را در گیتی پایه گذاری نموده و پرچم پندار نیک ،گفتار نیک ،کردار نیک را برافراشتیم تو و نیاکانت بیابان گردی می کردید سوسمار می خوردید زیرا که چیز دیگری برای تغذیه خود نداشتید ودختران بیگناه خود را زنده بگور می نمودید !مردم تازی هیچگونه ارزشی برای آفریدگان خداوند قایل نیستند! شما فرزندان خدا را گردن می زنید ، حتی اسیران جنگی را ، به زنان تجاوز می کنید ، دختران خود را زنده بگور می نمایید ،به کاروانها یورش می برید ،قتل عام می کنید ، زان مردم را دزدیده واموال آنها را به یغما می برید ! قلب شما از سنگ ساخته شده ما تمام این اعمال اهریمنی را که شما مرتکب می شوید محکوم می کنیم ، چگونه شما می توانید به ما راه خدایی را تعلیم داده درحالیکه این گونه اعمال را مرتکب می شوید؟ تو به من می گویی پرستش آتش را متوقف کنم !پارسها عشق آفریدگار ونیروی او را در روشنی آفتاب و گرمای آتش مشاهده می نماییم .روشنی وگرمای آفتاب وآتش ما را قادر می سازد تا نور حقیقت را مشاهده نموده وقلبهایمان را به آفریدگار وبه یکدیگر شعله ور نماییم . به ما کمک می کند تا به یکدیگر مهر بورزیم ما را روشن نموده وقادر می سازد تا شعله مزدا را در قلبهایمان زنده نگهداریم . خداوندگارا ما اهورا مزداست وعجیب است که شما مردم نیز او را تازه کشف کرده واو را بنام الله اکبر نامگذاری نمودید ! اما ما مثل شما نیستیم ، ما با شما دریک رده نیستیم ،هزاران سال است که ما درحال گسترش فرهنگ خود بوده اما در راستای احترام به فرهنگهای دیگر گیتی ، درحالیکه شما بنام الله سرزمین های دیگر را مورد تاخت وتاز قرار می دهید ! شما مردم را قتل عام می کنید ، قحط وقلا می آورید ،ترس وفقر برای دیگران ،شما به نام الله اهریمنی می آفرینید چه کسی مسئول این همه بدبختی است ؟ آیا این الله است که به شما فرزندان فرمان می دهد تا بکشد، غارت نمایید وتخریب کنید؟ آیا این شما رهروان الله هستید که بنام او این اعمال را انجام می دهید ؟ یا هر دو ؟ شما از گرمای بیابان ها وسرزمین های سوخته بی حاصل وبدون منابع برخاسته ،شما می خواهید از طریق لشگرکشی وزور شمشیرهایتان به مردم درس عشق به خدا دهید،شما وحشیان بیابانی هستید ، در حالیکه می خواهید به مردم شهرنشین مانند ما که هزاران سال است در شهرها زندگی می کنند درس عشق به خدا بدهید ! ما هزاران سال فرهنگ در پشت سر داریم ،که به راستی یک ابزار نیرومند می باشد !به ما بگویید ؟با تمام لشگرکشی هایتان ،توحش ،کشتار وقحط وقلا بنام الله اکبر، شما به این ارتش اسلامی چه آموخته اید ؟شما چه چیز به مسلمانان آموخته اید که بر آن ابرام می ورزید تا آنرا به دیگر ملل غیر مسلمان نیز بیاموزید ؟ شما چه فرهنگی از این الله خود آموخته اید ، که حالا می خواهید به زور آنرا به دیگران تعلیم دهید؟ افسوس آه افسوس ... که امروز ارتش های پارسی اهورا از ارتش های الله پرست شما شکست خورده اند اکنون مردم ما می باید همان خدا را پرستش نمایند ، همان پنج نوبت در روز را ،اما با زور شمشیر که او را الله صدا کنند واو را به عربی عبادت نمایند،زیرا که الله شما تنها عربی می فهمد! پیشنهاد می نماییم تو ودار ودسته راهزنت بساط خود را جمع کرده وبه بیابانهای خود به جایی که در آن زندگی می کردید برگردید. آنها را به جایی برگردان که در آن عادت به سوختن در گرمای آفتاب را دارند ، زندگانی قبیله ای ،خوردن سوسمار ونوشیدن شیر شتر ، من اجازه نخواهم داد که تو دار ودسته راهزنت را در سرزمینهای حاصلخیز ،شهرهای متمدن وملت شکوهمند ما آزادگذاری این جانوران قسی القلب را برای قتل عام مردم ما دزدیدن زنان وفرزنان ما ،تجاوزبه زنان ما وفرستادن دخترانمان به مکه بعنوان اسیر ، آزاد مگذار!به آنها اجازه نده تا بنام الله اکبر مرتکب اینگونه اعمال شوند ، به رفتار جنایتکارانه خود پایان ده آریایی ها بخشنده ،گرم ،میهمان نواز ومردمی نجیب بوده وهرجایی که رفته اند آنها بذر دوستی خود را گسترده اند ،عشق وخرد وحقیقت بنابراین ، آنها نباید تو و مردمت را برای رفتار جنایتکارانه وراهزنی مجازات نمایند . من از تو درخواست می کنم که با نام الله اکبر خودت در بیابانهایت بمان وبه شهرهای متمدن ما نزدیک مشو زیرا که اعتقادات تو خیلی مهیب ورفتارت بسیار وحشیانه می باشد . محل امضای یزدگرد سوم شاهنشاه یزدگرد سوم ساسانی *منبع:اصل این نامه در موزه لندن نگهداری می گردد
ایران در 1400 سال پیش
آیا می دانید : اولین مردمانی که سیستم اگو یا فاضلاب را جهت تخلیه آب شهری به بیرون از شهر اختراع کرد ایرانیان بودند . آیا می دانید : اولین مردمانی که اسب را به جهان هدیه کردند ایرانیان بودند. آیا می دانید : اولین مردمانی که حیوانات خانگی را تربیت کردند وجهت بهره مندی از آنان استفاده کردند ایرانیان بودند . آیا می دانید : اولین مردمانی که سیستم اگو یا فاضلاب را جهت تخلیه آب شهری به بیرون از شهر اختراع کرد ایرانیان بودند . آیا می دانید : اولین مردمانی که اسب را به جهان هدیه کردند ایرانیان بودند . آیا می دانید : اولین مردمانی که حیوانات خانگی را تربیت کردند و جهت بهرهمندی از آنان استفاده کردند ایرانیان بودند . آیا می دانید : اولین مردمانی که که آتش را درجهان کشف کردند ایرانیان بودند. آیا می دانید : اولین مردمانی که ذوب فلزترا آغاز کردند ایرانیان بودند درشهر سیلک دراطراف ناشاک. آیا می دانید : اولین مردمانی که کشاورزی را جهت کاشت وبرداشت کشف کردند ایرانیان بودند . آیا می دانید : اولین مردمانی که نخ را کشف کردند وموفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند . آیا می دانید : اولین مردمانی که سکه را درجهان ضرب کردند ایرانیان بودند. آیا می دانید : اولین مردمانی که عطر را برای خشبو شدن بدن ساختند ایرانیان بودند. آیا می دانید : اولین مردمانی که کشتی یا زروق را ساختند به فرمان یکی از پادشاهان زن ایرانی بوده است . آیا می دانید : اولین ارتش سواره در دنیا توسط سام ایرانی اختراع شد با 115 سرباز. آیا می دانید : اولین مردمانی که حروف الفا با در 7000 سال پیش درجنوب ایران ،ایرانیان بودند . آیا می دانید : اولین مردمانی که شیشه را کشف کردند و از آن برای منازل استفاده کردند ایرانیان بودند .... آیا می دانید : اولین مردمانی که زغال سنگ را کشف کردند ایرانیان بودند. آیا می دانید : اولین مردمانی که مقیاس سنجش را کشف کردند ایرانیان بودند . آیا می دانید : اولین مردمانی که به کرویت زمین پی بردند ایرانیان بودند. آیا می دانید : اولین مردمانی که پا به قاره آمریکا گذاشتند ایرانیان وارتش داریوش بوده است وکریستف کلب و واسکودوگاما براثر خواندن کتابهای ایرانی که در کتابخانه واتیکان بوده به فکر قاره پیمایی افتاده اند . آیا می دانید : کلمه شاهراه از راهی که کورش بین سارد پایتخت کارون وپاسارگاد احداث کرد گرفته شده . آیا می دانید : ابوریحان بیرونی به چرخش زمین پی بود واین گالیه نبوده است نخستین بار به چرخش زمین اشاره کرده است . آیا می دانید : کورش بزرگ درشوروی سابق شهری ساخت به نام کورپولیس که خنجد امروزی نامدارد . آیا می دانید :کورش بزرگ پس از فتح بابل به معبد مردوک رفت و برای ادای احترام به بابلی ها به خدای آنان ستایش کرد ودرهمان معبد که بیش از 1000 متر بلندی داشت داشت برای اثبات حسن نیت خود به آنان تاج گذاری کرد. آیا میدانید : اولین هنرستان فنی وحرفه ای در ایران توسط کورش بزرگ در شوش جهت تعلیم فن وهنر ساخته شد . آیا می دانید : دیوار چین با بهره گیری از دیواری که کورش درشمال ایران در سال 544 قبل از میلاد ساخت ،ساخته شد. آیا می دانید:اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری وکشوری به مدت 40 سال خدمت وسپس بازنشستگی وگرفتن مستمری دائم را کورش کبیر درایران پایه گذاری کرد . آیا می دانید : کمبوجیه فرزند کورش بدلیل کشته شدن 12 ایرانی درمصر به جای عذرخواهی فرعون مصر از ایرانیان به دشنام دادن وتمسخر پرداخته بود وبه همین دلیل کمبوجیه با 250 هزار سرباز ایرانی در روز 42 از آغاز بهار 525 قبل از میلاد به مصر حمله کرد وکل مصر را تصرف وبدلیل آمدت قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را درحال احترام به خدایان مصر نشان می دهد . وبه هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد وبی احترامی به آنان ننمود. آیا می دانید : داریوش بزرگ طرح تعلیمات عمومی وسوادآموزی را اجباری وبه صورت کاملاً رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن ونوشتن بداند که به همین مناسبت خط آرامی یا قنیقی را جایگزین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت . (داریوش به حق متعلق به زمان خود نبود و 2000 سال جلوتر از خود می اندیشید. آیا می دانید : داریوش بزرگ در پائیز وزمستان 518 طراحی کرد وبا الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصربروی کاغذ درآورد. آیا می دانید :داریوش بزرگ بعد از تصرف بابل 25 هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیریوق بردگی شاه بابل بود آزاد کرد . آیا می دانید : داریوش درسال دهم پادشاه خود شاهرای بزرگ کورش را به اتمام رساند وجاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین می رفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت . آیا می دانید : اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش بزرگ به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس 3سال طول کشید و کل ساخت کاخ 65 سال به طول انجامید. آیا می دانید :داریوش بزرگ برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده 25 هزار کارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر 5 روزیکبار یک سکه طلا می داده وبه هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن کره – عسل وپنیر می داده است وهر 10 روز یکبار استراحت داشتند . آیا می دانید : داریوش بزرگ در هرسال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب می شده این درحالی است که درهمان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق همراه بوده است . آیا می دانید :تقویم کنونی ماه 30 روز به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی دنی تون بسیج کرده بود بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده ودرطول سال دارای 5 عید مذهبی و 31 روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز ودیگری سوگ سیاوش بوده است . آیا می دانید :داریوش بزرگ پادگان ونظام وظیفه را در ایران پایه گذاری کرد وبه مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه وچه فرزند وزیر باید به خدمت بروند وتعلیمات نظامی ببینند از سرزمین پارس دفاع کنند. آیا می دانید :کمبوجیه فرزند کورش بزرگ یکی از سخت گیر ترین پادشاهان تاریخ ایران در راه اجرای عدالت و قانون بوده است یک نمونه بارز آنکه مورخین بارها از آن یاد کرده اند ریشه کن کردن رشوه گیری در دولت شاهنشاهی او بود . وی شخصی را که ازمقامات دولتی ایران بود وخبر رسید از مردم رشوه گرفته است را پوست بدنش را کند آنرا پر از کاه کرد ودر دروازه اصلی شهر آویزان کرد وپسر همان شخصی را به جای پدر نشاند وبه او گفت که هر زمان شیطان خواست که تو را فریب دهد عاقبت رشوه گیری پدرت را ببین و از این کار دوری کن . آیا می دانید : کلمه تخت جمشید واقعی نیست وتنها یک نام برای محفوظ ماندن کاخ های داریوش بزرگ است تا از دست ویرانگر سپاه اسلام به دور بماند تخت جمشید در لغت به معنی محل تاجگذاری و تخت شاهنشاهی جمشید شاه پیشدادی که به مقام والایی مهر ایزدی رسیده بود ودر نزد جهان آن روزگار در 6000 سال پیش ارزش ومقام بزرگی داشته است به همین دلیل کاخ های داریوش بزرگ نام حقیقی اش شهر پارسه است و یونانی های آن را پرسپولیس نامیدند به معنی پرس = پارسه –پارس+پولیس=شهر ودرکل به معنی شهر پارسه نامیدند وتخت جمشید تنها یک نام رویایی است که پس از ورود اسلام به ایران روی آن گذاشته شد تا سپاه ویرانگر اسلام آنرا مورد هجوم قرار ندهد همانطورکه آرامگاه کورش بزرگ را ایرانیان تغییر نام دادند ونام مقبره مادر سلیمان را روی آن گذاشتند یا نمونه دیگر تخت سلیمان که هیچ مفهوم تاریخی ندارد ودر اصل آتشکده آذرگشنسب نام داشته وتنها برای محفوظ ماندن این مکانها از دست اعراب بدوی وشتر سوار مردم باهوش ایران نام این مکانهای ارزشمند را تغییر دادند. آیا می دانید : فیلسوف ایرانی زرتشتی ابن المقفع توسط مسلمانان حاکم بر ایران تکه تکه شد این المقفع نامش پیش از اینکه به ظاهر مسلمان شده باشد روز به روز بوده است ولی از شدت خفقان وفشارمذهبی اسلامی در آن دوران خود را به ظاهر مسلمان می نامد ولی در باطن زرتشتی اصیل بود نام پدرش دادویه بود واز شهر اردشیر خوره (فیروزآباد کنونی ) وی دانشمند بزرگ بود که کتابهای کلیه ودمنه سیرت انوشیروان –خدای نامه – کتب ارسطو را به عربی و فارسی ترجمه نمود. مورخین گفته اند روزی او را از کناب درب مهر آتشکده ای عبور می کرد وبه زبان بلند شعری خواند : ای خانه مهرگر شدم از توبرون – با چشمی اشکبار وقلبی پرخون – سوگند به خاک ذرت ای درگه مهر- تن بردن ودل نهادم آنجا به درون این شعر وی را عده ای شنیدند وبه خلیفه تازی حاکم برایران خبرش را رساندند و وی دستور داد که او را تکه تکه کنند به این صورت که نخست دست اش را بریدند وسپس پاهایش را بریدند آنگاه دستهای وپاهای بریده را درجلوی دیدگان ابن المقفع در آتشان انداختند وسوزاندند وسپس بدنش را با خنجری پاره پاره کردند این بزرگ مرد ایران درسال 143 هجری در سن 36 تکه تکه شد ولی خاطره اش همیشه جاوید است. آیا می دانید : مردم استخر دراستان فارس سالها با سپاه اسلام نبرد کردند به طوریکه عبدالله بن عامر فرمانده لشگر اسلام سوگند خورد چنانکه استخر گشوده شود چنان ازایرانیان بکشم که خونشان روان شود !فارس نامه ابن بلخی صفحه 135 آیا می دانید :محمدابن زکریای رازی دانشمند فیلسوف قرن سوم پس از به تنگ آمدن از قوانین اسلامی به صورت کاملاً علنی انسانها را از پیامبری محمد بی نیاز دانست وی می گوید : عقل موهبت خداوند است وبه مدد آن می توانیم دراین دنیا وآن دنیا سعادتمند شویم وبه راهنمایی خرد از وجود انبیا مستغنی هستیم.. اعراب هم از این شیوه عمومی برکنار نبوده اند ودرتاریخ وقایع چندی از این قبیل ثبت شده است درهرحال رفتار اعراب با آثار فرهنگی ایران هرچه بوده آن را نباید یگاه علت نابودی بسیاری از کتابهای علمی و ادبی ایران دانست ازعلتهای دیگری که دراین امر تاثیر فراوان داشته یکی هم آنست که بسیاری از ایرانیان پس از مسلمان شدن به آثار فکری پیشینیان خود چندان توجهی نکرده اند و بعد از گذشت زمان حتی اندکی ازخود پیشینیان هم مشاهده می شود که درحفظ ونگهداری آنها میل ورغبتی از خود نشان نداده اند ونمی دهند وحتی از نابود کردن آنها هم به بنام اینکه از آثار گبر ومجوس است دریغ نداشته اند ،چنان که به گفته دولتشاه سمرقندی وقتی کسی کتاب وامق وعذرا را که ازکتابهای پهلوی بود به نزد عبدالله بن طاهر برد وی فرمود تا آن را در آب بشویند وهمچنین دستود داد تا هرچه از آن گونه کتابها در قلمرو فرمانروایی او بیابند ،نابود سازند. عمربن الخطاب نوشت : کتابها را در آب بریزید ، اگر مورد راهنمایی باشند خداوند ما را به کتابی بهتر از آنها راهنمایی کرده واگر دلیل گمراهی باشند خدا ما را از آنها بی نیاز ساخته است . شهر سوخته شده در 56 کیلومتری زابل با پیشینه ای نزدیک به 5000 سال از نخستین شهرهای دوران آغاز شهرنشینی به شما می رود . نخستین تخته نرد جهان یافته شده در شهر سوخته ،نمونه سنگهای صیقلی جواهر سازان وسنگ تراشان ونقاشی ظروف سفالی ورنگهای بکار رفته در نگارگری سفالها نشان از هنرمندی وظرافت مردمان آن روزگار دارد . شگفت انگیزترین یافته شهر سوخته علاوه برعمل پیوند استخوان ، یافتن نشانه های کهن ترین جراحی مغز درایران باستان است . مهرداران اصلی انبارهای غله حکومت در شهر سوخته زنان بوده اند که از مهرها ورسیدی های به دست آمده از گورهای آنان مشخص شده است ،درکنار این توانایی ها بیشترین آسیبهای ستون فقرات نیز ناشی از کار سنگین در زنان شهر دیده می شود. آسیاب های بادی هلند تقلیدی از آسیاب بادی های ایران باستان می باشد . هخامنشیان واشکانیان از روی اصول هری خوشنویسی می کردند. ایرانیان از معروفترین مردم دنیا در امور دیوانی هستند یکی از این موارد نظام دیوان سالاری ، دفاتر ثبت رویدادها و سالنامه های شاهی می باشد دستگاه اداری بیشتر کشورها تا دوره حاضر برگرفته از سیستم دیون سالاری ساسانی بوده است. اولین تصاویربز کوهی درکوههای غرب ایران با قدمت 25 هزار سال نشان از تمدن کهن می باشد . پیشینه بسیاری از جملات کوتاه پربار،سروده ها وضرب المثلها از متن های پهلوی ایران ،پندنامه ها همچون پندنامه بزرگمهر، آذربدمار اسپند( موبد بزرگ شاپور دوم) آذرفرنبغ فرخ زاد ، کتاب مینوی خرد ،یادگار جاماسب ، انرز خسرو کواتان واندرزهای پادشاهان می باشد . بر سردرگاه دانشگاه گندی شاپور( دوره ساسانی ) چنین نوشته شده بود : دانش وشناخت برتر از باز وشمشیر است یک دسته خنجر زنان از جنس عاج ،مربوط هب دوره هخامنشی یافت شده که دارای حفره ای برای انتقال زهر به تبغه خنجراست که زنان برای دفاع از خود در مقابل دشمنان به کار می بردند . نخستین گرمابه ها را ایرانیان باستان ساختند ،در فرانسه از کاخی 3000 ساله یاد شده که حمام وتوالت نداشت ، اروپاییان زمین نفت استخراج می کردند. زرتشت به وسیله فلسفه خود بشر را از بار سنگین مراسم ظاهری آزاد ساخت وساز آئینش را بر آموزشهای اخلاقی نهاد ( رابیندرانات تا گور)سهروردی درحکمت اشراق از زرتشت با عنوان حکیم فاضل نام برده وخود را از زنده کننده حکمت ایران باستان معرفی کرده است .
