زمینه های اجتماعی و فرهنگی و تجاری برای کمک به ظهور اسلام
جامعه عربستان به هنگام ظهور اسلام دارای اوضاع اقتصادی-اجتماعی پیچیده ای بود: از یک طرف وجود جماعتهای طایفه ای و از طرف دیگر وجود مناسبات برده داری بازرگانی و روابط پولی و کلانی. موقعیت جغرافیایی شبه جزیره عربستان و قرار داشتن آن در مسیر راههای بازرگانی ایران و روم شرقی(بیزانس) باعث شده بود تا روابط قبیله ای و مناسبات طبقاتی در این شبه جزیره درهم متداخل شوند. در کتاب مروج الذهب نوشته مسعودی جلد یک صفحه446-470-481-482 و یا کتاب العبر نوشته ابن خلدون جلد یک صفحه326-331 و یا کتاب تاریخ عرب نوشته فیلیپ حیتس جلد یک صفحه86-108 و یا کتاب از پرویز تا چنگیز نوشته سید حسن تقی زاده صفحه96-142 و یا مقاله عربستان قبل از اسلام سلطنتهای قدین عربی، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز تیر ماه 1327صفحه27-40 می نویسد: از قرن دوم تا هفتم میلادی در شمال شبه جزیره عربستان(لخم و غسان) دولتهایی پدید آمدند که در راس همه آنها سلاطینی از قبایل لخم و غسان قرار داشتند.
پس از تصرف یمن در زمان پادشاهان ساسانی در اواخر قرن ششم میلادی از اهمیت و اعتبار راههای کاروان رو یمن-حجاز که تا ایالت بیزانس(روم شرقی)، سوریه، فلسطین، مصر، حبشه(اتیوبی) و هند امتداد می یافت کاسته شد و این امر جامعه عربستان را دچار بحران اقتصادی-اجتماعی شدیدی ساخت همچنین حمله حبشی ها برای تصرف مکه و خانه کعبه در بیداری و همبستگی مردم حجاز موثر بود. تاثیر این حمله چنان بود که اعراب، آن سال را مبداء تاریخ خود قرار داده و آنرا سال فیل(عام الفیل) نامیدند.
در آغاز قرن هفتم میلادی مجموعه شرایط اجتماعی و اقتصادی و نیز حملات و جنگ های رقابت آمیز دولت های ایران و روم شرقی برای تصرف راههای بازرگانی عربستان زمینه تحولات مهمی را در این منطقه فراهم ساخت. ظهور اسلام در جامعه عربستان با این تحولات اجتماعی و آغاز یک نهضت سیاسی-مذهبی رابطه اساسی داشت.
از عقاید و باورهای مردم مکه قبل از اسلام اطلاعات چندانی نیست با این حال می دانیم که پیش از محمد پیغمبرانی در نقاط مختلف عربستان به دعوت مردم و نهی از بت پرستی برخاسته بودند که ذکر چند تن از آنها در قران سوره اعراف آیه های65-93 هم آمده است مانند: هود در قوم عاد، صالح در قوم ثمود و شعیب در قوم مدین. تاریخ عرب جلد1صفحه126 از افرادی بنام حنطله بن صفوان، خالد بن سنان، عامر بن ظرب عدوانی و عبدالله قضاعی به عنوان کسانی که در عربستان ادعای پیامبری کرده اند نام می برد. همچنین قس بن ساعده ایادی که خطیبی توانا و شاعری فصیح بود در مکه بازار عکاظ با خطبه های خود مردم را از پرستش بتها منع می کرد. امیه بن ابوصلت که اهل طائف و از قبیله بنی نقیف و پسر خاله محمد بن عبدالله بود و نیز از بزرگان و مشاهیر حنفا بشمار می رفت مردم را به خداشناسی و یکتا پرستی دعوت می کرد. او به شام و دیگر شهرها مسافرت داشت و با راهبان و علمای دین یهود و مسیحی گفتگو می کرد. در کتاب مروج الذهب جلد1صفحه62-63 و کتاب 23 سال نبوت صفحه26-27 می نویسد: ابوصلت در آنجا بود که خبر ظهور محمد را شنید و آن دو با هم ملاقات کردند ولی ابوصلت اسلام نیاورد و به طائف رفت و به یاران خود گفت من پیش از محمد از کتب و اخبار ملتها اطلاع دارم و علاوه بر این زبان آرامی و عبرانی نیز می دانم پس برای نبوت لایق تر و بر حق ترم.