این فقط یک مقایسه است!
احکام اسلام قوامین حقوق بشر
از والدین برده برده متولد می شود تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند
برده ها با احرار در بسیاری از حیثیات حقوق و احکام تفاوت دارند تمام افراد بشر از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند
به هفت طریق افراد آزاد برده می شوند انسان را نمی توان به هیچ طریقی برده کرد
تا زمانی که یکی از اسباب رفع بردگی حاصل نشده باشد بردگی فرد تداوم خواهد داشت
هیچ کس را نمی توان در بردگی نگه داشت
داد و ستد بردگان با رعایت موازین شرعی آزاد است
داد و ستد بردگان به هر شکلی ممنوع است
تمام ساکنانی که به اسیری اسلام در آمده اند اعم از تمام سنین و جنسیت برده محسوب می شوند و بین سربازان و والی دولت تقسیم می شوند
اسرای جنگی از حقوق ویژه ای برخوردارند و قطعا برده محسوب نمی شوند
برده تنها با اذن مولی مالک چیزی می شود و اجرت کار او متعلق به مالکش است
همه افراد بشر از حق مالکیت برخوردارند و اجرت کارشان به خودشان تعلق دارد
رضایت برده از نحوه زندگی اش لازم نیست او در تمامی موارد تابع مالکش است
هر کس حق دارد نحوه زندگی خود را انتخاب کند و به دیگران مربوط نیست
مولی حق دارد کودک را در سن 7سالگی اش از مادرش جدا کند و به فروش برساند
هیچ کس حق ندارد کانون خانواده را متلاشی کند
ازدواج برده در دست مالکش است و او می تواند برده را به همسری هر که بخواهد در بیاورد
هیچ کس را نمی توان به زور از ازدواج منع کرد یا وادار کند.
مالک برده می تواند زن برده را مورد تجاوز جنسی کند
تجاوز جنسی از دختران یا زنان بدون رضایت آنان ممنوع است
مالک می تواند برای برده خود مجازاتی را که دوست دارد تعیین کند
هیچ کس حق ندارد به جای قاضی و دادگاه دیگری را مجازات کند
مجازات برده دوبرابر مجازات شخص آزاد است
همه در برابر قانون برابرند و از مجازات یکسانی برخوردار هستند
برده بدون اجازه مالکش حق استراحت غذا خوردن وتفریح ندارد
همه حق تفریح و استراحت و غذا خوردن دارند بدون اجازه کسی
هرگونه دخالت برده در حوزه عمومی بدون اذن مالک ممنوع است
هرکسی حق دارد در امور جامعه خود شرکت کندکمی فکر کنیدآیا براستی اسلام دین محبت دوستی برابری است؟؟
از والدین برده برده متولد می شود تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند
برده ها با احرار در بسیاری از حیثیات حقوق و احکام تفاوت دارند تمام افراد بشر از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند
به هفت طریق افراد آزاد برده می شوند انسان را نمی توان به هیچ طریقی برده کرد
تا زمانی که یکی از اسباب رفع بردگی حاصل نشده باشد بردگی فرد تداوم خواهد داشت
هیچ کس را نمی توان در بردگی نگه داشت
داد و ستد بردگان با رعایت موازین شرعی آزاد است
داد و ستد بردگان به هر شکلی ممنوع است
تمام ساکنانی که به اسیری اسلام در آمده اند اعم از تمام سنین و جنسیت برده محسوب می شوند و بین سربازان و والی دولت تقسیم می شوند
اسرای جنگی از حقوق ویژه ای برخوردارند و قطعا برده محسوب نمی شوند
برده تنها با اذن مولی مالک چیزی می شود و اجرت کار او متعلق به مالکش است
همه افراد بشر از حق مالکیت برخوردارند و اجرت کارشان به خودشان تعلق دارد
رضایت برده از نحوه زندگی اش لازم نیست او در تمامی موارد تابع مالکش است
هر کس حق دارد نحوه زندگی خود را انتخاب کند و به دیگران مربوط نیست
مولی حق دارد کودک را در سن 7سالگی اش از مادرش جدا کند و به فروش برساند
هیچ کس حق ندارد کانون خانواده را متلاشی کند
ازدواج برده در دست مالکش است و او می تواند برده را به همسری هر که بخواهد در بیاورد
هیچ کس را نمی توان به زور از ازدواج منع کرد یا وادار کند.
مالک برده می تواند زن برده را مورد تجاوز جنسی کند
تجاوز جنسی از دختران یا زنان بدون رضایت آنان ممنوع است
مالک می تواند برای برده خود مجازاتی را که دوست دارد تعیین کند
هیچ کس حق ندارد به جای قاضی و دادگاه دیگری را مجازات کند
مجازات برده دوبرابر مجازات شخص آزاد است
همه در برابر قانون برابرند و از مجازات یکسانی برخوردار هستند
برده بدون اجازه مالکش حق استراحت غذا خوردن وتفریح ندارد
همه حق تفریح و استراحت و غذا خوردن دارند بدون اجازه کسی
هرگونه دخالت برده در حوزه عمومی بدون اذن مالک ممنوع است
هرکسی حق دارد در امور جامعه خود شرکت کندکمی فکر کنیدآیا براستی اسلام دین محبت دوستی برابری است؟؟
چه با خود کردیم و میکنیم؟؟؟!!!
1-آیا کسی لحظه ای به این فکر کرده است که چرا عظمت های ایران گذشته دیگر وجود ندارد؟ چه کسی آن عظمت را در هم شکسته و بر آن گرد مرده پاشیده است؟ آیا دهش اسلام به ایران چیز دیگری جز همین نفی وجود عظمت گذشته و کوشش در از میان برداشتن آثار آن بوده است؟2-در رابطه بین ایران و اسلام کدام داد و ستد متقابل صورت گرفته؟ آیا نه این که هر چه را داشته تسلیم کرده و بخشیده است ؟ 3-آیا نه اینکه نصیب ایرانیان از آمدن اسلام چیزی جز سوختن کتابخانه ها و بستن دانشگاهها . به تنور انداختن ابن مقفع ها و از بین بردن آثار دانشمندانی همچون رازی نبود؟4-آیا نه اینکه هدیه بلند مدت اسلام به ایران شکستن غرور و استقلال خواهی ایرانیان و گستردن فساد در میان آنان و عادت دادن آنان به بردگی و کنیزی و دروغگویی و ظاهر سازی و نان به نرخ روز خوردن بود؟5-چگونه است که پایه گذاران عرفان اسلامی نیز ایرانیان شدند و سنن مانوی را از این طریق به داخل اسلام آوردند؟6-فکر میکنید خدمات متقابل اسلام و ایران از چه زمانی شروع شده است؟ بنظر نمی سرد که مسلمانان فاتح ایران در بدو ورود توانسته باشند مشغول خدمتگذاری به ایران شوند. آنها بیش از 250 سال صرف کشتن ایرانیان و تصرف ایران کردند و پس از آن هم در تمام دوران حکومت مشغول سرکوب قیام های مختلف مردم ایران بودند.
جایگزینی برای خدا
بیش از ۲۰۰هزار سال پیش انسانها وقتی علمی نداشتند و به محیط اطرافشان تسلطی نداشتند از اتفاقهای اطرافشان مانند بارانهای سیل آسا زلزله رعد و برق طوفان تگرگ تاریکی و غیره ترس بسیاری داشتند.
عده ای سودجو و تیزهوش برای تسلط به مردمان از ایت اتفاقات و بلایای طبیعی استفاده کردند و نیروی نامریی و ترسناکی بنام خدا اختراع کردند. انسانهای ساده لوح با این خدای ترسناک و ساختگی بزرگ شدن و باور کردن و این خدا به نسلهای بد با زور و ستم تحمیل شد. چند هزار سال بعد افرادی با بکار برده القابی و صفاتی دیگر هم خوب هم بد این خدای ناقص را کامل کردند.
و تا به امروز هم این خدا کاملتر و کاملتر می شود و هر چیزی را که برای انسانها قابل درک نبود به خدا ربط می دادند.
امروزه علم در جهان حکمرانی می کند و هیچ کس حتی مذهبیون علم را رد نمی کنند بلکه در مواقع نیاز به علم پناه می برند.
من هیچ چیز تازه یا دین دیگری ندارم و نمی آورم.
عده ای از دوستان عزیز سوالی کرده اند به این عنوان که ما چه چیزی را جایگزین خدا کنیم؟
من جوابی را که برای خودم قانع کننده بود را برای شما دارم:
انسانها هیچ نیازی به خدا یا موجودی نامریی یا پیامبر ندارند.
طبیعت در حال انجام کارهای عادی خود است و هیچ چیز در دست انسان نیست انسان ساخته شده طبیعت است و طبیعت هم او را به جایی که دوست دارد می برد.
هرگونه طبیعت بخواهد انسان رفتار می کند یا عکس العمل نشان می دهد. بطور مثال انسان اختیار غذا خوردن یا نخوردن یا تشنگی و گرسنگی را ندارد نفس کشیدن خوابیدن استراحت کردن در دست انسان نیست و این طبیعت است که انسان را مجبور به این اعمال می کند.
طبیعت باران دارد انسان سقف درست می کند. طبیعت سرما دارد و انسان آتش را کشف و بخاری را اختراع می کند. طبیعت گرما دارد و انسان از راه یخ و برف و کولر و یخچال گرما را تا حدی مهار می کند. طبیعت مریضی را به انسان می دهد و این انسان است که در فکر درمانش است و داروهای مختلف را کشف می کند.
در کل انسان مطیع طبیعت اطرافش است.
انسان چیزی را پرستش بکند یا نکند طبیعت کار خودش را انجام می دهد اما اگر انسان محیط اطرافش را بخوبی بشناسد و با خودسازی دیدگاهش را وسیعتر کند هیچ احتیاجی به خدا و پیامبر ندارد. بشر هرچه را احتیاج داشته باشد کشف می کند و چندین سال پیش خدا را از روی ترس خود اختراع کرد و حالا این خدا برای ما شناخته شده است پس دلیلی نمی بینم که خدایی را که روزی انسان از روی ترس اختراع کرد و بعدها به دلیل حکومت بر مردم تکامل یافت را پرستش کنم.
ولی در عوض به خرد و اندیشه و علم می توان امید داشت.
انسانهایی که نمی خواهند با واقعیتهای دنیای پیرامونشان روبرو شوند و ترجیح می دهند در اتاق تاریک فکری خود زندکی کنند بهتر است بجای خدا حقیقت و خردشان را جایگزین خدا کنیم که اصلا نبود نیست نخواهد بود.
عده ای سودجو و تیزهوش برای تسلط به مردمان از ایت اتفاقات و بلایای طبیعی استفاده کردند و نیروی نامریی و ترسناکی بنام خدا اختراع کردند. انسانهای ساده لوح با این خدای ترسناک و ساختگی بزرگ شدن و باور کردن و این خدا به نسلهای بد با زور و ستم تحمیل شد. چند هزار سال بعد افرادی با بکار برده القابی و صفاتی دیگر هم خوب هم بد این خدای ناقص را کامل کردند.
و تا به امروز هم این خدا کاملتر و کاملتر می شود و هر چیزی را که برای انسانها قابل درک نبود به خدا ربط می دادند.
امروزه علم در جهان حکمرانی می کند و هیچ کس حتی مذهبیون علم را رد نمی کنند بلکه در مواقع نیاز به علم پناه می برند.
من هیچ چیز تازه یا دین دیگری ندارم و نمی آورم.
عده ای از دوستان عزیز سوالی کرده اند به این عنوان که ما چه چیزی را جایگزین خدا کنیم؟
من جوابی را که برای خودم قانع کننده بود را برای شما دارم:
انسانها هیچ نیازی به خدا یا موجودی نامریی یا پیامبر ندارند.
طبیعت در حال انجام کارهای عادی خود است و هیچ چیز در دست انسان نیست انسان ساخته شده طبیعت است و طبیعت هم او را به جایی که دوست دارد می برد.
هرگونه طبیعت بخواهد انسان رفتار می کند یا عکس العمل نشان می دهد. بطور مثال انسان اختیار غذا خوردن یا نخوردن یا تشنگی و گرسنگی را ندارد نفس کشیدن خوابیدن استراحت کردن در دست انسان نیست و این طبیعت است که انسان را مجبور به این اعمال می کند.
طبیعت باران دارد انسان سقف درست می کند. طبیعت سرما دارد و انسان آتش را کشف و بخاری را اختراع می کند. طبیعت گرما دارد و انسان از راه یخ و برف و کولر و یخچال گرما را تا حدی مهار می کند. طبیعت مریضی را به انسان می دهد و این انسان است که در فکر درمانش است و داروهای مختلف را کشف می کند.
در کل انسان مطیع طبیعت اطرافش است.