در کتاب سیرت رسول الله(سیره النبی) نوشته ابن هاشم جلد2صفحه1026-1028-1058-1059 و تاریخ طبری جلد4 صفحه1413-1426 و کتاب آثار الباقیه نوشته ابوریحان بیرونی صفحه235 و کتاب تاریخ سیاسی اسلام نوشته حسن ابراهیم حسن جلد1 صفحه229 می نویسد: همزمان با ظهور محمد شخصی بنام مسیلمه نیز ادعای نبوت نمود مسیلمه نامه ای به محمد نوشت و گفت من با تو در پیامبری شریکم و باید نفوذ و تسلط بر عربستان را با یکدیگر تقسیم کنیم. محمد در پاسخ به نامه مسیلمه فردی بنام رحال را نزد او فرستاد اما فرستاده محمد تحت تاثیر مسیلمه قرار گرفت و پیرو او گردید و گفت مسیلمه در کار نبوت با محمد شریک است و محمد نیز اعتراف کرده است. با این حال در قبول دعوت مسیلمه مشکلات بسیاری بروز کرد. دعوی رسالت و ادعای پیغمبری در شرایط خاص جامعه عربستان نیازمند به فردی آگاه تر و کار آزموده تر بود و این همه در شخصیتی بنام محمد بن عبدالله وجود داشت.
محمد به گفته قران در سوره انعام آیه92 یا شوراء7 از طایفه بنی هاشم قبیله قریش در مکه تولد یافت. شهر مکه بخاطر خانه کعبه و وجود بیش از 360 بت متعدد در آن، زیارتگاه عموم ساکنان عربستان بود. هر یک از این بتها مورد پرستش قبیله و طایفه معینی بود و هر ساله هزاران زوار و حجاج و مسافران زیادی به مکه هجوم می آوردند. شهر مکه بخاطر نزدیکی به بحراحمر(دریای سرخ) و بواسطه قرار داشتن بر سر راه تجارتی یمن به شام و فلسطین و مصر از قدیم اهمیت فراوانی داشت. این شهر از شهرهای مهم کاروان رو و از کانون های مهم بر خورد اقوام و آیین های گوناگون بود. هر سال کاروان بزرگی حامل کالاها و اجناس گوناگون از مکه به دیگر نقاط حرکت می کردند. به گفته تاریخ طبری جلد 3 صفحه1936 و یا اسلام در ایران نوشته پطروشفسکی صفحه17 و یا تاریخ عرب جلد1صفحه131، مثلا کاروانی که در سال624 میلادی از طرف بازرگانان مکه برای عزیمت به سوریه آماده شده بود معادل 50هزار دینار(200کیلو طلا) کالا بار داشته است و صدها مرد غرق در سلاح همراه کاروانها حرکت می کردند.
بازار عکاظ در مکه مرکز تجارت و ایستگاه مناسبی برای برخورد عقاید و عرضه آداب و رسوم و آیین های مختلف شده بود و محمد از دوران جوانی در سخنرانی هایی که معمولا در این بازار تشکیل می شد حضور می یافت. در کتاب سیرت رسول الله جلد1 صفحه164-167 می نویسد: محمد در قبیله قریش دیده به جهان گشود این قبیله از معتبرترین و با نفوذترین قبایل عربستان بود و مردم آن بخاطر مسافت های بازرگانی و رابطه با اهالی شام و عراق از سایر اعراب آگاه تر و آزموده تر بودند. محمد از 12سالگی همراه عمویش ابوطالب (پدر علی و هرگز مسلمان نشد) برای تجارت و بازرگانی به بسیاری از شهرها و قبایل عربستان رفت و آمد داشت و در این سفرها او با افکار و اندیشه های اجتماعی و مذهبی روزگارش آشنا گشت و آگاهی و تبحر محمد در امور بازرگانی در سن20سالگیش به اندازه ای بود که خدیجه(بیوه زن ثروتمند و یکی از بزرگترین بازرگانان مکه) سرپرستی امور مالی و تجارتی خود را به او واگذار کرد و سرانجام نیز بعد از مدتی محمد در سن24سالگی با خدیجه40ساله ازدواج کرد.