انسان چیزی را پرستش بکند یا نکند طبیعت کار خودش را انجام می دهد اما اگر انسان محیط اطرافش را بخوبی بشناسد و با خودسازی دیدگاهش را وسیعتر کند هیچ احتیاجی به خدا و پیامبر ندارد. بشر هرچه را احتیاج داشته باشد کشف می کند و چندین سال پیش خدا را از روی ترس خود اختراع کرد و حالا این خدا برای ما شناخته شده است پس دلیلی نمی بینم که خدایی را که روزی انسان از روی ترس اختراع کرد و بعدها به دلیل حکومت بر مردم تکامل یافت را پرستش کنم.
ولی در عوض به خرد و اندیشه و علم می توان امید داشت.
انسانهایی که نمی خواهند با واقعیتهای دنیای پیرامونشان روبرو شوند و ترجیح می دهند در اتاق تاریک فکری خود زندکی کنند بهتر است بجای خدا حقیقت و خردشان را جایگزین خدا کنیم که اصلا نبود نیست نخواهد بود.
آسمان و داستان خلقت آن
در بسیاری از سوره های قرآن چیزهایی نوشته شده است که با عقل و خرد هیچ انسان عاقلی جور در نمی آید. اشتباهات علمی فاحشی در قرآن وجود دارد که نشان دهنده این است که خدا هیچ نمی داند یا شایدم پیامبر و اطرافیانش نمی دانستند.
در قرآن گفته شده خدا آسمانها را بدون هیچ ستونی و پایه ای بنا کرده است که این نشان می دهد آنها در ۱۴۰۰سال پیش در عربستان فکر می کردند آسمان مانند سقفی است که می توان به آن دست زد یا به آنجا رسید. یا گفته شده درهای آسمان بروی کافران گشوده نخواهد شد و کلید آن در دست خدا است.
با این آیات براحتی می توان فهمید مردمان عربستان در چه فکر و علمی زندگی می کردند.
علم ثابت کرده آسمانی وجود ندارد و این قشر آبی که ما در روز می بینیم نوری که از جو می گذرد و شکسته می شود و به رنگ آبی در می آید و همان رنگ در شب که نوری شب سیاه می شود
زمر۶۳-۶۶نفطاد۱اعراف۵۴-۴۰یونس۳رعد۲حج۶۵مومنون۱۷لقمان۱۰سبا۹فصلت۹-۱۲ق۶نشقاق۱
تکویر۱۱قمر۱۱شوری۱۲حدید۴
در این آیات بخوبی از بی علمی و نادانی خدا یا پیامبرش پی خواهیم برد. خودتان قضاوت کنید آیا خداوند علمی داشت یا دانایی زیادی داشت؟ چه برسد به پیامبر یا امامان یا آیت الله ها و غیره که بخواهند معجزه کنند یا کسی را شفا دهند وقتی خداوند ادیان اینقدر بی خرد و دانش است وای بحال افرادی که ازش حاجت بخواهند.
امیدوارم با فارسی خواندن قرآن و تفکر با خرد و اندیشه به واقعیتهایی که تا الان نمی دانستیم برسیم و تعصب خشک و بی مصرف که باعث گمراهی و نادانی می شود را کنار گذاشته تا با واقعیت های دنیای اطرافمان راحت تر کنار بیاییم و خرد را جایگزین بی خردی کنیم.
در قرآن گفته شده خدا آسمانها را بدون هیچ ستونی و پایه ای بنا کرده است که این نشان می دهد آنها در ۱۴۰۰سال پیش در عربستان فکر می کردند آسمان مانند سقفی است که می توان به آن دست زد یا به آنجا رسید. یا گفته شده درهای آسمان بروی کافران گشوده نخواهد شد و کلید آن در دست خدا است.
با این آیات براحتی می توان فهمید مردمان عربستان در چه فکر و علمی زندگی می کردند.
علم ثابت کرده آسمانی وجود ندارد و این قشر آبی که ما در روز می بینیم نوری که از جو می گذرد و شکسته می شود و به رنگ آبی در می آید و همان رنگ در شب که نوری شب سیاه می شود
زمر۶۳-۶۶نفطاد۱اعراف۵۴-۴۰یونس۳رعد۲حج۶۵مومنون۱۷لقمان۱۰سبا۹فصلت۹-۱۲ق۶نشقاق۱
تکویر۱۱قمر۱۱شوری۱۲حدید۴
در این آیات بخوبی از بی علمی و نادانی خدا یا پیامبرش پی خواهیم برد. خودتان قضاوت کنید آیا خداوند علمی داشت یا دانایی زیادی داشت؟ چه برسد به پیامبر یا امامان یا آیت الله ها و غیره که بخواهند معجزه کنند یا کسی را شفا دهند وقتی خداوند ادیان اینقدر بی خرد و دانش است وای بحال افرادی که ازش حاجت بخواهند.
امیدوارم با فارسی خواندن قرآن و تفکر با خرد و اندیشه به واقعیتهایی که تا الان نمی دانستیم برسیم و تعصب خشک و بی مصرف که باعث گمراهی و نادانی می شود را کنار گذاشته تا با واقعیت های دنیای اطرافمان راحت تر کنار بیاییم و خرد را جایگزین بی خردی کنیم.
بدون شرح
بر شهیدان عجم ای هم وطن اشکی نمی ریزی باز هم چشمانت اشک ریز زینب و زهراستی
این همه از مادران تو عرب پستان برید تو نگفتی که انتقام از ماست یا از دنیاستی
گریه کن بر ایروان بر شیروان بر نخجوان گریه بر گنجه چون گنجینه ات آنجاستی
با عرض معذرت این شعر کامل نیست ازتون خواهش میکنم کل شعر را برای من بفرستید تا با اسم خودتاتن ثبت شود
این همه از مادران تو عرب پستان برید تو نگفتی که انتقام از ماست یا از دنیاستی
گریه کن بر ایروان بر شیروان بر نخجوان گریه بر گنجه چون گنجینه ات آنجاستی
با عرض معذرت این شعر کامل نیست ازتون خواهش میکنم کل شعر را برای من بفرستید تا با اسم خودتاتن ثبت شود
۳/۰۵/۱۳۸۸
از ماست که بر ماست
روزی زسر سنگ عقابی به هوا خاست واندر طلب طعمه پروبال بیارست
براستی بال نظر کردو چنین گفت امروز همه روی زمین زیر پر ماست
بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز می بینم اگر ذره ای اندر ته دریاست
گر بر سر خاشاک اگر پشه بجنبید جنبیدن ان پشه عیان در نظر ماست
بیاد منی کرد و ز تقدیر نترسید بنگر که از این چرخ جنا پیشه چه بر خواست
ناگه زکمین گه یکی سخت کمانی تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست
بر بال عقاب آمد آن تیر جگر سوز وز ابر مه او را سوی خاک فرو کاست
برخاک بیافتد و بغلتید چو ماهی وآنگه پر خویش گشود از چپ و از راست
گفتا عجب است این که ز چوبی و زآهن ازش تیری و تندی به کجا خواست
چو نیک نگه کرد و پر خویش برودید گفتا: زکه نالیم که از ماست که بر ماست
براستی بال نظر کردو چنین گفت امروز همه روی زمین زیر پر ماست
بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز می بینم اگر ذره ای اندر ته دریاست
گر بر سر خاشاک اگر پشه بجنبید جنبیدن ان پشه عیان در نظر ماست
بیاد منی کرد و ز تقدیر نترسید بنگر که از این چرخ جنا پیشه چه بر خواست
ناگه زکمین گه یکی سخت کمانی تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست
بر بال عقاب آمد آن تیر جگر سوز وز ابر مه او را سوی خاک فرو کاست
برخاک بیافتد و بغلتید چو ماهی وآنگه پر خویش گشود از چپ و از راست
گفتا عجب است این که ز چوبی و زآهن ازش تیری و تندی به کجا خواست
چو نیک نگه کرد و پر خویش برودید گفتا: زکه نالیم که از ماست که بر ماست
بهشت در اسلام
در بالای این مکان نوشتند ورود خانمها اکیدا ممنوع؟؟؟؟؟!!!!!!
مردان زیادی وارد این مکان می شوند همه زبانها درآمده و حریص و تشنه........هستند.
در آنجا قصرهای زیادی از طلا و نقره ساخته اند و هیچ گرما و سرمایی را حس نمی کنند گاهی اوقات زیر سایه درختان سر سبز می نشینند و با پسرانی که جوان هستند و خوشرو و دور تخت می رقصند و می چرخند حال می کنند.
در آنجا زنان بی عیب و زیبا و درشت چسم و سفید رو و همیشه باکره وجود دارند که برای سکس با این مردان آماده اند آنها دخترانی جوان هستند که پستانهایی برآمده که در دستشان جامهایی وجود دارد که اگر از آن جام بنوشند سرگیجه و سردرد نمی گیرند و هیچ انسان و جنی قبل از این مردان به آنها دست نزده است.
لازم به ذکر می دانم باکره بودن دختران نشانه چیزیست که مردهایی که مشکل روانی و روحی دارند به آن فکر می کنند.
اگر خداوند بخواهد به مردان حالی دهد باکره بودن با نبوده آنها هیچ فرقی ندارد.
اگر بهت خدا رو بخواهیم تشبیه کنیم به مانند شمال ایران است که جویهایی از آب زلال از بین درختانی سرسبز می گذرد.
اگر محمد در شمال زندگی می کرد حرفی از این بهشتها نمی زد.
دختران چشم سیاه و سفید روی را در آن زمان ایرانیها داشتند و محمد برای اینکه مردان در جنگ انگیزه ایی برای جنگیدن داشته باشند وعده می داد.
در قرآن حرفی از مطالعه و کتابخانه یا شهربازی یا سرگرمی دیگر نزده است در بهشت مردان وجود دارند و حرفی از زنان که در بهشت جا دارند به میان نیامده است.
در بهشت خدا همه چیز سنتی است مثلا شیر عسل یا آب در جوی وجود دارد و در لواه نیستند.
وقتی شیر یا مشروب مدتی کوتاه در بیرون از ظرف مخصوص باشند فاسد می شوند ولی در بهشت همه چیز در جوی قرار دارد.
نسا۵۷نبا۳۱-۳۶واقعه۱۲تا۳۸رحمن۵۶تا۷۴طور۲۰ص۵۲صافات۴۸انسان۵تا۲۲
در بهشت جز خوردن سکس کردن با حوریان و خوابیدن کار دیگه ای نیست؟
من نمی دانم یک انسان چقدر در این بهشت می توان زندگی کرد ۱سال ۱قرن تا کجا؟
که یزدان اگر ما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم
مردان زیادی وارد این مکان می شوند همه زبانها درآمده و حریص و تشنه........هستند.
در آنجا قصرهای زیادی از طلا و نقره ساخته اند و هیچ گرما و سرمایی را حس نمی کنند گاهی اوقات زیر سایه درختان سر سبز می نشینند و با پسرانی که جوان هستند و خوشرو و دور تخت می رقصند و می چرخند حال می کنند.
در آنجا زنان بی عیب و زیبا و درشت چسم و سفید رو و همیشه باکره وجود دارند که برای سکس با این مردان آماده اند آنها دخترانی جوان هستند که پستانهایی برآمده که در دستشان جامهایی وجود دارد که اگر از آن جام بنوشند سرگیجه و سردرد نمی گیرند و هیچ انسان و جنی قبل از این مردان به آنها دست نزده است.
لازم به ذکر می دانم باکره بودن دختران نشانه چیزیست که مردهایی که مشکل روانی و روحی دارند به آن فکر می کنند.
اگر خداوند بخواهد به مردان حالی دهد باکره بودن با نبوده آنها هیچ فرقی ندارد.
اگر بهت خدا رو بخواهیم تشبیه کنیم به مانند شمال ایران است که جویهایی از آب زلال از بین درختانی سرسبز می گذرد.
اگر محمد در شمال زندگی می کرد حرفی از این بهشتها نمی زد.
دختران چشم سیاه و سفید روی را در آن زمان ایرانیها داشتند و محمد برای اینکه مردان در جنگ انگیزه ایی برای جنگیدن داشته باشند وعده می داد.
در قرآن حرفی از مطالعه و کتابخانه یا شهربازی یا سرگرمی دیگر نزده است در بهشت مردان وجود دارند و حرفی از زنان که در بهشت جا دارند به میان نیامده است.
در بهشت خدا همه چیز سنتی است مثلا شیر عسل یا آب در جوی وجود دارد و در لواه نیستند.
وقتی شیر یا مشروب مدتی کوتاه در بیرون از ظرف مخصوص باشند فاسد می شوند ولی در بهشت همه چیز در جوی قرار دارد.
نسا۵۷نبا۳۱-۳۶واقعه۱۲تا۳۸رحمن۵۶تا۷۴طور۲۰ص۵۲صافات۴۸انسان۵تا۲۲
در بهشت جز خوردن سکس کردن با حوریان و خوابیدن کار دیگه ای نیست؟
من نمی دانم یک انسان چقدر در این بهشت می توان زندگی کرد ۱سال ۱قرن تا کجا؟
که یزدان اگر ما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم
بهشت و جهنم تا کی؟
در دین ناب اسلامی آخوندها بجای قرآن تصمیم می گیرند و برای اینکه حکومت را بدست بگیرند و حفظ کنند مجبورند دروغهایی بگویند که برخلاف قرآن است و چون ما مردمانی خردمند و با مطالعه هستیم آخوندها از ما به آسانی سواری می گیرند.
آخوندها دروغی گفتند به این عنوان که اگر کسی گناهی کند و به جهنم برود بعه از مدتی که گناهایشان پاک شود به بهشت می روند.
تمام افراد جهان هرچند میلیاردی هستند وقتی مردند و محاکمه شوند یا به بهشت می روند یا به جهنم می روند.این تقسیم بر اساس کارهای بیشتری که انجام می دهند است.
و تا کجا در آنجا می مانند معلوم نیست و کسی نمی تواند حدسی بزند ولی قرآن گفته تا ابد در جهنم یا بهشت می مانند.
بقره۳۹-۸۱-۸۲-۲۵۷یونس۲۶-۳۷صافات۳۷انبیا۴۸مومنون۴۹-۵۰فرقان۳۵-۷۵سجده۲۳۰فاطر۳۱مومن۵۳-۵۴-۷۶نحل۲۹-۱۰۴آل عمران۱۱۶نسا۱۴مائده۶۵اعراف۳۶توبه۶۳-۱۰۰هود۲۳ابراهیم۲۳عنکبوت۵۸فاطر۲۳زمر۷۲-۷۳فصلت۷دخان۵۶فتح۱۳
کمی فکر کنید تا کجا با بی خردی پیش برویم چرا کسی فکر نمیکند تا کی در بهشت یا جهنم خواهد ماند چرا کسی جرات اعتراض به خدا نمی دهد.
اگر این مسائل در دین دیگری بود همه می خندیدند و مسخره می کردند ولی چون در دین اسلام است همه قبول می کنند؟
آخوندها دروغی گفتند به این عنوان که اگر کسی گناهی کند و به جهنم برود بعه از مدتی که گناهایشان پاک شود به بهشت می روند.
تمام افراد جهان هرچند میلیاردی هستند وقتی مردند و محاکمه شوند یا به بهشت می روند یا به جهنم می روند.این تقسیم بر اساس کارهای بیشتری که انجام می دهند است.
و تا کجا در آنجا می مانند معلوم نیست و کسی نمی تواند حدسی بزند ولی قرآن گفته تا ابد در جهنم یا بهشت می مانند.
بقره۳۹-۸۱-۸۲-۲۵۷یونس۲۶-۳۷صافات۳۷انبیا۴۸مومنون۴۹-۵۰فرقان۳۵-۷۵سجده۲۳۰فاطر۳۱مومن۵۳-۵۴-۷۶نحل۲۹-۱۰۴آل عمران۱۱۶نسا۱۴مائده۶۵اعراف۳۶توبه۶۳-۱۰۰هود۲۳ابراهیم۲۳عنکبوت۵۸فاطر۲۳زمر۷۲-۷۳فصلت۷دخان۵۶فتح۱۳
کمی فکر کنید تا کجا با بی خردی پیش برویم چرا کسی فکر نمیکند تا کی در بهشت یا جهنم خواهد ماند چرا کسی جرات اعتراض به خدا نمی دهد.
اگر این مسائل در دین دیگری بود همه می خندیدند و مسخره می کردند ولی چون در دین اسلام است همه قبول می کنند؟
چه بکاریم؟
اگر محصول یک ساله می خواهی گندم بکار اگر محصول۱۰ساله می خواهی درخت بکار اگر محصول۱۰۰ساله می خواهی انسانی خردمند تربیت کن.
کنفوسیوس پایه گذار دین کنفوسیوس در هند و چین
کنفوسیوس پایه گذار دین کنفوسیوس در هند و چین
هیچ عقیده ای محترم و مقدس نیست
چه چیزی مقدس است و کدام عقیده محترم است؟
این پرسشی است که باید فضلای دین و متدین و متعصب پیش از هر سخن ناروا و قبل از هر روترش کردن به آن پاسخ دهند. آیا هر طرز فکری مقدس است؟ آیا هرگونه عقیده را باید محترم شمرد؟ آیا اگر من ادعا کنم و بر این باشم که مرض حصبه به علت خوردن چای داغ عارض می شود نباید به این عقیده ی مسخره ام بخندید؟ پس عقیده چه قداستی دارد؟
من نمی توانم برای خوشامد گویی مرد مغولستان و عربستان انکار حقایق کنم و از وحشیگریهای محمد و علی حسن و حسین و عمر و عثمان و چنگیز سخن نگویم. میلیونها از مردم هند گاو می پرستند آیا گاو را باید مقدس شمرد؟ آیا کشتن گاو و خوردن گوشت آن توسط شش میلیارد مردم دیگر توهین به گاو و مردم هند نیست؟ آیا عقیده اسامه بن لادن و گروه القاعده یا حماس ووو که دیگر مردمان جهان را حربی می دانند و تمام دنیا را تنها برای زیست و استفاده ی خود می خواهند مقدس و محترم است؟
آیا می دانید بروی کره زمین گروهی هم شیطان پرست هستند؟پس ای پیروان آیین ابراهیمی شما که هر روز با لعنت کردن بر شیطان برای خود ثواب می آفرینید و ای حاجیان مسلمان که در مراسم حج با رجم شیطان از خدا اجر می گیرید بدانید که شما با این کار به مقدسات عده ای توهین می کنید.
یهودیان بر این باورند که قوم برگزیده خدای خود یهوه هستند و بهش مال انهاست. مسیحیان تنها ایمان آورندگان به مسیح را بهشتی و بقیه را جهنمی می دانند.مسلمانان هم شیعیان عقیده دارند غیر از شیعه دیگر مردمان کافر هستند و در جهنم خدا خواهند سوخت. بهاالله هم بیش از ۱۰۰سال است که ادعا می کند بقیه ادیان از رده خارج شده اند و همه باید بهایی شوند .
با توجه به این مختصر در بین این چند هزار آیین و باور حق با کیست؟ و آیا این عقاید متضاد و متنافر و سست مایه معتبر و محترمند و نباید به این همه سخافت ایراد گرفت؟
پاسخ این است که هیچ دین و آیینی محترم و مقدس نیست. و مجموعه آنان خرافات و پنداری دروغ هستند.
هیچ عقیده ای محترم نیست. از زمان فیثاغورس و پیشتر از آن هم تا کنون هزاران عقیده فلسفی و از دوره ابراهیم صدها آیین دینی بیان شده است و هر یک مدتی بعد توسط فیلسوف و یا پیامبر بعدی نفی گشته است و قلم بطلان خورده است. حتی در علوم نیز نظریه یجاذبه نیوتون که مدتها فیزیک را تحت الشعاع خود قرار داده بود اکنون به وسیله فرضیه کوانتوم از میدان دانش و فلسفه رخت بربسته است. بنابراین آنچه محترم است انسان تجریدی و صاحب عقیده است و نه عقاید گوناگون انسان. آری نباید آدمی را آزار داد نباید او را در بند کرد و به شخصیتش اهانت کرد و نباید به خاطر عقیده اش او را کشت. یعنی آدمی محترم است نه نوع باور آن. و به قول سعدی(تن آدمی شریف است)
به صرف آنکه فلان کس و یا فلان گروه و قوم چنان باوری دارند نمی توان منکر حقیقت شد و خرد را پایمال کرد منطق را کشت از انتقاد هراسید سخن را در بند کرد و مانع تلاش منتقدین و مصلحین و خردگرایان جوامع گردید.
اصل بنیاد ادیان برخلاف دانش و شعور و خرد است. وقتی در فلسفه ادیان و کتابهای آسمانی خلقت انسان دربست یک یاوه است و بر پایه ی ساخت مجسمه ای از گل و دمیدن روح در آن برسی و تحلیل و باور می شود مسلما بیست و چها جلد کتاب بحارالانوار آخوند ابلهی بنام ملا باقر مجلسی باید بوجود آید.
وقتی به روایت ادیان زمین ساکن است و آسمان سقفی است که مشتی پولک شبنما برآن ریخته شده است باید کتاب حلیت المتقین نوشته شود و باید هر آخوندی برای رسیدن به اجتهاد مزخرفات و لاطائلاتی را به صورت پایان نامه ی تحصیلات و با کپی برداری از چرندیات مجلسی ها به اسم رساله برای تحمیق عوام به چاپ سپارند. در حیطه ی پندارهای بی ماخذ باید پیغمبر سازی رواج گیرد و حتی در اواخر قرن نوزدهم نیز میرزا بهاء پیغمبر شود. آری اصل خرافات همان گفته های سست و بی ماخذ کتابهای آسمانی است که هزاران کتاب شبیه را بوجود آورده است.
این پرسشی است که باید فضلای دین و متدین و متعصب پیش از هر سخن ناروا و قبل از هر روترش کردن به آن پاسخ دهند. آیا هر طرز فکری مقدس است؟ آیا هرگونه عقیده را باید محترم شمرد؟ آیا اگر من ادعا کنم و بر این باشم که مرض حصبه به علت خوردن چای داغ عارض می شود نباید به این عقیده ی مسخره ام بخندید؟ پس عقیده چه قداستی دارد؟
من نمی توانم برای خوشامد گویی مرد مغولستان و عربستان انکار حقایق کنم و از وحشیگریهای محمد و علی حسن و حسین و عمر و عثمان و چنگیز سخن نگویم. میلیونها از مردم هند گاو می پرستند آیا گاو را باید مقدس شمرد؟ آیا کشتن گاو و خوردن گوشت آن توسط شش میلیارد مردم دیگر توهین به گاو و مردم هند نیست؟ آیا عقیده اسامه بن لادن و گروه القاعده یا حماس ووو که دیگر مردمان جهان را حربی می دانند و تمام دنیا را تنها برای زیست و استفاده ی خود می خواهند مقدس و محترم است؟
آیا می دانید بروی کره زمین گروهی هم شیطان پرست هستند؟پس ای پیروان آیین ابراهیمی شما که هر روز با لعنت کردن بر شیطان برای خود ثواب می آفرینید و ای حاجیان مسلمان که در مراسم حج با رجم شیطان از خدا اجر می گیرید بدانید که شما با این کار به مقدسات عده ای توهین می کنید.
یهودیان بر این باورند که قوم برگزیده خدای خود یهوه هستند و بهش مال انهاست. مسیحیان تنها ایمان آورندگان به مسیح را بهشتی و بقیه را جهنمی می دانند.مسلمانان هم شیعیان عقیده دارند غیر از شیعه دیگر مردمان کافر هستند و در جهنم خدا خواهند سوخت. بهاالله هم بیش از ۱۰۰سال است که ادعا می کند بقیه ادیان از رده خارج شده اند و همه باید بهایی شوند .
با توجه به این مختصر در بین این چند هزار آیین و باور حق با کیست؟ و آیا این عقاید متضاد و متنافر و سست مایه معتبر و محترمند و نباید به این همه سخافت ایراد گرفت؟
پاسخ این است که هیچ دین و آیینی محترم و مقدس نیست. و مجموعه آنان خرافات و پنداری دروغ هستند.
هیچ عقیده ای محترم نیست. از زمان فیثاغورس و پیشتر از آن هم تا کنون هزاران عقیده فلسفی و از دوره ابراهیم صدها آیین دینی بیان شده است و هر یک مدتی بعد توسط فیلسوف و یا پیامبر بعدی نفی گشته است و قلم بطلان خورده است. حتی در علوم نیز نظریه یجاذبه نیوتون که مدتها فیزیک را تحت الشعاع خود قرار داده بود اکنون به وسیله فرضیه کوانتوم از میدان دانش و فلسفه رخت بربسته است. بنابراین آنچه محترم است انسان تجریدی و صاحب عقیده است و نه عقاید گوناگون انسان. آری نباید آدمی را آزار داد نباید او را در بند کرد و به شخصیتش اهانت کرد و نباید به خاطر عقیده اش او را کشت. یعنی آدمی محترم است نه نوع باور آن. و به قول سعدی(تن آدمی شریف است)
به صرف آنکه فلان کس و یا فلان گروه و قوم چنان باوری دارند نمی توان منکر حقیقت شد و خرد را پایمال کرد منطق را کشت از انتقاد هراسید سخن را در بند کرد و مانع تلاش منتقدین و مصلحین و خردگرایان جوامع گردید.
اصل بنیاد ادیان برخلاف دانش و شعور و خرد است. وقتی در فلسفه ادیان و کتابهای آسمانی خلقت انسان دربست یک یاوه است و بر پایه ی ساخت مجسمه ای از گل و دمیدن روح در آن برسی و تحلیل و باور می شود مسلما بیست و چها جلد کتاب بحارالانوار آخوند ابلهی بنام ملا باقر مجلسی باید بوجود آید.
وقتی به روایت ادیان زمین ساکن است و آسمان سقفی است که مشتی پولک شبنما برآن ریخته شده است باید کتاب حلیت المتقین نوشته شود و باید هر آخوندی برای رسیدن به اجتهاد مزخرفات و لاطائلاتی را به صورت پایان نامه ی تحصیلات و با کپی برداری از چرندیات مجلسی ها به اسم رساله برای تحمیق عوام به چاپ سپارند. در حیطه ی پندارهای بی ماخذ باید پیغمبر سازی رواج گیرد و حتی در اواخر قرن نوزدهم نیز میرزا بهاء پیغمبر شود. آری اصل خرافات همان گفته های سست و بی ماخذ کتابهای آسمانی است که هزاران کتاب شبیه را بوجود آورده است.
آیا شفاعتی از سوی امامان پذیرفته است یا خیر؟
یک شیعه برای دو در خواست به امام زاده یا حرم امامان می رود:
۱-شفا گرفتن
۲-شفاعت کردن در آخرت
شفا گرفتن بحثی است که در آینده به آن می پردازیم.و امام شفاعت کردن این امامان
در قرآن صریحا امده است هیچ شفاعتی از سوی هر شخصی چه امام یا دیگر انسانها پذیرفته نمی شود و گناه های کسی بر دوش دیگران نمی باشد.
یعنی اگر انسانی بمیرد و ما برای آن شخص دعا یا قرآن بخوانیم بر کم یا زیاد شده گناهان آن شخص تاثیری ندارد. و در مورد شفاعت کرد قرآن هرگونه شفاعت را از طرف امامان یا اشخاص پاک یا غیره را رد می کند. و هیچ پارتی را قبول ندارد.
پس یاران ارجمند من تا ما قرآن را به زبانی که میفهمیم نخوانیم هر آخوند کثیفی مطلبی که می گوید را با جان و دل قبول می کنیم . هدف آخوند نخواندن قرآن است چون اگر کسی قرآن را بخواند از مطالبی که آخوندها به بازار تبدیل کردند مطلع می شود و کار و کاسبی آنها تخته می شود.
در سوره های
انعام۱۶۴نحل۱۱۱زمر۷دخان۴۱زلزال۷-۸مدثر۴۸فاطر۱۸
می خوانید نه شفاعت کسی قبول است نه دعا و امرزش کسی و هیچ کس هم بار گناه کسی دیگر را به دوش نخواهد کشید.
حالا خود دانید اگر دوست دارید به حرم یا امام زاده بروید و پولی که با زحمت بدست آورده اید به حلقوم اخوندهای خونخوار بریزید و چراغ خرد را در مغزتان خاموش کنید.
۱-شفا گرفتن
۲-شفاعت کردن در آخرت
شفا گرفتن بحثی است که در آینده به آن می پردازیم.و امام شفاعت کردن این امامان
در قرآن صریحا امده است هیچ شفاعتی از سوی هر شخصی چه امام یا دیگر انسانها پذیرفته نمی شود و گناه های کسی بر دوش دیگران نمی باشد.
یعنی اگر انسانی بمیرد و ما برای آن شخص دعا یا قرآن بخوانیم بر کم یا زیاد شده گناهان آن شخص تاثیری ندارد. و در مورد شفاعت کرد قرآن هرگونه شفاعت را از طرف امامان یا اشخاص پاک یا غیره را رد می کند. و هیچ پارتی را قبول ندارد.
پس یاران ارجمند من تا ما قرآن را به زبانی که میفهمیم نخوانیم هر آخوند کثیفی مطلبی که می گوید را با جان و دل قبول می کنیم . هدف آخوند نخواندن قرآن است چون اگر کسی قرآن را بخواند از مطالبی که آخوندها به بازار تبدیل کردند مطلع می شود و کار و کاسبی آنها تخته می شود.
در سوره های
انعام۱۶۴نحل۱۱۱زمر۷دخان۴۱زلزال۷-۸مدثر۴۸فاطر۱۸
می خوانید نه شفاعت کسی قبول است نه دعا و امرزش کسی و هیچ کس هم بار گناه کسی دیگر را به دوش نخواهد کشید.
حالا خود دانید اگر دوست دارید به حرم یا امام زاده بروید و پولی که با زحمت بدست آورده اید به حلقوم اخوندهای خونخوار بریزید و چراغ خرد را در مغزتان خاموش کنید.
رابطه پول با دین
*موسی ۸ سال مزدور پدر زنش بود و حتی کلمه ان شاالله را بلد بود؟!!!!قصص۲۷
*اگر مادر و پدر کاری کنند که بچه شان بجای خدا کسی دیگر را قبول کند از مادر و پدر نباید اطاعت کرد.عنکبوت۸
*تمام زنانی که در جنگ اسیر شدند و فامیلهای محمد بر محمد محرم هستند و محمد می تواند با آنها سکس کند؟!!!!احزاب۵۰
*محمد لازم نبود نوبت همخوابگی را با همسران و کنیزان خود رعایت کند؟!!!!احزاب۵۱
*بدون اجازه محمد وارد خانه او نشوید و غذا نخورید حرف مفد نزنید و زود پراکنده شوید؟!!!احزاب۵۳
*کشتن دشمنان محمد سنت خدا است؟!!!!احزاب۶۱
*انسانها ذاتا ستمکار و کافر نعمت آفریده شده اند؟!!!!!ابراهیم۳۴
*سلمان فارسی قرآن را به محمد می گفت؟!!!!!نحل۱۰۳
*اگر خانواده ای مسلمان نیستند و بچه آنها مسلمان شد بچه باید به خانواده اش پشت کند و اگر نکرد گناهکار است؟!!!توبه۲۳
*برای نزدیک شدن به خدا و دعای پیامبر باید پول داد؟!!!!توبه۹۹*برای پاک شدن گناهان پول باید داد؟!!!توبه۱۰۳
*جان ومال مسلمانان در ازای بهشت خریداری شده است؟!!!!توبه۱۱۱
*کشتی به فرمان خدا بروی آبها حرکت می کند؟!!!حج۶۵
*قبل از صحبت با پیامبر باید پول داد؟!!!!مجادله۱۲
*انسان در راه خدا زجر می کشد؟!!!!نشقاق۶
شیطان را خدا می فرستد تا انسانها را گمراه کند و اگر انسان گمراه شود جای آن در جهنم است؟!!!!اسراء۶۱تا۶۳
*اگر مادر و پدر کاری کنند که بچه شان بجای خدا کسی دیگر را قبول کند از مادر و پدر نباید اطاعت کرد.عنکبوت۸
*تمام زنانی که در جنگ اسیر شدند و فامیلهای محمد بر محمد محرم هستند و محمد می تواند با آنها سکس کند؟!!!!احزاب۵۰
*محمد لازم نبود نوبت همخوابگی را با همسران و کنیزان خود رعایت کند؟!!!!احزاب۵۱
*بدون اجازه محمد وارد خانه او نشوید و غذا نخورید حرف مفد نزنید و زود پراکنده شوید؟!!!احزاب۵۳
*کشتن دشمنان محمد سنت خدا است؟!!!!احزاب۶۱
*انسانها ذاتا ستمکار و کافر نعمت آفریده شده اند؟!!!!!ابراهیم۳۴
*سلمان فارسی قرآن را به محمد می گفت؟!!!!!نحل۱۰۳
*اگر خانواده ای مسلمان نیستند و بچه آنها مسلمان شد بچه باید به خانواده اش پشت کند و اگر نکرد گناهکار است؟!!!توبه۲۳
*برای نزدیک شدن به خدا و دعای پیامبر باید پول داد؟!!!!توبه۹۹*برای پاک شدن گناهان پول باید داد؟!!!توبه۱۰۳
*جان ومال مسلمانان در ازای بهشت خریداری شده است؟!!!!توبه۱۱۱
*کشتی به فرمان خدا بروی آبها حرکت می کند؟!!!حج۶۵
*قبل از صحبت با پیامبر باید پول داد؟!!!!مجادله۱۲
*انسان در راه خدا زجر می کشد؟!!!!نشقاق۶
شیطان را خدا می فرستد تا انسانها را گمراه کند و اگر انسان گمراه شود جای آن در جهنم است؟!!!!اسراء۶۱تا۶۳
شما جواب دهید
۱-هابیل و قابیل دو فرزند آدم و حوا بودند که یکی از آنها به دست دیگری کشته شد حالا آن یکنفر باقی مانده با چه دختری ازدواج کرد و بچه دار شد؟
۲-مگر آسمان به زمین می آید که گفته شده ما آسمان را نگه داشتیم؟حج۶۵
۳-ما به آسمان رسیدیم؟آسمان کجاست و آیا ته دارد؟جن۸
۴-علم قیامت در نزد خداست و کسی از وقوع آن خبر ندارد. پس این آخوندها از کجا می دانند که قیامت زمانی می آید که امام زمان بیاید؟فصلت۴۷
۵-خدا آسمان را نگه می دارد تا به روی زمین نیافتد و اگر بیافتد کسی نمی تواند آسمان را نگه دارد؟فاطر۴۱
۲-مگر آسمان به زمین می آید که گفته شده ما آسمان را نگه داشتیم؟حج۶۵
۳-ما به آسمان رسیدیم؟آسمان کجاست و آیا ته دارد؟جن۸
۴-علم قیامت در نزد خداست و کسی از وقوع آن خبر ندارد. پس این آخوندها از کجا می دانند که قیامت زمانی می آید که امام زمان بیاید؟فصلت۴۷
۵-خدا آسمان را نگه می دارد تا به روی زمین نیافتد و اگر بیافتد کسی نمی تواند آسمان را نگه دارد؟فاطر۴۱
آیا براستی انسان اشرف مخلوقات است؟
اگر نگاهی کلی به تاریخ بشریت بیاندازیم بشر جنگهایی که در راه خدا و دین انجام داده و بعضی پادشاهان برای کشور گشایی چقدر انسان بیگناه را کشتند و می کشند؟
انسان از گذشته خود تقریبا بی خبر است و از آینده که اصلا با خبر نیست.