باید به خاطر داشت که در مکه و بعضی از قبایل عربستان پیش از ظهور اسلام الله را که بتی بزرگ بود به عنوان خالق بزرگ و یکتایی که به هنگام خطر باید به او پناه برد می شناختند که این امر در قران سوره لقمان25-32، انعام109-136، یونس22، زخرف187، زمر3 و... به خوبی گواه داده است.
تـمدن یهودی ها به حجاز در وضع اجتماعی اعراب آن منطقه تاثیر بسیار داشت در کتاب تاریخ تمدن اسلام نوشته جرجی زیدان جلد 1صفحه12 می خوانیم مراسم حج، طلاق، نکاح، برگزاری رسوم، آیین های عید، انتخاب کاهن و امثال آن مطالبی بود که حجازی ها از یهودیان آموختند.
در کتاب سیرت رسول الله جلد 1صفحه185-188 و یا تاریخ عرب جلد1صفحه146، تاریخ سیاسی اسلام جلد1صفه65 می نویسد: مسیحیت در قرون قبل از اسلام بین اعراب رواج داشت و گرویدن غسانی ها به مسیحیت، از علل عمده انتشار دین مسیح بین اعراب بود. یهودی ها و مسیحی های ساکن حجاز(بخصوص مدینه) به هنگام سختی و اختلاف از ظهور مسیح یا پیغمبری یاد می کردند که در همین نزدیکی ها(منطقه حجاز) ظهور خواهد کرد.
گروه مذهبی دیگری بنام صابئین در مکه ساکن بودند که قران در سوره بقره162و مائده69 و حج17 از آنان نام برده است. این گروه مذهبی در پیروان یحیی بن زکریا بودند و به الله و معاد اعتقاد داشتند. صابئین مخالف شدیدی نسبت به یهود، مسیحیت و مسلمانان ابراز داشتند اما با دین زرتشتی مخالف نبودند بلکه غالب آداب و رسوم و مقداری از عقاید دینی شان با دین زرتشتی تطابق داشت. همچنین در شهر مکه گروهی بنام حنفا یا حنفی زندگی می کردند که خداپرست بودند و آیین و اعتقادشان ترکیبی از آیین ها و باورهای یهودی و مسیحی بود در قران سوره یونس105 و آل عمران67 از آنان یاد می کند. در کتاب طبری جلد3 صفحه848-849-850 می نویسد: محمد ضمن معاشرت با جماعت حنفا حداقل یکی از آنها بنام ورقه بن نوفل(عموزاده خدیجه) آشنایی و دوستی کامل داشت. ورقه بخوبی از محتوای کتابهای تورات و انجیل آگاهی داشت و حتی بخشهایی را به عربی ترجمه کرده بود. ظاهرا محمد به وسیله ورقه بن نوفل با ادیان و مذاهب دیگر آشنا شده بود. منابع مختلف تاریخی نقش نوفل را در تشویق و تلقین محمد به پیغمبری بخوبی نشان می دهد. همچنین باید دانست که محمد قبل از ادعای پیامبری با پسر خاله اش امیه بن ابوصلت که از بزرگان و متفکران حنفا بود رفت و آمد داشت و بطوریکه گفتم ابوصلت برای پیغمبری، خود را لایق تر از محمد می دانست. همچنین محمد با عایش علام حویطب که فردی با فرهنگ و دارای کتاب بود رابطه نزدیک داشت. صهیب بمنی( مسیحی بود)، هلال بن ریاح حبشب و نیز ابواسحق کعب بن ماتع بمنی موسوم به کعب الاحبار(یهودی بود) با محمد معاشرت و مصاحبت نزدیک داشتند. بخصوص کعب الاحبار که از آغاز با مسلمانان بود و پیغمبر را از روایات کهن یهود آگاه می کرد.
امی بودن محمد
از بعضی متون و منابع معتبر تاریخی نیز به روشنی استنباط می شود که پیامبر علاوه بر سواد خواندن سواد نوشتن نیز داشته است. از جمله طبری در کتاب خود بنام تاریخ طبری جلد سوم صفحه1125 می نویسد: پیغمبر در ماه ذیقعده(ششم هجری) به قصد زیارت کعبه رفت. اما اهل کعبه نگذاشتند که پیغمبر وارد شود و صلح شد که محمد سه روز در مکه بماند و چون صلحنامه می نوشت چنین نوشت: این صلحنامه محمد پیغمبر خداست...اهل مکه گفتند اگر تو را پیغمبر می دانستیم مانع ورود تو به کعبه نمی شدیم و لی تو محمد بن عبدالله هستی. پیغمبر گفت من پیغمبر خدا هستم و محمد بن عبدالله هستم. و به علی گفت کلمه پیغمبر را پاک کن اما علی گفت نه هرگز پاک نمی کنم محمد خود نام پیغمبر را محو کرد.