۹۵٪ از کهکشان را بی اطلاع است.
انسان هنوز از اخلاقات و خوی خود خبر ندارد و نمی تواند کنترل کند.
از خیلی از مریضیها نمی تواند جلوگیری کند و قابل درمان نیستند.
انسان برای گذر از محلی به محل دیگر باید وقت و هزینه کند.
تمامی گفته شده های بالا برعکسش برای فرشتگان از جمله شیطان صدق می کند.
حالا بگوید چرا انسان اشرف مخلوقات است؟
انسان از گذشته خود تقریبا بی خبر است و از آینده که اصلا با خبر نیست.
۹۵٪ از کهکشان را بی اطلاع است.
انسان هنوز از اخلاقات و خوی خود خبر ندارد و نمی تواند کنترل کند.
از خیلی از مریضیها نمی تواند جلوگیری کند و قابل درمان نیستند.
انسان برای گذر از محلی به محل دیگر باید وقت و هزینه کند.
تمامی گفته شده های بالا برعکسش برای فرشتگان از جمله شیطان صدق می کند.
حالا بگوید چرا انسان اشرف مخلوقات است؟
خدای اسلام را بهتر بشناسیم
وقتی خدا آدم و حوا را خلق کرد به تمام فرشتگان گفت سجده کنید(هرچند لفظ سجده هیچ جایی خوب نمی باشد) همه سجده کردند جز ابلیس یا همان شیطان خودمان و خدا شیطان یا ابلیس را از بهشت بیرون راند :اعراف۱۳-۱۸
حالا با خرد و کمی اندیشه بگوید چطور شیطان مجدد وارد بهشت می شود و آدم و حوا را گول می زند؟اعراف۱۹-۲۰
اگر هم خودش را به شکل حیوانی درآورده باشد نادانی خدا از عدم وجود حیوان ثابت می شود
*****************
انسانها وقتی بدانند چیزی که می خرند یا می فروشند یا درست می کنند به ضرر خود و جامعه و حتی کشور باشد درست می کنند؟در جواب باید گفت خیر
چطور خدا نمی دانست وقتی شیطان را درست می کند از فرمان خدا سرپیچی می کند و در ادامه با خدا شرط بندی می کند که تا آخر دنیا انسانها را گمراه کند؟
****************
در تمامی ادیان خدایانی وجود دارد.
به عنوان مثال در دین یهود یهوه خدا است در دین مسیحیت پدر آسمانی یا عیسی مسیح خدا است در زرتشت اهورا مزدا خداست و در اسلام الله خداست.
در سوره یونس آیه۱۰۶ خدای اسلام می گوید من هیچ خدایی را جز الله قبول ندارم و اگر کسی غیر از الله را پرستش کند در جهنم جا دارد؟.
این آیه نشانگر اینست که هیچ دینی یا ایینی نزد خدای اسلام مورد قبول نمی باشد چون الله فقط در اسلام است.
***************
تمام اتفاقات دنیا در کره زمین مانند زلزله سیل جنگ قتا آتش سوزی تصادفات غرق شده انسانها ناقص بدنیا آمدن کودکان کم خونی به خواست خدای دانا و توانا و بخشنده و مهربان اتفاق می افتد.
باید به این خدا گفت چرا؟
در سوره فصلت آیه ۴۷ خدا می گوید هر اتفاقی که در دنیا می افتد بخواست من است و حتی بدون اجازه او برگی از درخت بروی زمین نمی افتد.
حالا با خرد و کمی اندیشه بگوید چطور شیطان مجدد وارد بهشت می شود و آدم و حوا را گول می زند؟اعراف۱۹-۲۰
اگر هم خودش را به شکل حیوانی درآورده باشد نادانی خدا از عدم وجود حیوان ثابت می شود
*****************
انسانها وقتی بدانند چیزی که می خرند یا می فروشند یا درست می کنند به ضرر خود و جامعه و حتی کشور باشد درست می کنند؟در جواب باید گفت خیر
چطور خدا نمی دانست وقتی شیطان را درست می کند از فرمان خدا سرپیچی می کند و در ادامه با خدا شرط بندی می کند که تا آخر دنیا انسانها را گمراه کند؟
****************
در تمامی ادیان خدایانی وجود دارد.
به عنوان مثال در دین یهود یهوه خدا است در دین مسیحیت پدر آسمانی یا عیسی مسیح خدا است در زرتشت اهورا مزدا خداست و در اسلام الله خداست.
در سوره یونس آیه۱۰۶ خدای اسلام می گوید من هیچ خدایی را جز الله قبول ندارم و اگر کسی غیر از الله را پرستش کند در جهنم جا دارد؟.
این آیه نشانگر اینست که هیچ دینی یا ایینی نزد خدای اسلام مورد قبول نمی باشد چون الله فقط در اسلام است.
***************
تمام اتفاقات دنیا در کره زمین مانند زلزله سیل جنگ قتا آتش سوزی تصادفات غرق شده انسانها ناقص بدنیا آمدن کودکان کم خونی به خواست خدای دانا و توانا و بخشنده و مهربان اتفاق می افتد.
باید به این خدا گفت چرا؟
در سوره فصلت آیه ۴۷ خدا می گوید هر اتفاقی که در دنیا می افتد بخواست من است و حتی بدون اجازه او برگی از درخت بروی زمین نمی افتد.
احادیث در اسلام
قرآن قانون اساسی اسلام و کتب مقدس مسلمانان است و تمام عقاید مسلمانان و اصول و احکام مسلمانان از قرآن سرچشمه می گیرد.
بعد از قرآن احادیث و سنت قرار دارد و در واقع تکمیل کننده اصول و احکام قرآن بشمار می آید.
حدیث در لغت به معنی سخن نو یا عقیده و اندیشه یا خبر و حکایت می دهد. در فقه اسلامی حدیث خود یک علم جداگانه ای دارد.حدیث بر دو نوع است حدیث قدسی و حدیث نبوی:
۱-حدیث قدسی که حدیث الهی نامیده می شود عبارت است از حدیثی که شامل سخنان خدا نه گفتار محمد باشد.
۲-حدیث نبوی به گفتار و یا اندسته از کرداری که محمد آنها را پذیرش و تصویب کرده است گفته می شود.
حدیث پس از قرآن برای مسلمانان واجب و لازم است و هر مسلمانی بدون چون و چرا باید مانند دستورها و موازین قرآن به انها عمل کند.
در دین اسلام صدها هزار حدیث گوناگون وجود دارد که بقول مسلمانان اعتبار بسیاری از آنها مورد تردید است.
امام بخاری که نام اصلی آن محمد بن اسماعیل بن المغیره البخاری بوده در ۱۳ شوال۱۹۴هجری قمری در خراسان زایش یافته و معتبرترین احادیث اسلامی است که شمار انها به۷۲۷۵حدیث می رسد که از بین دهها هزار حدیث بیرون کشیده و انها را در ۹جلد به نگارش رسانیده است. تمام علما و فقهای اسلامی در سراسر جهان بدون استثنا درستی و اعتبار احادیثی که صحیح البخاری استخراج کرده است را تایید می کنند.
گفته شده است صحیح البخاری بیش از سیصدهزار حدیث جمع اوری کرد و دویست هزار انها را به حافظه اش سپرده است و آنگاه از شمار دویست هزار حدیث یاد شده که به حافظه سپرده ۷۲۷۵ شمار آنها را که در اعتبار و درستی آنها هیچ شک و تردیدی وجود ندارد گزینش کرد.
با توجه به آنچه در بالا گفته شده و اعتبار و درستی این احادیث که در ۹ جلد صحیح البخاری شاهکار خود را جمع آوری کرده اکنون به شرح گلچینی از این احادیث یاد شده می پردازیم:
*الله از آنهایی که از پیامبرش پرسش می کنند نفرت دارد.۹۵۱ج۳
*قتل نفس جزیی از عبادت الله بشمار می آید.۱۷۳ج۲
*پیامبر الله در ارتکاب جنایت آزاد است.۷۲ج۳
*الله از قتل و خونریزی بندگانش خشنود می شود.۶۸۷ج۳
*محمد فردی بسیار خرافاتی بود.۱۴۴ج۱
*برگ سبز درخت خرما در کاهش عذاب بدکاران موثر است.۱۶۲ج۱
*برگ خشک شده درخت خرما در مجازات فرد گناهکار موثر است.۲۱۵بخش۵۷ج۱
*موشها یهودیهای مسخ شده هستند.۵۲۴ج۴
*محمد از راه تصور و خیال با همسرانش عمل جنسی انجام می داد.۶۶۰ج۷
*محمد موهایش را با حنا رنگ می کرد و موهایش همیشه پر از شپش بود.۱۶۷ج۱
*قدرت جنسی محمد با سی مرد برابری می کرد.۲۶۸ج۱
*نشانه های پیامبری محمد غده بین شانه هایش بود.۱۸۹ج۱و۷۴۱ج۴
*محمد در گوشهایش صدای زنگ احساس می کرد.۲ج۱و۴۳۸ج۴
*قلب محمد همیشه تپش داشت و تند می زد.۳ج۱
*محمد گاهی اوقات ناگهان به زمین می خورد و دراز می کشید.۱۶ج۲
*محمد گاهی اوقات به زمین می خورد و می گفت مرا با پتو بپوشانید.۴۴۷-۴۴۸-۴۶۸-۴۸۱ج۶
*هنگامی که محمد به زمین می خورد لبانش شروع به لرزیدن می کرد.۴ج۱
*محمد صداهایی می شنید و چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند.۲-۳ج۱و۴۵۸-۴۶۱ج۴
*محمد بسیار عرق می کرد و بیشتر اوقات عرق از بدنش سرازیر می شد.۵۴۴ج۲
*محمد گاهی اوقات مانند شتر خرناس می کشید.۱۷ج۳
*محمد عادت داشت موقع وعظ کردن به درختی خرما تکیه می کرد و بعدها برای محمد منبری ساختند و آن درخت برای همین مساله گریه می کرد.۴۱ج۲و۷۸۳ج۴
*از سر انگشتان محمد دریای آب سرازیر می شد.۱۷۰-۱۹۴ج۱
*غذا در داخل دهان محمد فریاد الله اکبر سر می داد.۷۷۹ج۴
*گور به فرمان محمد از پذیرفتن مرده خودداری نمود.۸۱۴ج۴
*آب دهان محمد یک چاه خشک را پر آب نمود.۷۷۷ج۴و۴۷۱-۲۷۲ج۴
*آب دهان محمد برای کلیه بیماریها درمان بود.۱۹۲ج۴و۵۱ج۵
*محمد بوسیله قرائت قرآن و آب دهانش بیماریها را شفا می داد.۶۳۷تا۶۴۲ج۷
*چون زنان کم هوشتر و بیدینتر از مردان هستند باید به آتش دوزخ سوخته شوند. ۲۸-۳۰۱ج۱
*سنگهای کوچه های مدینه به محمد سلام می کردند.صفحه۶پیشگفتار جلد۱
*محمد بوسیله خواندن قرآن کره ماه را به دو نیم تقسیم کرد.۸۳۰تا۸۳۲ج۴
*پیروان محمد آب دهان او را به سر و صورت و بدن خود می مالیدن.۸۹۱ج۳
*شیطان در گوشهای افرادی که برای نماز بیدار نشوند ادرار می کند.۲۴۵ج۳
*دزدان و زناکاران به شرط پرستش الله به بهشت خواهند رفت.۴۴۵ج۴
*عثمان در هنگام تدوین قرآن تضادهای آنرا از بین برد.۵۱۰ج۶
*مجازات آنهایی که اسلام را ترک می کنند مرگ است.۴۹۰ج۶
*سبب گریه طفل در هنگام تولد لمس شدن بوسیله شیطان است.۶۴۰ج۴
*هرکس الله و محمد را نپرستد و به آنها صدقه اجباری ندهد جان و مالش در امن نخواهد بود.۲۴ج۱
*یک فرد مسلمان برای کشتن یک انسان کافر مجازات نخواهد شد.۲۸۳ج۴
*دلیل سوخته شده زنان به آتش جهنم و نابرابری آنها در شهادت و ارث کمبود عقل و ایمان آنهاست.۵۴۱ج۲و۸۲۶ج۳و۱۰ج۴
*محمد برای برخی از بیماریها آشامیدن شیر و ادرار شتر تجویز می کرد.۲۳۴ج۱
*برای ادرار کردن باید روی دو آجر به سمت بیت المقدس نشست.فتح البخاری ج۱ص۲۵۸و۱۴۴-۱۴۷-۱۵۰-۱۵۱ج۱صحیح البخاری
*آشامیدن چای آلوده به مگس عیب و مانعی ندارد.۵۳۷ج۴
*فرشته وارد خانه ای که سگ باشد نخواهد شد.۵۳۹ج۴
*هرکی سگی یافت باید آنرا بکشد.۵۴۰ج۴
*هرگاه در هنگام بچه دار شدن مادر زودتر ارضا شود بچه شبیه مادر و اگر پدر زودتر ارضا بشود بچه شبیه پدر می شود.۵۴۶ج۴
*جن و ارواح از فضولات و استخوانهای حیوانات تغذیه می کنند.۲۰۰ج۵
*شیطان شبها در بینی افراد منزل می کنند.۵۱۶ج۴
*تب از آتش دوزخ می آید.۴۸۳-۴۸۶ج۴
حال خودتان قضاوت کنید که علم و خرد در چه مرحله ای بود در ۱۴۰۰ سال پیش عربستان و در همان زمان در ایران چه نوع زندگی و علمی بود.
که یزدان اگر ما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم
بعد از قرآن احادیث و سنت قرار دارد و در واقع تکمیل کننده اصول و احکام قرآن بشمار می آید.
حدیث در لغت به معنی سخن نو یا عقیده و اندیشه یا خبر و حکایت می دهد. در فقه اسلامی حدیث خود یک علم جداگانه ای دارد.حدیث بر دو نوع است حدیث قدسی و حدیث نبوی:
۱-حدیث قدسی که حدیث الهی نامیده می شود عبارت است از حدیثی که شامل سخنان خدا نه گفتار محمد باشد.
۲-حدیث نبوی به گفتار و یا اندسته از کرداری که محمد آنها را پذیرش و تصویب کرده است گفته می شود.
حدیث پس از قرآن برای مسلمانان واجب و لازم است و هر مسلمانی بدون چون و چرا باید مانند دستورها و موازین قرآن به انها عمل کند.
در دین اسلام صدها هزار حدیث گوناگون وجود دارد که بقول مسلمانان اعتبار بسیاری از آنها مورد تردید است.
امام بخاری که نام اصلی آن محمد بن اسماعیل بن المغیره البخاری بوده در ۱۳ شوال۱۹۴هجری قمری در خراسان زایش یافته و معتبرترین احادیث اسلامی است که شمار انها به۷۲۷۵حدیث می رسد که از بین دهها هزار حدیث بیرون کشیده و انها را در ۹جلد به نگارش رسانیده است. تمام علما و فقهای اسلامی در سراسر جهان بدون استثنا درستی و اعتبار احادیثی که صحیح البخاری استخراج کرده است را تایید می کنند.
گفته شده است صحیح البخاری بیش از سیصدهزار حدیث جمع اوری کرد و دویست هزار انها را به حافظه اش سپرده است و آنگاه از شمار دویست هزار حدیث یاد شده که به حافظه سپرده ۷۲۷۵ شمار آنها را که در اعتبار و درستی آنها هیچ شک و تردیدی وجود ندارد گزینش کرد.
با توجه به آنچه در بالا گفته شده و اعتبار و درستی این احادیث که در ۹ جلد صحیح البخاری شاهکار خود را جمع آوری کرده اکنون به شرح گلچینی از این احادیث یاد شده می پردازیم:
*الله از آنهایی که از پیامبرش پرسش می کنند نفرت دارد.۹۵۱ج۳
*قتل نفس جزیی از عبادت الله بشمار می آید.۱۷۳ج۲
*پیامبر الله در ارتکاب جنایت آزاد است.۷۲ج۳
*الله از قتل و خونریزی بندگانش خشنود می شود.۶۸۷ج۳
*محمد فردی بسیار خرافاتی بود.۱۴۴ج۱
*برگ سبز درخت خرما در کاهش عذاب بدکاران موثر است.۱۶۲ج۱
*برگ خشک شده درخت خرما در مجازات فرد گناهکار موثر است.۲۱۵بخش۵۷ج۱
*موشها یهودیهای مسخ شده هستند.۵۲۴ج۴
*محمد از راه تصور و خیال با همسرانش عمل جنسی انجام می داد.۶۶۰ج۷
*محمد موهایش را با حنا رنگ می کرد و موهایش همیشه پر از شپش بود.۱۶۷ج۱
*قدرت جنسی محمد با سی مرد برابری می کرد.۲۶۸ج۱
*نشانه های پیامبری محمد غده بین شانه هایش بود.۱۸۹ج۱و۷۴۱ج۴
*محمد در گوشهایش صدای زنگ احساس می کرد.۲ج۱و۴۳۸ج۴
*قلب محمد همیشه تپش داشت و تند می زد.۳ج۱
*محمد گاهی اوقات ناگهان به زمین می خورد و دراز می کشید.۱۶ج۲
*محمد گاهی اوقات به زمین می خورد و می گفت مرا با پتو بپوشانید.۴۴۷-۴۴۸-۴۶۸-۴۸۱ج۶
*هنگامی که محمد به زمین می خورد لبانش شروع به لرزیدن می کرد.۴ج۱
*محمد صداهایی می شنید و چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند.۲-۳ج۱و۴۵۸-۴۶۱ج۴
*محمد بسیار عرق می کرد و بیشتر اوقات عرق از بدنش سرازیر می شد.۵۴۴ج۲
*محمد گاهی اوقات مانند شتر خرناس می کشید.۱۷ج۳
*محمد عادت داشت موقع وعظ کردن به درختی خرما تکیه می کرد و بعدها برای محمد منبری ساختند و آن درخت برای همین مساله گریه می کرد.۴۱ج۲و۷۸۳ج۴
*از سر انگشتان محمد دریای آب سرازیر می شد.۱۷۰-۱۹۴ج۱
*غذا در داخل دهان محمد فریاد الله اکبر سر می داد.۷۷۹ج۴
*گور به فرمان محمد از پذیرفتن مرده خودداری نمود.۸۱۴ج۴
*آب دهان محمد یک چاه خشک را پر آب نمود.۷۷۷ج۴و۴۷۱-۲۷۲ج۴
*آب دهان محمد برای کلیه بیماریها درمان بود.۱۹۲ج۴و۵۱ج۵
*محمد بوسیله قرائت قرآن و آب دهانش بیماریها را شفا می داد.۶۳۷تا۶۴۲ج۷
*چون زنان کم هوشتر و بیدینتر از مردان هستند باید به آتش دوزخ سوخته شوند. ۲۸-۳۰۱ج۱
*سنگهای کوچه های مدینه به محمد سلام می کردند.صفحه۶پیشگفتار جلد۱
*محمد بوسیله خواندن قرآن کره ماه را به دو نیم تقسیم کرد.۸۳۰تا۸۳۲ج۴
*پیروان محمد آب دهان او را به سر و صورت و بدن خود می مالیدن.۸۹۱ج۳
*شیطان در گوشهای افرادی که برای نماز بیدار نشوند ادرار می کند.۲۴۵ج۳
*دزدان و زناکاران به شرط پرستش الله به بهشت خواهند رفت.۴۴۵ج۴
*عثمان در هنگام تدوین قرآن تضادهای آنرا از بین برد.۵۱۰ج۶
*مجازات آنهایی که اسلام را ترک می کنند مرگ است.۴۹۰ج۶
*سبب گریه طفل در هنگام تولد لمس شدن بوسیله شیطان است.۶۴۰ج۴
*هرکس الله و محمد را نپرستد و به آنها صدقه اجباری ندهد جان و مالش در امن نخواهد بود.۲۴ج۱
*یک فرد مسلمان برای کشتن یک انسان کافر مجازات نخواهد شد.۲۸۳ج۴
*دلیل سوخته شده زنان به آتش جهنم و نابرابری آنها در شهادت و ارث کمبود عقل و ایمان آنهاست.۵۴۱ج۲و۸۲۶ج۳و۱۰ج۴
*محمد برای برخی از بیماریها آشامیدن شیر و ادرار شتر تجویز می کرد.۲۳۴ج۱
*برای ادرار کردن باید روی دو آجر به سمت بیت المقدس نشست.فتح البخاری ج۱ص۲۵۸و۱۴۴-۱۴۷-۱۵۰-۱۵۱ج۱صحیح البخاری
*آشامیدن چای آلوده به مگس عیب و مانعی ندارد.۵۳۷ج۴
*فرشته وارد خانه ای که سگ باشد نخواهد شد.۵۳۹ج۴
*هرکی سگی یافت باید آنرا بکشد.۵۴۰ج۴
*هرگاه در هنگام بچه دار شدن مادر زودتر ارضا شود بچه شبیه مادر و اگر پدر زودتر ارضا بشود بچه شبیه پدر می شود.۵۴۶ج۴
*جن و ارواح از فضولات و استخوانهای حیوانات تغذیه می کنند.۲۰۰ج۵
*شیطان شبها در بینی افراد منزل می کنند.۵۱۶ج۴
*تب از آتش دوزخ می آید.۴۸۳-۴۸۶ج۴
حال خودتان قضاوت کنید که علم و خرد در چه مرحله ای بود در ۱۴۰۰ سال پیش عربستان و در همان زمان در ایران چه نوع زندگی و علمی بود.
که یزدان اگر ما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم
خدا کیست؟
خدا ما را ازین الله و اهریمن رها سازد یقین اهریمن و الله همدستند حافظ جان
همان اهریمنست الله در این شک ندارم گواهم ایزد و ایرانیان هستند حافظ جان
خدا کی جان و نان با شرط ایمان می دهد کس را چرا الهیان این را ندانستند حافظ جان
مهدی اخوان ثالث خراسانی
مذهب مجموعه ای از خرافاتی است که ما را از استعدادهای مغزی و نیروهای خرد و درایت خالی می کند.
خبر داری ای شیخ دانا خداناشناسم خداناشناس
خدایی که بی مزد مدح و ثنا نگردد به کار کسی چاره
خدا نیست بیچاره ورنه چرا به مدح و ثنای تو دارد نیاز
نه پنهان نه سر بسته گویم سخن خدا نیست این جانور اژدهاست
مرنج از من ای شیخ دانا که من خداناشناسم اگر این خداست
علی اکبر سیرجانی
همان اهریمنست الله در این شک ندارم گواهم ایزد و ایرانیان هستند حافظ جان
خدا کی جان و نان با شرط ایمان می دهد کس را چرا الهیان این را ندانستند حافظ جان
مهدی اخوان ثالث خراسانی
مذهب مجموعه ای از خرافاتی است که ما را از استعدادهای مغزی و نیروهای خرد و درایت خالی می کند.
خبر داری ای شیخ دانا خداناشناسم خداناشناس
خدایی که بی مزد مدح و ثنا نگردد به کار کسی چاره
خدا نیست بیچاره ورنه چرا به مدح و ثنای تو دارد نیاز
نه پنهان نه سر بسته گویم سخن خدا نیست این جانور اژدهاست
مرنج از من ای شیخ دانا که من خداناشناسم اگر این خداست
علی اکبر سیرجانی
مسیح وجود خارجی نداشته است
با آنکه کلیسای کاتولیک میان همه انجیلهای متعدد تنها چهار انجیل متی لوقا مرقس و یوحنا را به رسمیت شناخته است میان این انجیلها نیز نه تنها هماهنگی کامل وجود ندارد بلکه حتی ضدونقیص ها و خلاف گویی های چنان آشکاری و جود دارد که غالبا اعتبار همه آنها را در برابر علامت سوال قرار می دهد.
به گفته گ.ونیکس از مطالب انجیلها تا کنون هشتاد هزار برداشت و تفسیر مختلف به ما رسیده است. آیا کسی هست که با اطمینان به ما بگوید کدامیک از اینها را باید وحی خداوند دانست و کدامیک را نظریات انسانیان بدانیم؟
معروفترین این تناقضات که غالبا بدان اشاره می شود شجره نامه عیسی در دو انجیل متی و لوقا است که در اولی نسبت عیسی با ۲۸واسطه به داوود پیغمبر می رسد و در صورتی که این نسبت نامه در انجیل دوم ۵۵ واسطه یعنی سیزده واسطه بیشتر را میان عیسی و ابراهیم شامل می شود . از آن مهمتر هویت این واسطه ها بکلی با یکدیگر تفاوت دارند در انجیل متی عیسی پسر یوسف/پسر یعقوب/پسرمتان/پسرایلعازار/پسر ایلیهو و...... معرفی شده اند و در انجیل لوقا همین عیسی پسر یوسف/پسر هالی/پیر بن متات/ پسر لاوی/ پسر ملکی/ پسر نیا و...... گفته شده است. بطوریکه می توان تصور کرد که اصولا از دو عیسی مختلف سخن در میان است.
از طرف دیگر در این دو شجره نامه عیسی از راه یوسف شوهر مریم از داوود و ابراهیم نسبت می برد در صورتی که خود انجیل متی مدعی است که مریم در هنگام باردار شدن باکره بوده است و رابطه زناشویی با شوهرش نداشته است.
در سه انجیل متی و مرقس و لوقا دوران فعالیت مذهبی عیسی به تفاوت از چند ماه تا یکسال تعیین شده در صورتی که در انجیل یوحنا این مدت بیش از سه سال به حساب آمده است به نوشته انجیل عیسی سه بار به اورشلیم آمده است و جمعا هفت بار معجزه کرده است در صورتی که به روایت سه انجیل دیگر وی تنها یکبار به اورشلیم سفر کرده است و در این مدت بیش بیست بار معجزه داشته است. در انجیل لوقا تصریح شده است که عیسی ۲ روز پس از مرگ به آسمان رفت و در جای دیگر تورات بخش کتاب اعمال رسولان صعود آنرا پس از چهل روز تعیین کرده است و در دو انجیل دیگر متی و یوحنا اصولا ذکری از صعود عیسی به میان نیامده است در مورد ظهور عیسی به حواریون خود پس از مرگ انجیل متی این محل را جلیله می داند و در انجیل لوقا یهودا و انجیل یوحنا طبریه می گویند.
به مسیح بودن عیسی که سنگ زیر بنای آیین مسیحیت است تنها در یکی از انجیل های چهار گانه اشاره شده است سه انجیل دیگر هیچ کدام چنین سخنی از جانب عیسی منتقل نمی کنند به اصل بنیادی دیگر آیین مسیحیت که عیسی پسر خداست نه از جانب خود عیسی در انجیل ها اشاره شده و نه از جانب حواریون او. بلکه طبق یک روایت مجعول این عنوان پس از مرگ او شخصی گفته است حقا که او پسر خدا بود.
از بزرگترین معجزه عیسی یعنی زنده کردن مرده(زنده شدن ایلعازار بدست عیسی در چهار روز پس از مرگ او.) تنها در یک انجیل سخن رفته و در سه انجیل دیگر اصولا چنین معجزه ای مطرح نشده است.
مسئله تثلیث مسیحی یعنی ترکیب پدر پسر(خدا و عیسی)و روح القدس به نوبه خود در هیچ کدام از انجیلها مطرح نشده است. پس از مرگ عیسی شاگردان او کوشیدند تا سخنان او را به دیگران ابلاغ کنند ولی در مراحل نخست موفقیت چندانی به دست نیاوردند بخاطر این بود که پائولوس خاخام یهودی با قدرت تخیل فراوان خود و با احاطه ای که به فلسفه یونانی و مذاهب خاور زمینی داشت پا به میان گذاشت وبنام مسیح مذهبی را ساخت وشکل داد که اگر خود مسیح زنده بود هیچ از آن سردر نمی آورد این مذهب بیشتر منعکس کننده ضوابط توراتی بود تا اندیشه های انقلابی خود مسیح.
واقعیت شایان به تذکر این است که پائولوس نیز درصدد نبود از مسیح یک خدا بسازد این اسطوره ای بود که در قرن دوم مسیحی ساخته شده بود و به تدریج در جوامع عیسوی رواج یافت البته همه آنچه گفته شد فرع براین فرض است که اصالت تاریخی خود عیسی محرز باشد درصورتی که بسیاری از پژوهشگران معتبر و سرشناسی که درباره عیسی ومسیحیت بررسی گسترده ای انجام داده اند براین باورند که اصولاْ در وجود خارجی شخصی به نام عیسی جای تردید است همچنان که نوح وابراهیم و یعقوب و یوسف به اعتمال بسیار همه شخصیت های اسطوره ای (خیالی ) بیش نیستند که از جانب کاهنان نویسنده تورات با هدفهایی معین ساخته و پرداخته شده اند عیسی نیز شخصیت اسطوره ای دیگری است که با هدف بنیان گذاری آئین انقلابی مسیحیت در برابر آئین قشری یهود ابداع شده است و هیچ مدرک تاریخی یا باستان شناسی که حاکی از وجود واقعی چنین کسی باشد وجود ندارد .
درصورتی که دوران وی دورانی است که امپراتور رم از آرشیوه هایی منظم و از وقایع نویسی دقیق برخوردار بوده است که درصورت وجود چنین اشخاصی می بایستی در آن ها منعکس باشد.
چرا خدا بدون تحقیقات تاریخی نام مسیحی را که اصلاْ وجود نداشت و فقط اسطوره وافسانه ای بیش نیست را در قرآن ذکر کرد و تائید کرده ما به عیسی کتاب دادیم واز روح خود در او دمیده شده است.
به گفته گ.ونیکس از مطالب انجیلها تا کنون هشتاد هزار برداشت و تفسیر مختلف به ما رسیده است. آیا کسی هست که با اطمینان به ما بگوید کدامیک از اینها را باید وحی خداوند دانست و کدامیک را نظریات انسانیان بدانیم؟
معروفترین این تناقضات که غالبا بدان اشاره می شود شجره نامه عیسی در دو انجیل متی و لوقا است که در اولی نسبت عیسی با ۲۸واسطه به داوود پیغمبر می رسد و در صورتی که این نسبت نامه در انجیل دوم ۵۵ واسطه یعنی سیزده واسطه بیشتر را میان عیسی و ابراهیم شامل می شود . از آن مهمتر هویت این واسطه ها بکلی با یکدیگر تفاوت دارند در انجیل متی عیسی پسر یوسف/پسر یعقوب/پسرمتان/پسرایلعازار/پسر ایلیهو و...... معرفی شده اند و در انجیل لوقا همین عیسی پسر یوسف/پسر هالی/پیر بن متات/ پسر لاوی/ پسر ملکی/ پسر نیا و...... گفته شده است. بطوریکه می توان تصور کرد که اصولا از دو عیسی مختلف سخن در میان است.
از طرف دیگر در این دو شجره نامه عیسی از راه یوسف شوهر مریم از داوود و ابراهیم نسبت می برد در صورتی که خود انجیل متی مدعی است که مریم در هنگام باردار شدن باکره بوده است و رابطه زناشویی با شوهرش نداشته است.