و دلیل دیگر آنست که اعراب برای حساب و شمارش اعداد نداشتند و از حروف استفاده می کردند و از آنجایی که محمد از سن 12 سالگیش در تجارت شرکت داشت بنابراین حروف را به خوبی بلد بود.
بنابراین مساله امی بودن محمد می تواند افسانه ای باشد که بوسیله آن کوشیدند تا به شخصیت محمد بعدی فوق طبیعی بدهند و از این معجزه در پیشبرد اندیشه هایش( در لباس کلام خدا) بهره برداری نمایند در حالیکه می دانیم امی منسوب به ام القراء یا همان مکه زادگاه محمد می باشد.
رفاه و آسایشی که محمد بعد از ازدواج با خدیجه به دست می آورد در قران ذکر شده است(واضحی5-18) فرصتی به او داد تا به دلخواه خود زندگی کند. محمد در لحظه های تنهایی و فراغت غالبا به غار کوچکی بنام حرا می رفت و در سکوت صوفیانه به تفکر و تامل می پرداخت بطوریکه گاهی اوقات از بامداد تا شامگاه در آنجا می ماند. گویا در یکی از این روزها بود که جبرییل بر او ظاهر می شود و از طرف الله بر او وحی می کند که رسول الله هستی.
ظهور اسلام ابتدا با مخالفت اشراف و نیروهای حاکم جامعه عربستان روبرو شد. اشراف و بازرگانان مکه تصور می کردند که تبلیغات محمد علیه بت پرستی به سقوط پرستش خانه کعبه و در نتیجه به رکود و توقف هجوم زائران و مسافران(برای زیارت بتهای درون کعبه) به کسادی بازارهای تجارت مکه منجر می گردد.(توبه24-28) این اشراف و ثروتمندان خیال می کردند که دین محمد به نفوذ اقتضادی و حیات سیاسی و برتری طبقاتی آنها خاتمه خواهد داد. اشراف و ثروتمندان قریش با چنین تصوری از ظهور محمد به آزار و اذیت او می پرداختند بطوریکه محمد مدتی دچار ناامیدی و سرخوردگی گردید.(واضحی13،اسراء74-75) و در ادامه این ناامیدی برای جلب حمایت اشراف قریش گویا به ستایش و تایید بتهای مهم قریش پرداخت.
مهاجرت به مدینه و تحکیم قدرت سیاسی مذهبی
پس از مدتی محمد و پیروان اندک او مجبور می شدند تا از مکه به مدینه مهاجرت نمایند. شهر مدینه با امکانات کشاورزی و تجارتی خود، پایگاه زمینداران و سوداگران ربا خوار عربستان بود که یهودی ها و مسیحی ها در آن اکثریت داشتند و به خاطر رقابتهای اقتصادی و دشمنی های طایفه ای همواره مورد نفرت و دشمنی مکی ها بودند، علاوه بر این یهودی ها و مسیحی های مدنی عموما معتقد به خدای یگانه بودند و این امر اختلاف عقیده و دشمنی بین آنان و مکی های بت پرست را شدیدتر می ساخت. بدین ترتیب شهر مدینه پایگاه و پناهگاه مناسبی برای تحکیم قدرت مذهبی و سیاسی محمد به شمار می رفت. محمد برای کسب پایگاه سیاسی و پیشبرد عقاید مذهبی خود ابتدا با علم کردن لااکراه فی الدین (در دین هیچ اجباری نیست) در برخورد با یهودی ها و مسیحی ها، شیوه مسالمت آمیز و مدارا در پیش گرفت و با استفاده از دشمنی های موجود بین مردم مدینه و مکه توانست بیشتر نیروهای اقتصادی و اجتماعی مدینه را علیه اشراف مکه متحد کند.