در سه انجیل متی و مرقس و لوقا دوران فعالیت مذهبی عیسی به تفاوت از چند ماه تا یکسال تعیین شده در صورتی که در انجیل یوحنا این مدت بیش از سه سال به حساب آمده است به نوشته انجیل عیسی سه بار به اورشلیم آمده است و جمعا هفت بار معجزه کرده است در صورتی که به روایت سه انجیل دیگر وی تنها یکبار به اورشلیم سفر کرده است و در این مدت بیش بیست بار معجزه داشته است. در انجیل لوقا تصریح شده است که عیسی ۲ روز پس از مرگ به آسمان رفت و در جای دیگر تورات بخش کتاب اعمال رسولان صعود آنرا پس از چهل روز تعیین کرده است و در دو انجیل دیگر متی و یوحنا اصولا ذکری از صعود عیسی به میان نیامده است در مورد ظهور عیسی به حواریون خود پس از مرگ انجیل متی این محل را جلیله می داند و در انجیل لوقا یهودا و انجیل یوحنا طبریه می گویند.
به مسیح بودن عیسی که سنگ زیر بنای آیین مسیحیت است تنها در یکی از انجیل های چهار گانه اشاره شده است سه انجیل دیگر هیچ کدام چنین سخنی از جانب عیسی منتقل نمی کنند به اصل بنیادی دیگر آیین مسیحیت که عیسی پسر خداست نه از جانب خود عیسی در انجیل ها اشاره شده و نه از جانب حواریون او. بلکه طبق یک روایت مجعول این عنوان پس از مرگ او شخصی گفته است حقا که او پسر خدا بود.
از بزرگترین معجزه عیسی یعنی زنده کردن مرده(زنده شدن ایلعازار بدست عیسی در چهار روز پس از مرگ او.) تنها در یک انجیل سخن رفته و در سه انجیل دیگر اصولا چنین معجزه ای مطرح نشده است.
مسئله تثلیث مسیحی یعنی ترکیب پدر پسر(خدا و عیسی)و روح القدس به نوبه خود در هیچ کدام از انجیلها مطرح نشده است. پس از مرگ عیسی شاگردان او کوشیدند تا سخنان او را به دیگران ابلاغ کنند ولی در مراحل نخست موفقیت چندانی به دست نیاوردند بخاطر این بود که پائولوس خاخام یهودی با قدرت تخیل فراوان خود و با احاطه ای که به فلسفه یونانی و مذاهب خاور زمینی داشت پا به میان گذاشت وبنام مسیح مذهبی را ساخت وشکل داد که اگر خود مسیح زنده بود هیچ از آن سردر نمی آورد این مذهب بیشتر منعکس کننده ضوابط توراتی بود تا اندیشه های انقلابی خود مسیح.
واقعیت شایان به تذکر این است که پائولوس نیز درصدد نبود از مسیح یک خدا بسازد این اسطوره ای بود که در قرن دوم مسیحی ساخته شده بود و به تدریج در جوامع عیسوی رواج یافت البته همه آنچه گفته شد فرع براین فرض است که اصالت تاریخی خود عیسی محرز باشد درصورتی که بسیاری از پژوهشگران معتبر و سرشناسی که درباره عیسی ومسیحیت بررسی گسترده ای انجام داده اند براین باورند که اصولاْ در وجود خارجی شخصی به نام عیسی جای تردید است همچنان که نوح وابراهیم و یعقوب و یوسف به اعتمال بسیار همه شخصیت های اسطوره ای (خیالی ) بیش نیستند که از جانب کاهنان نویسنده تورات با هدفهایی معین ساخته و پرداخته شده اند عیسی نیز شخصیت اسطوره ای دیگری است که با هدف بنیان گذاری آئین انقلابی مسیحیت در برابر آئین قشری یهود ابداع شده است و هیچ مدرک تاریخی یا باستان شناسی که حاکی از وجود واقعی چنین کسی باشد وجود ندارد .
درصورتی که دوران وی دورانی است که امپراتور رم از آرشیوه هایی منظم و از وقایع نویسی دقیق برخوردار بوده است که درصورت وجود چنین اشخاصی می بایستی در آن ها منعکس باشد.
چرا خدا بدون تحقیقات تاریخی نام مسیحی را که اصلاْ وجود نداشت و فقط اسطوره وافسانه ای بیش نیست را در قرآن ذکر کرد و تائید کرده ما به عیسی کتاب دادیم واز روح خود در او دمیده شده است.
الله اسلام و الله بت پرستان
درباره ریشه یابی واژه الله تاریخ نویسان و اسلام شناسان به بحثهای بی پایانی دست زده اند و روی هم رفته شمار بیست عقیده درباره واژه الله در نوشته های آنها به به چشم می خورد.
مهمترین نظری که درباره ریشه واژه الله ذکر شده است انست که الله وجه وصفی مجهول واژه ایلاهو به معنی پرستش کردن می باشد. عبداله بن عمر بیضاوی در کتاب انورالتنزیل و اسرارالتاویل چاپ قاهره 1344-1924 صفحه های5و6 می نویسد وازه الله از ریشه ایلاها که معنی در شگفت بودن می دهد مشتق شده است. زیرا هنگامی که مغز انسان درباره وجود ذات الهی به اندیشه می پردازد دچار شگفتی می شود. در زبان فارسی و هندی برابر واژه الله کلمه خدا می باشد.دلیل گزینش این واژه برای الله آنست که خدا از واژه خود گرفته می شود و واژه خدا مفهوم وجود ذاتی را می دهد که خود به خود وجود دارد.
بدیهی است که برخی از کارشناسان الهیات اسلامی ریشه یابی واژه الله را کفر می دانند زیرا باور دارند که چون الله از وجود دیگری زاییده نشده از اینرو نام ابدی او پیش از آفرینش جهان وجود داشته و هر یک از حروف آن دارای مفهوم مرموزی است که نمی تواند از ریشه ای مشتق شده باشدو کارشناسان یاد شده باور دارند نام الله برای نخستین بار به محمد وحی شده و او از سوی الله مامور گردید که نام وی را به تازیان عربستان ابلاغ کند.
ولی برخلاف عقیده بالا تمام نوشتارهای تاریخی بدون هیچ تردیدی نشان می دهند که تازیهای مشرک عربستان پیش از ظهور محمد واژه الله را برای بتهای بزرگ خود بکار می بردند و حتی برای آن فروزه یگانگی قائل بودند. سوابق تاریخی پیش از ظهور محمد نشان می دهد هر زمانی که بت پرستان عربستان خدایی برای خود نشان می ساختند نام آن را ایلاه می گذاشتند و این واژه سپس به الله که کوتاه شده واژه ال ایلاه می باشد تبدیل شده است. تازیهای مشرک عربستان واژه الله را برای بزرگترین خدای پرسشتگاههای خود بکار می بردند. در خانه کعبه بیش از سیصد و شصت بت وجود داشت که بزرگترین آنها الله نامیده می شد.هرودوت تاریخ نگار سالهای 496-420 پیش از میلاد می نویسد در زمان او تازیهای عربستان دو بت داشتند که یکی اوروتال و دیگری ال ایلات نامیده می شدند. واژه اوروتال بدون تردید شکل درهم ریخته الله تعالی به معنی خدای متعال بوده که در فرهنگ مذهبی مسلمانان مورد استعمال فراوان دارد و دومی همان اللات می باشد که کتاب قرآن از آن به عنوان بت مشرکین نام برده است.
نوشتارهای تاریخی نویسندگان عرب در زمان جاهلیت تردیدی باقی نمی گذارد که پیش از ظهور محمد و اسلام تازیها به وجود خدایی بنام الله اعتقاد داشتند و او را می پرستیدند و از اینرو اللهی که محمد در قرآن اختراع کرد و آنرا خدای اسلام نامید همان ادامه وجود الله بت پرستان عربستان پیش از ظهور اسلام بوده است.
دو تن از شاعران مشرک عربستان به نامهای نبیگه و لبید هر دو واژه الله را به عنوان خدای بزرگ به کرات در اشعار خود ذکر کرده اند. نبیگه که پیش از زمان هجرت درگذشته است در یکی از اشعار خود در کتاب دیوان شعر اول بندهای23و24 می گوید الله به آنها مهر و محبت وبژه ای کرده ولی خدایان دیگر چنین کاری انجام نداده اند. پناهگاه آنها وجود خدا ال ایلاه و مذهب آنها تواناست.
لبید نیز در اشعار خود می گوید آنهایی که با سنگ اندازی و یا تماشای پرندگان به انجام فرایض مذهبی می پردازند از قدرت آفرینش الله آگاهی بایسته ندارند. لبید بن ربیعه در یکی از اشعار خود می گوید:آگاه باشید که هر چیزی غیر از الله بیهوده و بی اساس است و تمام نعمت ها هم زوال پذیر می باشند.
ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی افضل الدین صدر ترکه اصفهانی،الملل و النحل(تهران1321) می گوید برخی از تازیهای مشرک عربستان به تئوری خالق و خلقت عقیده داشتند ولی در همان حال خدایان قلابی را نیز می پرستیدند و باور داشتند که خدایان یاد شده در دنیای دیگر بین آنها و الله شفاعت و میانجیگری خواند کرد.عبدالملک ابن هشام در کتاب زندگی محمد جلد دوم تنظیم از ابلاغ(1887) که یکی از شرح حال نویسان محمد بود آشکارا می نویسد طایفه های کنعانه و قریش در هنگام انجام تشریفات مذهبی و ستایش الله پیش از ظهور اسلام می گفتند:ای الله ما برای ستایش تو آماده ایم . ت. بجز صفت ترسناکت شریک و انبازی نداری. آن وجود ترسناکت و هر چه متعلق به اوست نیز متعلق به تو و در اختیار تو می باشد.
و سرانجام دلیل مهمتر از همه فرنودهایی که تا کنون درباره و جود الله پیش از اسلام اختراعی او ، خانه کعبه و یا معبد بت پرستان در مکه بوسیله تازیهای عربستان بیت الله یعنی خانه الله نامیده می شد و نه بت اللهه که مفهوم خانه بتها و با خدایان دارد.
نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت آنست که پیش از ظهور محمد و اسلام در مکه یک گروه اصلاح طلب مذهبی بنام حنیف که به یگانگی وجود الله اعتقاد داشت و همین گروه مذهبی بود که راه را برای ترویج سیاست اسلام مذهبی محمد درباره یگانگی وجود الله هموار کرد. بزرگترین دلیل این امر آیه77سوره حج است که دین حنیف را ریشه و بنیاد دین اسلام می داند و خطاب به مومنان می گوید:کیش شما کیش پدرتان ابراهیم است که شما را مسلمان نام نهاد.
با توجه به اهمیت زیادی که واژه حنیف و پیوند آن با کیش ابراهیم و دین اسلام دارد بی مناسبت نیست در این باره توضیح بیشتری داده شود.واژه حنیف در زبان عربی و نیز زبانهای عبری و سریانی به معنی لنگ به کار می رفته و بعدها به شکل مجازی درباره افرادی که دین و آیین خود را ترک می کردند بکار برده شده است. بنابراین می توان گفت که واژه حنیف نخست دارای مفهوم منفی و ناپسند بوده است. و اما چگونگی تبدیل مفهوم منفی این واژه از لنگ به معنی مثبت یگانه پرستی به شرح زیر بوده است:
در ابتدای سده هفتم میلادی یعنی کمی پیش از ظهور محمد و اسلام گروهی از اعراب و بویژه چهار نفر از افراد برجسته مکه به نامهای ورقه و زید بن عمر و عبیدالله و عثمان از آیین اجدادی بت پرستی خود روی گردان شده و به گونه سری با یکدیگر پیمان بستند، دین جدیدی که بر پایه یکتا پرستی الله استوار باشد بنیاد نهاد. در زمانی که چهار نفر یاد شده برای جامه عمل پوشانیدن به هدف خود مشغول بررسی بودند به برخی روایات سنتی برخوردند که حاکی بود ابراهیم نیای بزرگ قوم عرب در زادگاه خود بر ضد بت پرستی قیام کرده و به تبلیغ پرستش الله یکتا پرداخته بود و به همین جهت تازیها آن زمان او را به عنوان یک فرد حنیف یعنی برگشته از دین از سرزمین خود بیرون رانده بودند. این چهر نفر برآن شدند که برای اجرای هدف خود آیین یکتاپرستی ابراهیم را گزینش کنند و در راه انجام این برنامه مشغول تبلیغ آیین یکتا پرستی الله شدند.
هنگامی که اهالی سنتی و کهنه پرست مکه که با هرگونه نوآوری در آیین مذهبی سنتی خود مخالف بودند در برابر تبلیغات چهار نفر یاد شده قرار گرفتند با بهره برداری از مفهوم منفی حنیف که معنی نااستواری در دین می داد، آن چهار نفر را حنیف یعنی برگشته از دین خواندند و انها را از جامعه خود طرد کردند. ولی آن چهار نفر انتساب فروزه حنیف را به خود و آیین جدیدشان مناسب تشخیص دادند و به تبلیغ آیین جدید خود که پرستش وجود یگانه الله بود پرداختند. از این زمان است که مفهوم واژه حنیف از مفهوم منفی پیشین خود که لنگ و نااستواری در دین بود، به مفهوم مثبت یگانه پرستس الله تبدیل گردید.
هنگامی که افراد طایفه قریش در نتیجه رویداد بالا با چهار نفر مورد بحث به دشمنی و ناسازگاری پرداختند برجسته ترین فرد آن گروه که زیدبن عمر بود به کوه حرا پناهنده شد.باید توجه داشت که در مکه رسم بود که اهالی این شهر دست کم هر سال یکبار برای گوشه نشینی و پاکیزه کردن نفس خود و یا یک اقامت ییلاقی به کوه حرا می رفتند.
تاریخ نویسان عرب نوشته اند محمد نیز در جهت وجود همین رسم هر سال مدت یک ماه روزگار خود را در کوه حرا می گذرانید و در یکی از سالهای پیش از ادعای پیامبری هنگامی که به کوه حرا رفته بود با زیدبن عمر که به گونه ای که شرح داده شد او نیز به سبب گریز از دشمنی اهالی مکه به کوه حرا پناهنده شده بود همنشین گردید. در این دیدار محمد و زید بن عمر درباره عقیده حنیف یعنی یکتاپرستی وجود الله با یکدیگر به گفتگو پرداختند و محمد به آیین حنیف بسیار علاقهمند شد و آنرا برای آیین خود پذیرفت و بعدها آنرا فروزه اصلی دین اسلام قرار داد. زید بن عمر که براستی می توان او را بنیانگذار عقیده یکتاپرستی الله در اسلام دانست در سال607میلادی یعنی مدت پنج سال پیش از اینکه محمد ادعای پیامبری بکند درگذشت، ولی محمد عقیده و آیین او را برای دینی که ادعا می کرد جبرئیل از سوی الله به او وحی کرده است، گزینش کرد.به همین جهت است که محمد در آیه30سوره رم که کمی پس از ادعای پیامبری بوجود آورد دین اسلام را حنیف به معنی یکتاپرستی الله خواند. این آیه می گوید(پس رویت را برای دین حنیف راست گردان. آنست دینی که الله انسان را برای آن آفرید و آفرینش الله را تغیری نیست. آنست دین راست و درست) از ان پس آیه های بسیاری در قرآن به کرات از ابراهیم بنام حنیف نام می برد و بویژه آیه ها و سوره های زیر به شدت تاکید می کنند که دین اسلام دارای صفت حنیف و آیین ابراهیم می باشد. آیه ها و سوره های یاد شده عبارتند از:آیه129بقره آیه های60-89آل عمران آیه162انعام آیه122نحل آیه5بینه آیه105یونس آیه31حج.
نولدوکه اسلام شناس شهیر آلمانی باور دارد که محمد درباره گزینش نامی برای الله در تردید بود و در ابتدا قصد داشت نام الرحمان را به جای الله برای خدا انتخاب کند زیرا نام رحمان برای مشرکین عربستان بسیار آشنا بود و آنها آنرا برای بتهای خود بکتر می بردند. رحمان بوسیله عبریها نیز مورد استفاده قرار می گرفت و کلیمی های عربستان آنرا برای خدا بکار می بردند. در آثار تاریخی مسیحیان در یمن که بوسیله ادئارد گلاسر کشف شده نیز نام الله پیش از ظهور محمد و اسلام بکار برده شده است.