تاریخ طبری جلد سوم صفحه 1088-1091-1093 می نویسد: شعار در دین هیچ اجباری نیست البته مانع آن نبود که پیروان مذاهب دیگر یعنی اهل کتاب را به جرم نپذیرفتن اسلام، یک جا سر نبرند بطوریکه در مورد قوم بنی قریظه پس از جنگ و تسلیم شدن این قوم دستور داده شد تا 900نفر از جوانان و مردان بنی قریظه را سر بریدند و اموال و دارایی و زنان و کودکان این قبیله را به عنوان برده بین مسلمانان تقسیم کردند و محمد گفت تا گودال ها بکنند و علی و زبیر در حضور محمد گردن آنها را زدند.
در این گونه جنگها اعراب مسلمانان حتی از همخوابگی با زنان شوهردار پرهیز نمی کردند و این البته دستور قران بود.(نساء24)
اشراف مکه اسلام را می پذیرند
پس از مدتی اشراف مکه دریافتند که اسلام خطر بنیادی برای منافع و امتیازات آنان ندارد، لذا در سال هشتم هجری اشراف مکه بدون جنگ با ارتش پیغمبر تسلیم شدند و بیشتر آنان مانند ابوسفیان که از سرسخت تریت دشمنان محمد بود با محمد بیعت کردند، به نظر می رسد در همین رابطه بود که محمد نیز برای جلب رضایت و حمایت اشراف قریش و بنی امیه و تامین منافع بازرگانان مکه، قبله مسلمانان را از بیت المقدس به مکه تغییر جهت داد و با واجب کردن حج برای عموم مسلمانان، خطر کسادی بازار و ورشکستگی اقتصادی بازرگانان مکه از بین برد. علاوه بر این در جنگهای غارتگرانه نیز غنائم و ثروت های فراوانی به این اشراف داده می شد تا از حمایت و پشتیبانی آنها نسبت به محمد قدردانی شود. محمد برای تشکیل یک حکومت مقتدر اسلامی از نیروهای مادی و معنوی دو جناح مختلف اجتماعی استفاده کرد: اول، از نیروهای اقتصادی و تدارکاتی اشراف و ثروتمندان که برای حفظ موقعیت خود اسلام را پذیرفته بودند و از طرف محمد به مقامات و مسئولیت های مهم منصوب شدند.
محمد با ایجاد یک الیگارشی فامیلی مرکب از توانگران و قدرتمندان عربستان توانست زمینه های مادی یک حکومت مقتدر و متمرکز اسلامی را به وجود آورد. در این باره کافی است بدانیم که:
1-ازدواج محمد با خدیجه و در اختیار داشتن ثروت های خدیجه بوسیله محمد زمینه لازم اقتصادی و تدارکاتی ظهور و تبلیغ اندیشه های محمد را مهیا ساخت.
2-محمد مدتی پس از ادعای پیامبری دختر ابوبکر (عایشه) را به ازدواج خود درآورد که به گفته تاریخ طبری جلد 4 صفحه1291-1292 و تاریخ عرب جلد یک صفحه231 و تاریخ سیاسی اسلام جلد یک صفحه105 عایشه به هنگام عقد فقط شش سال داشت و وقتی به خانه محمد می آمد عروسکی به همراه داشت. ابوبکر مردی ثروتمند بود و موقعیت ممتازی در شهر مکه داشت. اسلام آوردن ابوبکر و حمایت گسترده او از محمد به موقعیت اجتماعی و نفوذ مذهبی پیغمبر اسلام افزود. او از طرف محمد به صدیق ملقب شد و بعد از مرگ پیغمبر خلیفه اول گردید.
3-عمربن خطاب که ابتدا از دشمنان سر سخت اسلام و حتی در صدد قتل محمد بود (سیرت رسول الله جلد1ص330-331) بزودی اسلام می آورد و ازدواج محمد با دختر عمر(حفصه) به اعتبار محمد در میان مخالفان او افزود زیرا عمر نیز بزرگترین قدرتمندان عربستان بود. عمر به عنوان بزرگترین سردار در جنگها و کشورگشایی ها نقش تعیین کننده ای داشت و از این نظر مورد توجه و تایید فراوان محمد بود بطوریکه از طرف محمد به فاروق(جدا کننده حق از باطل) ملقب شد. عمر بعد از مرگ ابوبکر خلیفه دوم گردید.
4-عثمان که در آرزوی فرمانروایی و حکومت بود و از طریق بازرگانانی، ثروت هنگفتی به هم زده بود بزودی اسلام می پذیرد و محمد دو دختر خود رقیه و ام کلثوم را به ازدواج عثمان در می آورد و به او ذوالنورین لقب می دهد. مورخین اسلامی تاکید می کنند(منتخب التواریخ ص24-25) که رقیه زن عثمان و دختر محمد بر اثر عدم سازش و خشونت اخلاقی عثمان به ضرب تازیانه و بدست عثمان به قتل می رسد و در حقیقت عثمان قاتل دختر محمد بود اما موقعیت اجتماعی عثمان چیزی نبود که محمد با این مسایل آنرا ندیده بگیرد و از آن بگذرد لذا دومین دختر خود ام کلثوم را به ازدواج عثمان در می آورد تا خود را با اشراف بنی امیه همچنان حفظ نماید. روایت دیگری است(آفرینش تاریخ، نوشته مقدسی، جلد5 ص20) که، محمد گفت: اگر دختر سومی داشتم آنرا هم به همسری عثمان در می آوردم. بدین ترتیب ثروت های عثمان و موقعیت اجتماعی او در جهت توسعه و تحکیم قدرت سیاسی مذهبی محمد قرار گرفت. به گفته ابن خلدون در جلد1صص391-392 عثمان روزی که کشته شد یکصد هزار دینار(400کیلو طللا) یک میلیون درهم وجه نقد و همچنین اسب ها و شترهای بسیاری داشت و بهای همه املاک و اراضی او 200هزار دینار(800کیلو طللا) بود. به گفته تاریخ یعقوبی جلد یک ص446 و تاریخ طبری جلد4ص1303 عثمان از نزدیکان و محارم مخصوص محمد و حتی کاتب وحی بود و از طرف محمد بارها به فرمانداری مدینه منصوب شد و سرانجام نیز خلیفه سوم گردید.
5-علی پسر عموی محمد و از نخستین کسانی بود که در کودکی اسلام آورد و بعدها با ازدواج با دختر محمد(فاطمه) داماد پیغمبر و از ثروتمندترین و توانگران معروف گردید بطوریکه در شهر ینبع، اراضی و املاک پر ارزشی داشت و صاحب نخلستان معروف فدک که سالیانه 40هزار دینار(160کیلو طللا) درآمد داشت شد(تجارت السلف ص13). در کتاب جواهر الولایه، نوشته آیت الله بروجردی کاظمینی، ص137 نوشته شده است که از امام جعفر صادق نقل شده است انگشتری که علی در نمازش صدقه داد وزن حلقه اش چهار مثقال نقره و وزن نگینش 5مثقال یاقوت سرخ بود که قیمتش خراج یک سال کشور شام بود. علی در استقرار پیامبری و حاکمیت سیاسی مذهبی محمد جنگها و کوشش های فراوان کرد. به گفته نهج البلاغه خطبه 150او معتقد بود ما افکارمان را به روی شمشیر حمل می کنیم. با این حال علی را می توان نماینده جناح اصلاح طلب دانست و پس از اختلافات شدید و کشمکشهای فراوان برای کسب قدرت و خلافت سرانجام بعد از عثمان خلیفه چهارم شد.
6-زبیر بن عوام از ثروتمندان عربستان و از نخستین کسانی بود که اسلام آورد قیمت یکی از میراثهای او به 50هزار دینار(200کیلو طللا) می رسید. زبیر هزار غلام، هزار کنیز، هزار اسب داشت (پرتو اسلام جلد یک ص119 و تاریخ طبری جلد4ص1336 و مروج الذهب جلد1ص690). او در مدینه دارای یازده خانه بود، املاک و خانه های بسیاری نیز در بصره، کوفه، فسطاط و اسکندریه داشت(درسهایی درباره اسلام نوشته گلدزیهر صفحه296) همچنین زبیر پسر عمه پیغمبر بود(سیرت النبی جلد2ص655).
7-عبدالرحمن بن عوف که از بازرگانان مکه و از اولین کسانی بود که اسلام پذیرفت. در کتاب مروج الذهب جلد یک صفحه690 می نویسد: رقم ثروت عبدالرحمن بن عوف را به هنگام مرگ هزار شتر هزار اسب ده هزار گوسفند 5هزار برده و یک چهارم میراث او را بالغ بر 84هزار دینار(336کیلو طللا) ذکر کرده اند.