بزرگترین دلیل وجود الله پیش از ظهور اسلام و محمد آیه های خود قرآن استو در قرآن آیه هایی وجود دارد که نشان می دهد اعراب دوره جاهلیت الله را خدای خود می شناختند و برای او چنان عظمت و توانی قائل بودند که محمد از سرسختی انها در پذیرش اللهی که او به آنها ارائه می کرد به شگفت افتاده بود. بهمین دلیل محمد در آیه 61سوره عنکبوت می گوید(اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفرید و خورشید و ماه را در اختیار خود گرفت به یقین پاسخ خواهند داد الله پس روشن نیست که چرا اکنون آنها از حقیقت روی گردانند.)همچنین محمد در آیه 63 سوره عنکبوت می گوید اگر از انها بپرسی چه کسی باران را فرو می فرستد وزمین را پس از مرگ زنده می کند ، پاسخ خواهند داد، «الله » آیه های 86 تا 92 سوره مومنون نیزمی گوید، از آنها بپرس ،زمین و آنچه که در آن است از آن چه کسی است ؟ بزودی پاسخ خواهند داد ، « الله » از آنها پرسش کن ،مالک همه چیز دنیا و پناه همه در این دنیا چه کسی است ، پاسخ خواهند داد ، « الله» سپس محمد با شگفتی می گوید، پس چگونه است که در برابر چنین اعتقاد ژرفی که آنها به عظمت « الله » دارند ، پند نمی گیرند وخود را فریب میدهند ؟ بهمین ترتیب ، قرآن در آیه 31 سوره لقمان و آیه 65 سوره عنکبوت می گوید ، هنگامی که اعراب در دریا گرفتار موج وطوفان می شوند ویا هنگامی که سوار کشتی می شوند ، تنها به الله پناه می برند و دین و ایمان خود را به او ویژگی می دهند .آیه 38 سوره نحل و آیه 40سوره فاطر می گوید ، اعراب سخت ترین سوگندها را به نام «الله » یاد می کردند.
مدلول آیه های یاد شده نشان میدهد که مفهوم « الله » در قرآن و اسلام ، یک پدیده نو و بدون سابقه نیست ودر عصر جاهلیت و پیش از ظهور محمد و اسلام نیز در فرهنگ معتقدات متافیزیکی اعراب ، گسترش زیادی داشته است ، ولی محمد وجود «الله » را یگانه کرد واو را بر تمام شئون زندگی فردی واجتماعی این جهان و زندگی ابدی آن جهان حاکم نمود. به گونه ای که تمام امور زندگی انسان از هنگام زایش تا لحظه مرگ دراختیار «الله » است ودر آن جهان نیز بر سرنوشت انسان کنترل خود کامه دارد.
نتیجه آنچه که دراین گفتار تجزیه و تحلیل می شود ناگریز انسان را به این واقعیت رهنمون می شود که الله قرآن واسلام حتی برای مردم تازی پدیده جدیدی نبوده و محمدنام الله را اذیت های مشرکین سرزمین عربستان اقتباس کرده است.
مهمترین نظری که درباره ریشه واژه الله ذکر شده است انست که الله وجه وصفی مجهول واژه ایلاهو به معنی پرستش کردن می باشد. عبداله بن عمر بیضاوی در کتاب انورالتنزیل و اسرارالتاویل چاپ قاهره 1344-1924 صفحه های5و6 می نویسد وازه الله از ریشه ایلاها که معنی در شگفت بودن می دهد مشتق شده است. زیرا هنگامی که مغز انسان درباره وجود ذات الهی به اندیشه می پردازد دچار شگفتی می شود. در زبان فارسی و هندی برابر واژه الله کلمه خدا می باشد.دلیل گزینش این واژه برای الله آنست که خدا از واژه خود گرفته می شود و واژه خدا مفهوم وجود ذاتی را می دهد که خود به خود وجود دارد.
بدیهی است که برخی از کارشناسان الهیات اسلامی ریشه یابی واژه الله را کفر می دانند زیرا باور دارند که چون الله از وجود دیگری زاییده نشده از اینرو نام ابدی او پیش از آفرینش جهان وجود داشته و هر یک از حروف آن دارای مفهوم مرموزی است که نمی تواند از ریشه ای مشتق شده باشدو کارشناسان یاد شده باور دارند نام الله برای نخستین بار به محمد وحی شده و او از سوی الله مامور گردید که نام وی را به تازیان عربستان ابلاغ کند.
ولی برخلاف عقیده بالا تمام نوشتارهای تاریخی بدون هیچ تردیدی نشان می دهند که تازیهای مشرک عربستان پیش از ظهور محمد واژه الله را برای بتهای بزرگ خود بکار می بردند و حتی برای آن فروزه یگانگی قائل بودند. سوابق تاریخی پیش از ظهور محمد نشان می دهد هر زمانی که بت پرستان عربستان خدایی برای خود نشان می ساختند نام آن را ایلاه می گذاشتند و این واژه سپس به الله که کوتاه شده واژه ال ایلاه می باشد تبدیل شده است. تازیهای مشرک عربستان واژه الله را برای بزرگترین خدای پرسشتگاههای خود بکار می بردند. در خانه کعبه بیش از سیصد و شصت بت وجود داشت که بزرگترین آنها الله نامیده می شد.هرودوت تاریخ نگار سالهای 496-420 پیش از میلاد می نویسد در زمان او تازیهای عربستان دو بت داشتند که یکی اوروتال و دیگری ال ایلات نامیده می شدند. واژه اوروتال بدون تردید شکل درهم ریخته الله تعالی به معنی خدای متعال بوده که در فرهنگ مذهبی مسلمانان مورد استعمال فراوان دارد و دومی همان اللات می باشد که کتاب قرآن از آن به عنوان بت مشرکین نام برده است.
نوشتارهای تاریخی نویسندگان عرب در زمان جاهلیت تردیدی باقی نمی گذارد که پیش از ظهور محمد و اسلام تازیها به وجود خدایی بنام الله اعتقاد داشتند و او را می پرستیدند و از اینرو اللهی که محمد در قرآن اختراع کرد و آنرا خدای اسلام نامید همان ادامه وجود الله بت پرستان عربستان پیش از ظهور اسلام بوده است.
دو تن از شاعران مشرک عربستان به نامهای نبیگه و لبید هر دو واژه الله را به عنوان خدای بزرگ به کرات در اشعار خود ذکر کرده اند. نبیگه که پیش از زمان هجرت درگذشته است در یکی از اشعار خود در کتاب دیوان شعر اول بندهای23و24 می گوید الله به آنها مهر و محبت وبژه ای کرده ولی خدایان دیگر چنین کاری انجام نداده اند. پناهگاه آنها وجود خدا ال ایلاه و مذهب آنها تواناست.
لبید نیز در اشعار خود می گوید آنهایی که با سنگ اندازی و یا تماشای پرندگان به انجام فرایض مذهبی می پردازند از قدرت آفرینش الله آگاهی بایسته ندارند. لبید بن ربیعه در یکی از اشعار خود می گوید:آگاه باشید که هر چیزی غیر از الله بیهوده و بی اساس است و تمام نعمت ها هم زوال پذیر می باشند.
ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی افضل الدین صدر ترکه اصفهانی،الملل و النحل(تهران1321) می گوید برخی از تازیهای مشرک عربستان به تئوری خالق و خلقت عقیده داشتند ولی در همان حال خدایان قلابی را نیز می پرستیدند و باور داشتند که خدایان یاد شده در دنیای دیگر بین آنها و الله شفاعت و میانجیگری خواند کرد.عبدالملک ابن هشام در کتاب زندگی محمد جلد دوم تنظیم از ابلاغ(1887) که یکی از شرح حال نویسان محمد بود آشکارا می نویسد طایفه های کنعانه و قریش در هنگام انجام تشریفات مذهبی و ستایش الله پیش از ظهور اسلام می گفتند:ای الله ما برای ستایش تو آماده ایم . ت. بجز صفت ترسناکت شریک و انبازی نداری. آن وجود ترسناکت و هر چه متعلق به اوست نیز متعلق به تو و در اختیار تو می باشد.
و سرانجام دلیل مهمتر از همه فرنودهایی که تا کنون درباره و جود الله پیش از اسلام اختراعی او ، خانه کعبه و یا معبد بت پرستان در مکه بوسیله تازیهای عربستان بیت الله یعنی خانه الله نامیده می شد و نه بت اللهه که مفهوم خانه بتها و با خدایان دارد.
نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت آنست که پیش از ظهور محمد و اسلام در مکه یک گروه اصلاح طلب مذهبی بنام حنیف که به یگانگی وجود الله اعتقاد داشت و همین گروه مذهبی بود که راه را برای ترویج سیاست اسلام مذهبی محمد درباره یگانگی وجود الله هموار کرد. بزرگترین دلیل این امر آیه77سوره حج است که دین حنیف را ریشه و بنیاد دین اسلام می داند و خطاب به مومنان می گوید:کیش شما کیش پدرتان ابراهیم است که شما را مسلمان نام نهاد.
با توجه به اهمیت زیادی که واژه حنیف و پیوند آن با کیش ابراهیم و دین اسلام دارد بی مناسبت نیست در این باره توضیح بیشتری داده شود.واژه حنیف در زبان عربی و نیز زبانهای عبری و سریانی به معنی لنگ به کار می رفته و بعدها به شکل مجازی درباره افرادی که دین و آیین خود را ترک می کردند بکار برده شده است. بنابراین می توان گفت که واژه حنیف نخست دارای مفهوم منفی و ناپسند بوده است. و اما چگونگی تبدیل مفهوم منفی این واژه از لنگ به معنی مثبت یگانه پرستی به شرح زیر بوده است:
در ابتدای سده هفتم میلادی یعنی کمی پیش از ظهور محمد و اسلام گروهی از اعراب و بویژه چهار نفر از افراد برجسته مکه به نامهای ورقه و زید بن عمر و عبیدالله و عثمان از آیین اجدادی بت پرستی خود روی گردان شده و به گونه سری با یکدیگر پیمان بستند، دین جدیدی که بر پایه یکتا پرستی الله استوار باشد بنیاد نهاد. در زمانی که چهار نفر یاد شده برای جامه عمل پوشانیدن به هدف خود مشغول بررسی بودند به برخی روایات سنتی برخوردند که حاکی بود ابراهیم نیای بزرگ قوم عرب در زادگاه خود بر ضد بت پرستی قیام کرده و به تبلیغ پرستش الله یکتا پرداخته بود و به همین جهت تازیها آن زمان او را به عنوان یک فرد حنیف یعنی برگشته از دین از سرزمین خود بیرون رانده بودند. این چهر نفر برآن شدند که برای اجرای هدف خود آیین یکتاپرستی ابراهیم را گزینش کنند و در راه انجام این برنامه مشغول تبلیغ آیین یکتا پرستی الله شدند.
هنگامی که اهالی سنتی و کهنه پرست مکه که با هرگونه نوآوری در آیین مذهبی سنتی خود مخالف بودند در برابر تبلیغات چهار نفر یاد شده قرار گرفتند با بهره برداری از مفهوم منفی حنیف که معنی نااستواری در دین می داد، آن چهار نفر را حنیف یعنی برگشته از دین خواندند و انها را از جامعه خود طرد کردند. ولی آن چهار نفر انتساب فروزه حنیف را به خود و آیین جدیدشان مناسب تشخیص دادند و به تبلیغ آیین جدید خود که پرستش وجود یگانه الله بود پرداختند. از این زمان است که مفهوم واژه حنیف از مفهوم منفی پیشین خود که لنگ و نااستواری در دین بود، به مفهوم مثبت یگانه پرستس الله تبدیل گردید.
هنگامی که افراد طایفه قریش در نتیجه رویداد بالا با چهار نفر مورد بحث به دشمنی و ناسازگاری پرداختند برجسته ترین فرد آن گروه که زیدبن عمر بود به کوه حرا پناهنده شد.باید توجه داشت که در مکه رسم بود که اهالی این شهر دست کم هر سال یکبار برای گوشه نشینی و پاکیزه کردن نفس خود و یا یک اقامت ییلاقی به کوه حرا می رفتند.
تاریخ نویسان عرب نوشته اند محمد نیز در جهت وجود همین رسم هر سال مدت یک ماه روزگار خود را در کوه حرا می گذرانید و در یکی از سالهای پیش از ادعای پیامبری هنگامی که به کوه حرا رفته بود با زیدبن عمر که به گونه ای که شرح داده شد او نیز به سبب گریز از دشمنی اهالی مکه به کوه حرا پناهنده شده بود همنشین گردید. در این دیدار محمد و زید بن عمر درباره عقیده حنیف یعنی یکتاپرستی وجود الله با یکدیگر به گفتگو پرداختند و محمد به آیین حنیف بسیار علاقهمند شد و آنرا برای آیین خود پذیرفت و بعدها آنرا فروزه اصلی دین اسلام قرار داد. زید بن عمر که براستی می توان او را بنیانگذار عقیده یکتاپرستی الله در اسلام دانست در سال607میلادی یعنی مدت پنج سال پیش از اینکه محمد ادعای پیامبری بکند درگذشت، ولی محمد عقیده و آیین او را برای دینی که ادعا می کرد جبرئیل از سوی الله به او وحی کرده است، گزینش کرد.به همین جهت است که محمد در آیه30سوره رم که کمی پس از ادعای پیامبری بوجود آورد دین اسلام را حنیف به معنی یکتاپرستی الله خواند. این آیه می گوید(پس رویت را برای دین حنیف راست گردان. آنست دینی که الله انسان را برای آن آفرید و آفرینش الله را تغیری نیست. آنست دین راست و درست) از ان پس آیه های بسیاری در قرآن به کرات از ابراهیم بنام حنیف نام می برد و بویژه آیه ها و سوره های زیر به شدت تاکید می کنند که دین اسلام دارای صفت حنیف و آیین ابراهیم می باشد. آیه ها و سوره های یاد شده عبارتند از:آیه129بقره آیه های60-89آل عمران آیه162انعام آیه122نحل آیه5بینه آیه105یونس آیه31حج.
نولدوکه اسلام شناس شهیر آلمانی باور دارد که محمد درباره گزینش نامی برای الله در تردید بود و در ابتدا قصد داشت نام الرحمان را به جای الله برای خدا انتخاب کند زیرا نام رحمان برای مشرکین عربستان بسیار آشنا بود و آنها آنرا برای بتهای خود بکتر می بردند. رحمان بوسیله عبریها نیز مورد استفاده قرار می گرفت و کلیمی های عربستان آنرا برای خدا بکار می بردند. در آثار تاریخی مسیحیان در یمن که بوسیله ادئارد گلاسر کشف شده نیز نام الله پیش از ظهور محمد و اسلام بکار برده شده است.
بزرگترین دلیل وجود الله پیش از ظهور اسلام و محمد آیه های خود قرآن استو در قرآن آیه هایی وجود دارد که نشان می دهد اعراب دوره جاهلیت الله را خدای خود می شناختند و برای او چنان عظمت و توانی قائل بودند که محمد از سرسختی انها در پذیرش اللهی که او به آنها ارائه می کرد به شگفت افتاده بود. بهمین دلیل محمد در آیه 61سوره عنکبوت می گوید(اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفرید و خورشید و ماه را در اختیار خود گرفت به یقین پاسخ خواهند داد الله پس روشن نیست که چرا اکنون آنها از حقیقت روی گردانند.)همچنین محمد در آیه 63 سوره عنکبوت می گوید اگر از انها بپرسی چه کسی باران را فرو می فرستد وزمین را پس از مرگ زنده می کند ، پاسخ خواهند داد، «الله » آیه های 86 تا 92 سوره مومنون نیزمی گوید، از آنها بپرس ،زمین و آنچه که در آن است از آن چه کسی است ؟ بزودی پاسخ خواهند داد ، « الله » از آنها پرسش کن ،مالک همه چیز دنیا و پناه همه در این دنیا چه کسی است ، پاسخ خواهند داد ، « الله» سپس محمد با شگفتی می گوید، پس چگونه است که در برابر چنین اعتقاد ژرفی که آنها به عظمت « الله » دارند ، پند نمی گیرند وخود را فریب میدهند ؟ بهمین ترتیب ، قرآن در آیه 31 سوره لقمان و آیه 65 سوره عنکبوت می گوید ، هنگامی که اعراب در دریا گرفتار موج وطوفان می شوند ویا هنگامی که سوار کشتی می شوند ، تنها به الله پناه می برند و دین و ایمان خود را به او ویژگی می دهند .آیه 38 سوره نحل و آیه 40سوره فاطر می گوید ، اعراب سخت ترین سوگندها را به نام «الله » یاد می کردند.
مدلول آیه های یاد شده نشان میدهد که مفهوم « الله » در قرآن و اسلام ، یک پدیده نو و بدون سابقه نیست ودر عصر جاهلیت و پیش از ظهور محمد و اسلام نیز در فرهنگ معتقدات متافیزیکی اعراب ، گسترش زیادی داشته است ، ولی محمد وجود «الله » را یگانه کرد واو را بر تمام شئون زندگی فردی واجتماعی این جهان و زندگی ابدی آن جهان حاکم نمود. به گونه ای که تمام امور زندگی انسان از هنگام زایش تا لحظه مرگ دراختیار «الله » است ودر آن جهان نیز بر سرنوشت انسان کنترل خود کامه دارد.
نتیجه آنچه که دراین گفتار تجزیه و تحلیل می شود ناگریز انسان را به این واقعیت رهنمون می شود که الله قرآن واسلام حتی برای مردم تازی پدیده جدیدی نبوده و محمدنام الله را اذیت های مشرکین سرزمین عربستان اقتباس کرده است.
اشتراک در:
پستها (Atom)