8-سعدبن ابی وقاص از بزرگان و پهلوانان قریش بود(تاریخ طبری جلد5 ص2066 جلد3ص862) که زودتر از دیگران به محمد ایمان آوردند و در استقرار حاکمیت محمد جنگها و فداکارها کرد به طوریکه در جنگ احد محمد را از مرگ حتمی نجات داد و محمد در حق او گفت پدر و مادرم فدای تو باد. سعد جزو عشره مبشره یا 10 کسانی که محمد به آنان وعده بهشت داد بود. او و عبدالرحمن بن عوف خالکان محمد بودند.
مرتد شدن کاتب وحی
از جمله وقایع قابل توجه سالهای نخستین پیامبری محمد، ارتداد و کافر شدن عبدالله بن ابی سرح از دید اسلام است. ابی سرح که زمانی از نزدیک ترین اصحاب و محارم محمد و کاتب وحی بود، پس از مدتی نسبت به کیفیت وحی و ماهیت وحی و پیغمبری محمد تردید کرد زیرا که او چندین بار به دلخواه خود جملات قران را تغییر داد و محمد نیز آن آیات را پذیرفت. این امر شک ابی سر را برانگیخت. سرانجام ابی سرح در مورد آیه14 مومنون با محمد اختلاف پیدا کرد او معتقد بود که این آیه را من سروده ام(آیه93انعام اشاره به همین ماجرا دارد) ابی سرح پس از این اختلاف از دین اسلام برگشت و محمد خون او را حلال ساخت.(تفسیر شریف لاهیجی جلد1صص794-795 و تاریخ طبری جلد4صص1187-1303).
کسب غنایم، انگیزه اصلی جنگهای اعراب
حکومت اسلامی با شرکت فعال اشراف و بازرگانان عربستان تاسیس شد و این حکومت می بایست ضرورت نماینده منافع سران مزبور باشد. در نظر اشراف عربستان جنگ دائمی و کسب غنائم و تصرف اراضی و سرزمین های جدید و بدست آوردن اسیران برده، از جمله فعالیتهای تولیدی بشمار می رفت. از کتاب فتوح البلدان صص32-56 چنین بر می آید که ابوبکر در فرستادن لشگر به شام، آنها را مخصوصا بوسیله امید دادن به غنائم تشویق کرد و از جمله رستم(فرمانده سپاه ایران) به مغیره بن شعبه نیز چنین فهمیده می شود که محرک تاخت و تاز اعراب، ایمان مذهبی آنها نبوده بلکه انگیزه اصلی آنها بدست آوردن غنائم بوده است. بارتولد، گلدزهیر و فیلیپ و دیگران در تحقیقات خود نشان داده اند که فاتحان عرب ابتدا به انگیزه مال و غنیمت جنگ می کردند و دین از نظر ایشان اهمیتی اندک داشت(ترکستان نامه جلد یک صفحه406 و در کتاب درسهایی درباره اسلام صص120-298). قران نیز در آیه هایی اهمیت کسب غنائم در تحریک اعراب به جنگ را یادآور شده است(سوره فتح آیه های15-16-19-20-21). حرص و آز اعراب مسلمان برای بدست آوردن غنائم به اندازه ای بود که در بعضی از جنگها(بدر) بر خلاف فرمان محمد در کشتن اسیران، آنها را با گرفتن غنائمی آزاد می کردند.(انفال67 و تفسیر شریف لاهیجی جلد یک صفحه400 و تاریخ طبری جلد3صص975-976-990-994). یکی ار دلایل عمده شکست مسلمانان در جنگ احد در سال چهارم هجری این بوده که نگهبانان و پاسداران ارتفاعات به طمع غنائم سنگرهای خود را ترک کرده و به جمع آوری غنائم پرداختند.(آل عمران 152، جمعه11، تفسیر لاهیجی جلد یک صفحه400 و تاریخ طبری جلد سوم صفحه1020-1095).
تاریخ طبری جلد3صص1214-1416 می نویسد: در جنگ جبل الرمات نیز بر خلاف دستور محمد لشگریان برای کسب غنائم از جای خویش حرکت کردند و باعث شکست مسلمین گردیدند. اهمیت کسب غنائم در جنگ اعراب آنچنان بود که در بعضی از جنگها مانند حنین لشگریان اسلام بدون هیچ احترام و ملاحضه ای در برابر پیغمبر می ایستادند و برای چگونگی تقسیم غنائم با محمد مجادله می کردند.